در حاشیه انتخابات آمریکاو رئیس جمهوری اوباما
باراک اوباما در بحرانی ترین وضعیت اقتصادی، نظامی و سیاسی آمریکا به مقام ریاست جمهوری این کشور رسید. انتخاب اوباما به مقام رئیس جمهوری آمریکا و نشستن او بر صندلی ریاست قدرتمند ترین نیروی سیاسی و نظامی جهان با عکس العمل های متفاوت و غالبا مثتبی در جهان روبرو شده است. عده ای آن را پایان دوره هراس جامعه آمریکا از آینده و آغاز دوره امید به بهبود و تغییر می نامند. برخی انتخاب او را به قدرت رسیدن پرزیدنت دوران انتقالی با برنامه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی متفاوت می خوانند. معظلات پیش روی او را با معضلات دوران ریاست جمهوری آبراهام لینکلن و لغو سیستم بردگی سیاهان و موقعیت روزولت و بنیانگذاری"لیبرالیسم مدرن آمریکا"، مقایسه میکنند و شاخص موفقیت و عدم موفقیت او در اجرای وعده های انتخاباتی و فایق آمدن بر مشکلات بحران اقتصادی، نظامی و سیاسی آمریکا را، در این مقیاس ارزیابی میکنند. میگویند که اوباما و حزب دمکرات آمریکا با دردست داشتن تمام اهرم های قدرت، کنگره و مجلس نمایندگان و دولت، میتواند رهبری صالح باشد که در زمانی درست چشمان جامعه آمریکا را بسمت تجدید عهد با سهیم کردن همگان در ثروت جامعه، تعهد در قبال نسل های بعدی، و مسئولیت در قبال جامعه بین المللی، باز کرد. گفته میشود که با عروج اوباما مجددا همچون دهه 60 و 70
در گرامی داشت سالگرد ۱۶ آذر
16 آذر، روز دانشجو، نزدیک میشود. جمهوری اسلامی، وزیر علوم و وزارت اطلاعات و بسیج، خود را آماده میکند. جوانان و زنان آزادیخواه، دانشجویان، سوسیالیست ها و کمونیست ها و مردم ایران هم خود را به نوع دیگری آماده میکنند. اینکه امسال 16 آذر چگونه برگزار میشود، موضوع این نوشته نیست. این را باید به درایت رهبران کمونیست جنبش 13 آذر و 16 آذر، دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب، سپرد.
اما از 13 آذر سال گذشته تا امروز، یک سال است که نسلی از کمونیست های جوان، انقلابی، آزادیخواه و برابری طلب در جدالی روزمره با حاکمیت در ایران اند. درسهای این تجربه، تجزبه و تحلیل آن، گفتن و نوشتن در مورد این جنبش، یکی از داغ ترین مباحث سیاسی هم در میان دشمنان مردم، وزارت اطلاعات، وزیر علوم و آیت الله خامنه ای و احمدی نژاد بوده است و هم در میان طیفی از فعالین اپوزیسیون و بخصوص کسانی که خود را "چپ" و "کارگری" میدانند. همانطور که بستن در دانشگاهها برروی
شیف اخیر جهت گیری دولت های اروپایی در مذاکرات و گفتگو با دولت ایران به دیدار و گفتگو با آقای رضا پهلوی، طرح یک بسته سیاسی از طرف اروپا در مورد رابطه با ایران، میتواند یا یک اقدام منفرد باشد یا آزمون خطاهایی از جانب دول اروپایی، برای شروع تغییر سیاست در قبال حکومت ایران و در قبال اپوزیسیون آن.
این نوشته در مورد علت این دیدارها و محتوای بسته سیاسی مورد نظر اروپا نیست. این جنبه از گفتگوی دول اروپایی با آقای پهلوی را میتوان جداگانه بررسی کرد و قضاوت قطعی در این مورد، امروز احتمالا کمی زودرس باشد. در این مطلب به محتوای اعلام مواضع و جهت گیری های آقای پهلوی بپردازیم، کاری که میتواند در بررسی تغییر احتمالی جهت گیری دول اروپایی نسبت به ایران هم کمک کند.
"بايد گذشته را پشت سر گذاشت و به اتفاق برای برقراری يک دموكراسی نوين منطبق با اصول و خواست جمعيت جوان ايران تلاش کرد".
