حکمتیست: می گويند که اينروزها ”حفظ آرامش داخلی“ در جامعه ايران مهم است. اولويت دولت اعتدال ”حل چالش هسته ای“ است، و تنها با حل اين معما ميتوان به سمت گشايش اقتصادی و بهبود فضای سياسی در داخل پيش رفت؛ می گويند که ”فراموش نکنيد که روحانی نيامده تا همه موانع و مشکلات کشور را در چهار يا هشت سال آينده حل کند“؛ می گويند که ثبات نسبي در فضای کنونی اقتصاد منوط به توافق هسته ای است؛ هشدار ميدهند که ”نبايد گذاشت که مذاکرات به بن بست برسد“؛ ”بايد از اعلام خواسته های چالش زا، آزادی های اجتماعی، مطالبات اقتصادی و مبارزات زنان خودداری کرد“. ”دولت را نبايد درفضای حساس کنونی زير منگنه قرار داد“؛
از طرف ديگر، دوره دولت اعتدال شاهد تعرض بيشتر جمهوری اسلامي به کل جامعه بوديم. از حمله به سطح معيشت مردم، بيکار کردن و اخراج زنان از کار، از تورم و گرانی گرفته تا افزايش صدور احکام اعدام و زندان. آيا شما بر متن اوضاع امروز در جامعه ايران برای اين وقايع زمينه مشترکی مي بينيد؟ اين ”هشدارها“ برای چيست؟ ايا جامعه دارد توهم به دولت اعتدال و اميد را از خود می تکاند؟ آيا با دوره جديدی روبروايم؟
ثریا شهابی: دقیقا همینطور است، دروه جدید با مشخصات و چالش های جدیدی در جریان است. دوره ای که در توضیح آن الزاما ”می گویندها“ و ”هشدارها“ی رسانه ها و مفسرین رسمی، طرفدران و منتقدین رسمی و قانونی دولت امید، و یا افت و خیزهای منحنی ”مذاکرت اتمی“، مختصات آن را معلوم نمی کند. نه روحانی و وعده هایش، که شما هم اشاره کردید جامعه کاملا گرد وخاک وعده های او را از تن تکانده است، نه دعوای خصوصی سازی ها یا دولتی نگاه داشتن های بنگاههای اقتصادی، و نه افت و خیزمنحنی مذاکرات اتمی، هیچیک سیمای وضعیت جدید را ترسیم نمی کند. برعکس این مقتضیات وضعیت جدید است که خود را بر این مولفه ها تحمیل کرده است.
موقعیت خامنه ای، موقعیت رهبر و سیاست های او، امروز یک رکن موجودیت جمهوری اسلامی و مهمترین مشخصه دوره جدید است. امروز در جمهوری اسلامی ما با دعوای قوه مقننه و قضائیه با مجریه و دولت و مجلس و ..، آنطور که در زمان خاتمی روبرو بودیم و یا آنطور که در عروج جنبش سبز شاهد آن بودیم، روبرو نیستم. همه کاره جمهوری اسلامی در یک کلام خامنه ای است! همانطور که در حکومت پهلوی، شاه بود. دسته بندی ها و گروه بندی های داخلی هنوز موجودند، اما همگی متحدانه گوش به فرمان آقا هستند. امروز این جدال جناحهای حاکمیت نیست، که حتی در یک لحظه هم تعیین میکند که حکومت باید چه بکند و چه نکند. از مذاکرات اتمی تا هماهنگی نظامی بین ایران و آمریکا در کیس داعش و عراق، از ضرروت افزایش جمعیت و تلاش برای محدود کردن دسترسی به وسائل جلوگیری از بارداری تا ”مدیریت“ مراسم بیماری خامنه ای و سواستفاده از آن برای گرفتن لبیک از شخصیت های مذهبی و غیرمذهبی و نظامی و علما و شعرا و هنرمندان، همین را میگوید.
از مراوده با آمریکا تا مسئله اتمی، از دخالت در بحران عراق تا اجازه به ”ادبا“ رسمی و قانونی که ”کمی ادب تولید کنند“، همه و همه بر محور دخالت روزمره خامنه ای میچرخد. امروز همه اپوزیسیون اصلاح طلب درون و بیرون حکومتی، از رهبران جنبش سبز و دوخرداد تا توده و اکثریت برای سلامتی مقام معظم رهبری، دست به دعا هستند. تا بلکه تا آقا زنده است هم مذاکرات با آمریکا به سرانجام برسد، هم سواستفاده جمهوری اسلامی از کیس عراق و داعش نانی به سفره جمهوری اسلامی ایران اضافه کند، و هم به این طریق ”انشالله“ مشکلات تاریخی ایران برای ایجاد کار و رشد اقتصادی برطرف شود و همه چیز خوب شود! هرچند که امروز دعوای دولت و مجلس ظاهرا خیلی بالا گرفته است، و به گفته خودشان دولت روحانی رکورد خیلی بالایی در تذکر گرفتن از مجلس را دارد، اما خامنه ای کماکان رهبر واقعی ”اصلاحات“ است و رئیس جمهور دولت اعتدال در تبعیت کامل از او! با وجودیکه دعوای انصار حزب الله و وزارت کشور خطر کشیده شدن عوای آنها به خیابان ها را بالای سرشان زنده نگاه میدارد، اما روشن است که وزارت کشور مغبونانه عقب می نشیند و دعوای جدی در این شرایط بالا نخواهد گرفت.
