کوبانی، منطقه کوچکی در کردستان سوریه با چند ده هزار نفر جمعیت، به کانون دفاع مسلحانه مردمی، از خود در مقابل توحش داعش تبدیل شده است. کوبانی امروز به نقطه امید طیفی از جوانان انقلابی در خاورمیانه و بخصوص در میان جنبش های اعتراضی در کردستان ایران، ترکیه، عراق و سوریه تبدیل شده است. و چرا نه؟
در قلب سناریو سیاه در عراق و سوریه، در گرماگرم آدم کشی های شنیع داعش و تیزتر شدن چنگ و دندان طمع انواع و اقسام دستجات ارتجاعی و تروریستی بین المللی و منطقه ای، از آمریکا و ایران تا ترکیه و عربستان و قطر و دولت اقلیم، منطقه کوچکی با مردم مسلح، و بخصوص زنان و مادران مسلح، مقاومت میکند! نه برای گسترش منقطه نفوذ و نفت و کرسی صدرات در دولت عراق و یا تقسیم پست های وزارتخانه ها، که در دفاع از مدنیت جامعه، و در دفاع از حرمت انسانی زنان و علیه یکی از سیاه ترین نیروهای منطقه ای و فرزند ناخلف ناتو و آمریکا، داعش!
به همین دلیل، مردم کوبانی در میان هیچ یک از نیروهای ارتجاعی مدعی جنگ با داعش، حامی ندارند! نه دولت آمریکا که حفظ فاصله از اسد برایش مهمتر از گوشمالی داعش این فرزند ناخلف خود است، نه دولت ترکیه که همکار و هم منفعت داعش است، نه دولت اقلیم که توطئه ها و معاملات ش با داعش جایی برای
در مورد استقلال اسکاتلند همه پرسی روز پنجشنبه ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۴ میلادی ( ۲۷ شهریور ۱۳۹۳) برگزار خواهد شد. تصمیم برای برپایی صندون رای” آری یا نه ” به جدایی اسکاتلند از بریتانیا، مستقل از نتیجه آن فی نفسه یک ضربه سیاسی و ایدیولوژیک به اقتدار بریتانیا کبیر است.
بانک ها، بنگاه های تجاری و دولت بریتانیا، همه احزاب از دست راستی ترین تا حزب کارگر و محافظه کار و لیبرال دمکرات، همه با هم کمپین وسیعی علیه رای به جدایی براه انداخته اند.
تا اینجا نتیجه سنجس افکار عمومی تقریبا مساوی است. ترساندن مردم از عواقب اقتصادی، بخشا ساختگی و بخشا واقعی، ترساندن مردم از تغییر تاریخ بریتانیا کبیر و ایجاد نگرانی از خارج شدن از اقتدار تاریخی بریتانیای کبیر، موجی از نگرانی های عموما ساختگی، را براه انداخته است.
ملکه، که پیشتر در همه پرسی سال ١٩٧٩ غیرمستقیم دخالت کرده بود و گفته بود که: فراموش نمی کند که بعنوان”ملکه پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی” تاج گذاری کرده است، در این همه پرسی “پانیک” خود را پشت سکوت و عدم دخالت پنهان کرده است.