قسمت اول
سرکردگی بورژوازی غرب به رهبری آمریکا در تمام ابعاد اقتصادی، سیاسی، ایدئولوژیکی و فرهنگی، سیر افول خود را آغاز کرده است. ورشکستگی موسسات مالی و بانکی در آمریکا، بازار بورس در این کشور را به بحران کشانده است. بحران مالی در آمریکا بلاواسطه به بازارهای اروپا و خاوردور تسری پیدا کرده و بحران موسسات مالی در بریتانیا، آلمان، فرانسه، ایتالیا و ژاپن را تعمیق کرده است. متعاقبا سیر سقوط دلار تسریع شده است. این بحران فی الحال توازن و تعادل اقتصاد در سراسر جهان را تغییر داده است. سه هفته گذشته روزهای شروع "ذوب اقتصاد" آمریکا، آغاز پایان عصر "دلار طلایی" بعنوان پول جهانی، شروع رقابت و تجدید آرایش در "اروپای واحد" و روزهای عروج دوفاکتو سرمایه رو به رشد متکی به کار ارزان و برده وار در چین بود.
خانم مهرانگیز کار در مقاله منتشره شان در سپتامبر ٢٠٠٨ ، تحت عنوان "سکولاریسم و جنبش زنان در ایران"، که متن سخنرانی ایشان در گردهمایی جنبش جمهوری خواهان دمکرات و لائیک ایران است، در مورد جنبش دفاع از حقوق زنان رهنمودهای قابل بحث و تاملی میدهند. ایشان بر متن مرور کوتاهی بر پیشینه سکولاریسم در تاریخ تحولات سیاسی ایران، نگاه کوتاهی به این تاریخ از مشروطه تا به امروز میکنند، به واقعیات مهمی اشاره دارند و در عین حال به نتایج قابل بحث و تاملی میرسند. ایشان به تاریخ به قدرت رسیدن جنبش اسلامی در ایران اشاره درستی میکنند، بر ناآگاهی وضعف هایی در جنبش سکولار و ضد دیکتاتوری، جنبش آزادیخواهانه دوران انقلاب و دنباله روی آن از جنبش اسلامی به رهبری خمینی نقد میگذارند، زمینه های این دنباله روی را بازگو میکنند و ناگهان خطاب به جنبش زنان به نحو "معجزه آسایی" رهنمو تکرار همان تجربه را میدهند! و همان اشتباهات را بعنوان چراغ راهنمای جنبش زنان در مقابل مردم میگذارند.
جنایت هرچه هولناک تر، ناموس خانواده محفوظ تر، اسلام در قدرت مفتخرتر!
٢٥ تا ٣١ مرداد ، مردم مریوان و شهرک کانی دیار، دو تحرک و طپش، یکی ضدانسانی - اسلامی و دیگری انسانی- انقلابی را شاهد بودند. اولی در حمایت اسلام، قانون، فرهنگ و نظام حاکم مرتکب قتل ناموسی فجیعی شد، رسما قاتل مورد حمایت قرار گرفت و دیگری ابراز وجود یک همبستگی انسانی، مردمی، متشکل و متحد بود که به قاتل و شرکای قتل و قاتلین بعدی، درسهای فراموش نشدنی داد. در این مقطع جلوه ای از جنبش مردمی که محکم و قاطع در مقابل سرتاپای نظام حاکم، در دفاع از حق زن بی چون و چرا ایستاد، عرض اندام کرد.
در این فاصله مریوان و شهرک کانی دیار، یکی از فجیع ترین جنایات ناموسی و باشکوه ترین جلوه اعتراض رادیکال به قوانین و فرهنگ آدم کش اسلامی را شاهد بود. ٢٥ مرداد پدری در اعتراض به اقدام دختر ١٩ ساله ش، فرشته نجاتی، برای خارج شدن از
کلیت لایحه جدید "حمایت از خانواده" در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید. این لایحه و بخصوص دو بند ٢٣ و ٢٥ آن موجی از اعتراض و انتقاد، حتی در بین خود مجلسی ها را هم بدنبال داشته است. عده ای آن را لایحه و قانون "ضد خانواده" ، منشا "تزلزل خانواده"، ضد زن و ارتجاعی دانسته اند.