آنچه که شما در سوال تان مطرح کردید در مورد اینکه: می گويند که اينروزها ”حفظ آرامش داخلی“ در جامعه ايران مهم است، دقیقا این افق را منعکس میکند. غرولند های اپوزیسیون هایی چون فرخ نگهدار، در مقابل فشار افکار عمومی جامعه ایران که داعش در عراق را از جنس داعش در ایران و در حکومت میداند، و اصرار او بر اینکه جریانات اسلامی همه شان بد نیستند و اسلام خوش خیم (شیعه در ایران) با بدخیم (سنی و داعش در عراق) فرق دارد، هم همین را میگوید. که حفظ آرامش داخلی مهم است و همگی تا به سرانجام رسیدن مذاکرات اتمی و نتیجه دخالت ایران در عراق، که روشن است مقام معظم رهبری در راس آن است، ساکت باشند و دست از سر حکومت ایران بردازند! صف متحدی در قدرت و در اپوزیسیون، منتظر به ثمر رسیدن اقدامات و دستورات خامنه ای اند. این یک مشخصه اوضاع امروز است. مشخصه دیگر همان بخشی است که قرار است ساکت بماند! بخشی که علیرغم اینکه در صف تظاهرات های میلیونی در خیابان ها نیست، علیرغم اینکه حزب و سازمان و تشکل ندارد و هیچ ارتباطی با نق زدن ها و دعواهای جناحی اصلاح طلبان و اصولاگرایان ندارد، علیرغم اینکه ارتباطی با سازمان های ”برانداز برون مرزی“ ندارد، در بطن جامعه در تب و تاب شدیدی است. یک سرش در بافق و نیشکر هفت تپه و شرکت واحد است و سر دیگرش در کوچه و خیابان و دانشگاه و مدرسه و محل کار و زندگی جوانان و زنان! همان هایی که جمهوری اسلامی ایران با گرو گرفتن کار و معاش شان، با استفاده از بازوی خانه گارگر و ارادت ذاتی اپوزیسیون توده – اکثریتی به نظام، و بوسیله گشت های امر به معروف و جنگ با روش های رایج ”جلوگیری از بار داری“، و با به میدان آوردن فرماندهان ”جنگ با جوک های سایبری علیه خمینی و خامنه ای“ هرروز به جنگ شان میرود. همان بخشی که گرو های ”کر“ در اپوزیسیون قانونی در جنبش زنان و جنبش مدنی، با کلمه شیک و عامه پسند ”خشونت نکنید“، مداوما در حال لگد زدن به اعتراض آنها است! مسئله فقط خانه تکانی جامعه از وعده های اعتدال در دولت روحانی نیست، بلکه فراتر از آن نوع دیگری از به میدان آمدن اکثریت محروم جامعه، در اشکال دیگری است.
هردری را که می بندند، در دیگری برای اعلام بی اعتباری نظام در چشم اکثریت محروم جامعه، باز میشود. در مقابل این واقعیت است که همانطور که شما اشاره کردید: دوره دولت اعتدال شاهد تعرض بيشتر جمهوری اسلامی به کل جامعه هستیم. از حمله به سطح معيشت مردم، بيکار کردن و اخراج زنان از کار، از تورم و گرانی گرفته تا افزايش صدور احکام اعدام و زندان. و این درحالی است که دولت اعتدال، ظاهرا بخش زیادی از جامعه را توانسته بود به امید خود، ساکت نگاه دارد. واقعیت این است که برای پاسخ به معضلات پایه ای شان، همه راه کارهایی که حتی تصورش را نمی کردند امتحان کرده اند. از کنار گذاشتن شعار مرگ بر آمریکا تا رفتن به پای همکاری نظامی با آمریکا در کیس عراق، از باز شدن نیش های تا بناگوش آیات عظام و پوشیدن لباس های شاد و ریش های شانه زده و بالا بردن هرچه بیشتر عمامه ها، پابپای عقب رفتن حجاب ها، از سپردن نرخ گوشت و لبنیات به نرخ بازار آزاد و تا باز گذاشتن کامل دست بخش خصوصی و ... همه و همه را امتحان کرده اند. به بن بست رسیده اند. هم از نظر روبنایی و هم از نظر زیربنایی. گره کور بهبود اقتصادی نه باز شده است و نه نشانی از باز شدن دارد. برخلاف تبلیغات کارشناسان و استادان دانشگاه و اقتصاد دانان حکومتی، مشکل مدیریت بد حکومت و یا خصوصی سازیها نیست. مشکل خود حکومت، خود نظام و خود سیستم اقتصادی و سیاسی است.