حکمتیست: می گويند که اينروزها ”حفظ آرامش داخلی“ در جامعه ايران مهم است. اولويت دولت اعتدال ”حل چالش هسته ای“ است، و تنها با حل اين معما ميتوان به سمت گشايش اقتصادی و بهبود فضای سياسی در داخل پيش رفت؛ می گويند که ”فراموش نکنيد که روحانی نيامده تا همه موانع و مشکلات کشور را در چهار يا هشت سال آينده حل کند“؛ می گويند که ثبات نسبي در فضای کنونی اقتصاد منوط به توافق هسته ای است؛ هشدار ميدهند که ”نبايد گذاشت که مذاکرات به بن بست برسد“؛ ”بايد از اعلام خواسته های چالش زا، آزادی های اجتماعی، مطالبات اقتصادی و مبارزات زنان خودداری کرد“. ”دولت را نبايد درفضای حساس کنونی زير منگنه قرار داد“؛
از طرف ديگر، دوره دولت اعتدال شاهد تعرض بيشتر جمهوری اسلامي به کل جامعه بوديم. از حمله به سطح معيشت مردم، بيکار کردن و اخراج زنان از کار، از تورم و گرانی گرفته تا افزايش صدور احکام اعدام و زندان. آيا شما بر متن اوضاع امروز در جامعه ايران برای اين وقايع زمينه مشترکی مي بينيد؟ اين ”هشدارها“ برای چيست؟ ايا جامعه دارد توهم به دولت اعتدال و اميد را از خود می تکاند؟ آيا با دوره جديدی روبروايم؟
حزب حکمتیست بیانیه ای تحت عنوان "طرح هاى ارتجاعى براى آينده عراق و خاورمیانه محکوم است" در مورد اوضاع عراق منتشر کرده است. در متن این بیانیه از اظهارات مسعود بارزانی، ریئس دولت اقلیم کردستان عراق، در مورد ضرورت برگزاری یک رفراندم برای استقلال کردستان عراق نه تنها حمایت نشده است که آن را بخشی از سناریویی مخرب برای جامعه عراق دانسته است. در این رابطه نوشته های متعددی از طرف کادرها و اعضا رهبری حزب هم منتشر شده است. ادعا میکنند که موضع حزب حکمتیست، حق مردم کردستان عراق برای داشتن یک کشور را منتفی میداند و به این طریق آنها را محکوم به ماندن در چهارچوب عراق، یک کشور عربی، و در خطر سرکوب مجدد دولت مرکزی میکند.
در این مورد لازم است به شرایط امروز، که بسرعت در حال تغییر است، نگاهی بیاندازیم. امروز گسترش کشتارهای تراژیک قرون وسطایی داعش از مردم بی گناه عراق، تعرض به کرد زبان و عرب زبان و منتسب به یزدیدی و مسیحی و کلدانی و زنان و کودکان، و حمله به هر جنبنده ای که با جان و مال و
ارتش اسرائیل همچنان مردم بیگانه غزه را که در محاصره زمینی، دریایی و هوایی نیروهای اسرائیل قرار دارند، از همه طرف می کوبد. وزیر دفاع اسراییل، فرمانده عملیات کشتار مردم غزه، و نتانیاهوُ اعلام کردند که علیرغم همه هشدارهای بین المللی، علیرغم مخالفت های ضمنی دوستان شان در حکومت های اروپایی و افکار عمومی جهان، اسرائیل همچنان غزه را خواهد کوبید. ظاهرا این ارتش اسرائیل و حکومت اسرائیل است که قدرقدرتی میکند و پیش میرود. این تنها ظاهر قضیه است. حقایق پشت صحنه، واقعیات کاملا متضادی را منعکس میکند.
پروپاگاندهای میلیتاریستی، ششلول بندانه و هالیوودی بوش در حمله به مردم بیگناه عراق به بهانه مبارزه با تروریسم، تقلید کاریکاتوری آن توسط وزیر دفاع و ژنرال های دولت اسرائیل در جنگ نامجود با "محور شر حماس"، کشتار مردم بیگناه عزه ظاهرا به بهانه این محور شر، تماما نشان ضعف دولت اسرائیل و تلاش آن برای مقابله اش با عواقب انزوایی است که در خاورمیانه به آن تحمیل شده است.
گروه جنایکار قداره بند اسلامی داعش تعدادی از شهرهای کردستان عراق و از جمله شنگال را مورد تعرض قرار داده است و موجب قتل و آوارگی جمعیت وسیعی از مردم بی دفاع کردستان عراق و مردم منتسب به "ایزدی" و "مسیحی ها" شده است.
علیرغم توافقات و معاملات دولت اقلیم با داعش، داعش توافقات یک طرفه را ملغی کرد و شهرهای کردستان عراق را هم مورد تهاجم تروریستی خود قرار داده است و بسیاری را به فرار و آوارگی محکوم کرده است.
از ابتدا معلوم بود که ژست های بارزانی در مورد حفظ امنیت اقلیم کردستان در دل تخریب مجدد عراق توسط داعش، و طرح مسئله رفراندام برای جدایی به این بهانه، تنها و تنها ابزاری بود برای سهم خواهی بیشتر از آینده بیش از پیش متلاشی شده عراق. ژستی که تنها ابزار فشاری، برای سهم خواهی بیشتر در حاکمیت مشترک شان در حکومت مالکی بود.