دو خرداد و جنبش سبز و اتنخابات آزاد، اصلاحات، جامعه مدنی و ... همه به آخر خط رسیده است. خصوصی سازی و دولتی نگاه داشتن، نجات نمی دهد. بن بست بن بست است. این شرایط است که بخش اعظم اپوزیسیون راست سرنگونی طلب را هم به بن بست کشانده است. به موازات عقب رفتن حجاب ها، حتی آقا در بستر بیماری شعر میخواند و دهان به نجاست آلوده میکند و از فروغ فرخزاد نام می برد! گنجی فرزند راستین امام یک شبه متخصص جایگاه پاپ در فرهنگ ایرانی میشود و گوگوش را از خیام و حافظ مهم تر اعلام میکند! در جمهوری اسلامی صدای اعتراض ضعیف ترین حلقه های مردم دیندار، یعنی معتقدین به بهائیت، در جامعه شنیده میشود! از رواج صحبت از حقوق دگر باشان و همجنسگرایان تا اعاده حیثیت از تن فروشان، از زندگی خارج از ازدواج تا رواج وسیع جوک هایی که هروزه علیه خامنه ای و مقدسات نظام تولید میشود، یک تعرض فرهنگی و ایدئولوژیک به نظام است. اما نه از گشایش سیاسی خبری است و نه از گشایش اقتصادی! در زمینه اقتصادی با بن بست و بحران عمیقی روبرویند. امید سرازیر شدن سرمایه های خارجی که با حجم بازار داخلی متناسب باشد، به خاطر معضلات اقتصادی خود سرمایه جهانی و سرمایه غرب و عدم ثبات سیاسی، کور شده است. از ثبات سیاسی، به معنی وحدت در بالا و تسلیم شدن کامل پائین، که قرار بود گشایش اقتصادی به بار بیآورد خبری نیست. وحدت در بالا به درجه زیادی شکل گرفته است، بدون اینکه پائین تسلیم شده باشد. دور باطل بن بست اقتصادی و بی ثباتی سیاسی و امتحان کردن همه راههای ممکن برای جمهوری اسلامی ایران و بورژوازی ایران، اجرای هر نقشه و سیاست اقتصادی کلان و اجرای هر سیاست قطعی در زمینه های ماکرو را، تماما فلج کرده است. این ها است که مختصات دوران جدید را ترسیم میکند. و از اینجا میتوان نقب زد به عمق بحرانی که جمهوری اسلامی، چه در عرصه سیاست و چه در عرصه اقتصاد و فرهنگ و ایدئولوژی، با آن دست به گریبان است.
روبنای جمهوری اسلامی امروز شباهتی به دوران خمینی و آرمانهایشان ندارد. اما این کافی نیست. از شر تسبیح خلاص شده اند، خلاص شدن کامل از شر عمامه و عبا، و تبدیل شدن به یک حکومت تماما مناسب برای پیوستن به بازار غرب، به تغییراتی در ساختار سیاسی ایران نیاز دارد، که به سادگی از عهده بورژوزی ایران بر نمی آید. ”وعده و وعید“ دیگر کافی نیست. مردم، معیشت و رفاه و آزادی میخواهند. بافق این را میگوید که کارگر معیشت اش باید یا با کار یا با بیمه بیکاری تامین شود. با وعده موقتا خاموش اش میکنند، اما نمی توانند خفه اش کنند. زنان را نمی توانند به خانه باز گردانند. غول از بطری خارج شده است، نمی توان آن را به زور داخل بطری باز گرداند.
مبارزه وسیع بر سر حقوق و آزدیهای زنان، کار برای میلیونها میلیون جوان بیکار، آزادی سیاسی که در دانشگاه ها را به لرزه در میآورد، همه و همه چالش های این دوران است. ایران برای خلاصی از بحران اقتصادی و بحران سیاسی و بحران ایدئولوژیک موجود سرمایه، راه حل بورژوایی ندارد. اگر داشت و می توانستند، مطمئن باشید که امرروز خامنه ای حتی حاضر بود، خود عمامه از سر برگیرد و کراوت بزند! این ها به آخر خط رسیده اند. خطر کمونیسم و سوسیالیسم، کمونیسم و سوسیالیسمی که بتواند این شرایط را سکوی عروج جنبشی کند که بن بست و بی آلترناتیوی بورژوزای و حکومت اش در ایران را به یک تحول سوسیالیستی گره بزند، واقعی است. یا انفجار از پائین و یا زدن خشن از بالا، دو راهی است که در مقابل قرار دارد.
مصاحبه با ثریا شهابی