در حاشیه ملاحظات اجرایی طرح استقلال کردستان عراق
مسئله استقلال کردستان عراق، "حق جدایی" و تصمیم امروز دولت اقلیم کردستان برای برگزاری یک رفراندم برای جدایی، صف بندی های کاملا متناقضی را، در میان نیروهای سیاسی، چپ و راست در ایران و در میان نیروهای سیاسی در عراق، ایجاد کرده است.
بارزانی از طرح مسئله برگزاری رفراندم برای جدایی، بطور واقعی نمیخواهد به تشکیل یک کشور مستقل کردستان برسد. بورژوازی کرد، در عراق و در ایران، پس از تجربه شکست جمهوری مهاباد که در شرایط خاص پس از جنگ جهانی دوم و در حمایت اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفته بود، هرگز قابلیت، درایت و میلیتانسی لازم برای اعلام استقلال را نداشته است. احزاب ناسیونالیست کرد در ایران و در عراق تاریخا مصائب و محرومیت های مردم در کردستان را وسیله معامله و بده بستان و امتیاز خواهی و امتیاز دهی با دولت های مرکزی کرده اند. شعار استقلال برای بورژوزای کرد نه یک پلاتفرم سیاسی، که وسیله ای برای بده بستان با دولت های مرکزی است. سیاستی که تا امروز مردم در کرستان ایران و عراق را قربانی تخاصم و سازش بین دولت های منطقه کرده است . تلاش احزاب ناسیونالیست عشیره ای کرد در ایران و عراق برای استفاده از شکافهای منطقه برای سهم خواهی بیشتر، همواره محرومین جامعه در کردستان را
در حاشیه اعتصاب یک ماهه ۵ هزار کارگر معدن سنگ آهن بافق
اعتصاب پنج هزار کارگر معدن سنگ آهن بافق در اعتراض به عدم امنیت شغلی، یک ماهه شد. خبر این اعتصاب، علیرغم تلاش رسانه های ایران برای سانسور و به حاشیه راندن، به خاطر ابعاد وسیع آن و عزم جزم کارگران برای دخالت در سرنوشت این معدن و برای حفظ امنیت شغلی، دیوار سانسور را شکسته و هرچند محدود پخش شده است.
بافق این شهر کارگری در تب و تاب دخالت جمعی هزاران کارگران است و جلب رضایت این پنج هزار کارگر معترض، متحصن و اعتصابی، امر صف طویلی است از مقامات سیاسی و امنیتی و اقتصادی از جمله: شورای اسلامی شهر بافق، فرماندار بافق، استاندار یزد، امام جمعه شهرستان بافق، نمایندگان این شهرستان در
”انتخابات“ در مصر به مرحله نهایی رسیده است. ژنرال السیسی بر خرابه های انقلاب شکست خورده مصر، با کشتار بیش از ۱۴۰۰ نفر و دستگیری ۱۶ هزار نفر، و با کشاندن اقلیتی پای صندوق های رای، ریئس جمهور مصر شد.
در سوریه اما برپایی صندوق های رای و نشستن مجدد بشار اسد بر مسند قدرت، از اقبال بیشتری نسبت به مصر برخوردار است. فاجعه کشتار ۱۵۰ هزار نفره در سوریه، آوارگی سه میلیون غیرنظامی، و بر جای ماندن یک جامعه سرتاپا تخریب شده، برای بشار اسد موقعیت مناسب تری از السیسی ایجاد کرده است. فاجعه هرچه عظیم تر، باطلاق هراندازه گودتر، و صحنه هرچه سیاه تر، صندوق های انتخابات پررونق تر است.
مگر نه اینکه نهایت دمکراسی غربی، برپایی صندوق رای و انتخابات است! مگر نه اینکه نهایت دمکراسی غربی، کشاندن هر چند سال یک بار مردم به پای صندوق های رای، به زور وعده های پوچ و توخالی است. در مهد دمکراسی های غربی هم، غالبا اقلیتی پای صندوق های رای میروند و در سیکل انتخاب بین بد و
متنی که میخوانید متن پیاده شده گفتگوی رادیو نینا با ثریا شهابی است، که در تاریخ ٢ خرداد ١٣٩٣ پخش شده است.
رادیو نینا: اخیراً حرکت سمبلیکی در شبکه های اجتماعی براه افتاده است که طی آن تصاویری از زنان را منتشر می کنند و در فرصتی که به دست می آورند حجابشان را بر میدارند و تصویری از چهره ی خودشان را بدون روسری ثبت می کنند. به این معنی خودشان را از محدوده و دایره ی زندگی شخصی و آشنایانشان بیرون می کشند. عده ای ناراضی اند و می گویند که این "آزادی یواشکی" انعکاس عقب ماندگی جریانات ملی اسلامی است، بعضاً مطالبه ی لغو حجاب اجباری را قبول ندارند و در مقابل، شعار "نه به حجاب" را پیشنهاد می کنند.
در این مصاحبه "ثریا شهابی" را با خودمان داریم از ایشان سوالاتی را در این زمینه جویا می شویم.
سازمانده کمونیست: در آستانه یک می هر سال به شیوه های مختلف این مراسم برگزار می شود. اگر از مراسم بزرگداشت این روز توسط تشکل های زرد و حکومتی همچون شورای اسلامی کار و خانه کارگر بگذریم، چند سالی است که شاهد حضور عده ای از فعالین چپ در خیابان ها هستیم. سنت حضور در خیابان ظاهرا در تقابل با روش گلگشتی و حضور در بیرون از شهر یعنی کو ه ها و حومه های شهر بوده. شما به عنوان یک فعال کمونیست کدم سنت را در شرایط حاضر درست می دانید و فراتر از آن جدای از این دو قطبی آکسیون در شهر یا خارج از شهر قائل به راه های دیگری هم هستید؟
ثریا شهابی: بنظرمن قبل از پرداختن به شیوه های مناسب و احتمالا نامناسب برگزاری اول مه، لازم است که برگزاری اول مه در ایران را در بعد ماکرو ببینیم و به کسانی که امسال در تلاش هستند روز کارگر ( یازده اردیبهشت) را برگزار کنند، نگاهی بیاندازیم. در مورد شیوه ها، محدودیت این روش و مطلوبیت روش دیگر، میتوان در ادامه صحبت کرد. بدون اینکه بدانیم که طرف مقابل کارگران، دشمنان طبقاتی طبقه کارگر، یعنی همان تشکل های زرد و حکومتی و شورای اسلامی و خانه کارگر و من اضافه میکنم کارفرماها و دفتر رئیس جمهوری و ولی فقیه چه برنامه ای دارند، بحث در مورد شیوه هایی که فعالین چپ
بحران اوکراین، دورنمای قریب الوقوع جدایی شبه جزیره کریمه از اوکراین و ماندن آن در اتحاد با روسیه، شکاف میان آمریکا و روسیه را تعمیق کرده است. دولت آمریکا برای جلب متحدین طبیعی خود در اروپا، در دل این بحران، با مشکلات جدی روبروست. درهم تنیدگی عمیق تجاری و مالی بین روسیه و کشورهای اروپای غربی، وابستگی تجاری بخصوص آلمان و بریتانیا به روسیه، بیش از آن است که به امکان "تنبیه مالی" روسیه، کمترین معنی جدی بدهد.
وعده آمریکا برای امکان تامین گاز و منابع مشابه انرژی از قاره آمریکا به اروپا و به این ترتیب "مستقل" کردن اروپا از نیاز به گاز روسیه، پروپاگاندی پوچ بیش نیست. حجم عظیم تجارت و منابع مالی سرمایه گذاریهای مشترک بین اروپا و روسیه، آمریکا را فی الحال در این جدال تنها و محدود به اتحاد با متحدین ضعیفی چون کشورهای اروپای شرقی، کرده است. گفته میشود که " بومرنگ" تهدید اقتصادی که آمریکا بطرف روسیه پرتاب کرده است، بسرعت بسمت آمریکا باز میگردد! آمریکا، بعنوان لیدر و نماینده اقتصاد پیروز در جنگ سرد، ستاره اقتصاد بازار آزاد، بیش از پیش در تنگنای تناقضات خود گرفتار است.