بند ٢٣ این لایحه به مرد قانونا اجازه ازدواج مجدد بدون اجازه همسر اول را میدهد و بند ٢٥ مهریه زن را مشمول مالیات میکند. این قانون بعلاوه صیغه یا "ازدواج" موقت را بدون ثبت در دفاتر رسمی قانونی میداند و بعلاوه به زن اول "حق" میدهد که اگر مخالف تعدد زوجات همسرش بود مهریه اش را طلب کند و بر این مهریه البته مالیات تعلق خواهد گرفت.
"نشوم يكدل و يكرنگ ترا
تا نسازی دل او از خون رنگ"
غزل مادر، ایرج میرزا
"ما تنها زنان و مردان جوانی بودیم که به قولی تنها ، فریاد زده بودیم" نه !" و امروز ما مبارزه مان را وسیع تر از گذشته، عمیق تر از گذشته ، پیگیر تر از قبل ادامه خواهیم داد." بهروز کریمی زاده
مقدمه:
ایرج میرزا، شاعر آوانگار اوایل قرن بیست، در "غزل مادر"، نوعی از تعلق خاطر و عشق افراطی را توصیف میکند، که در آن رنگ غلیظ محرومیت شرقی – مذهبی را به زبان هنرمندانه ای توصیف کرده است. "غزل مادر" داستان پسری، "عاشق بي خرد ناهنجار" ی، است که برای رضایت خاطر معشوق مقام و حرمت مادری از ياد، میبرد، و آماده انجام هر کاری، حتی تیغ کشیدن برروی مادر خود است! فرزندی که چشم حقیقت بینی اش کور، گوش شنوایی زمزمه محبت مادری اش کر، مرتکب جنایت هولناکی علیه "پرورنده" خود میشود.
طبق اخبار منتشر شده توسط سازمانهای مدافع حقوق زن، یک دانشجوی اصفهانی در شهرکرد خودکشی کرد. فریناز ۲۱ ساله که دانشجوی پزشکی بود، دو روز قبل از خودکشی به خاطر حجاب از سوی ماموران مورد ضرب و شتم قرار گرفته و بازداشت شده بوده. او پس از آزادی دست به خودکشی زد.
در این زمینه، مشاور وزیر علوم، خودکشی در بین دانشجویان را دومین علت اصلی مرگ بین دانشجویان بر شمرد. رئیس حراست کل وزارت علوم اعلام میکند که از هر ۲۸ مورد خودکشی دانشجویی در ایران، ۷ مورد مربوط به پسران است و ۲۱ مورد دیگر مربوط به دختران!است.آمارهای دولتی اعلام میکنند که سالانه ۴۲۰۰ دانشجوی ایرانی خودکشی می کنند که بخشی از آنها به مرگ دانشجو منتهی می شود. دانشجویان این خودکشی ها را انعکاس اعتراض نسبت به احضارها به کمیته های انظباطی و حراست، و وجود جو خفقان و فضای پادگانی شدن در دانشگاهها، میدانند. و این درحالی است که بیشترین مرگ و میر بین جوانان در کشورهای پیشرفته، ناشی از تصادفات رانندگی، و کم توجهی هنگام مکالمه با تلفن های موبایل است. مرگ دانشجویان در ایران اما،
تظاهرات هزاران نفره مردم در مشهد علیه گرانی و اختناق، روز جمعه 24 خرداد، جلوه ای از قدرت مردم را به نمایش گذاشت. شعارهای این تظاهرات، "مرگ بر دیکتارتور"، "نیروی انتظامی خجالت خجالت" . "دولت بی لیاقت استعفا استعفا" و "موجم اگر میروم، گر نروم نیستم"، و " ما هستیم، ما هستیم!" بود.
در این حرکت هزاران نفر، متحد و همدل به میدان آمدند تا در مقابل گرانی و اختناق افسارگسیخته، سدی بسازند. اعلام کردند که آماده اند! هستند! نشان دادند که میخواهند و میتوانند متشکل شوند، فریب وعده های دروغین احمدی نژاد شیاد، علیه گرانی را نمی خورند! میدانند که دولت خود بزرگترین باند و مافیای احتکار قدرت و ثروت در جامعه است، میدانند که مافیا قدرتش را با زور و دیکتاتوری نگاه داشته است! و نسخه مرگ را برایش پیچیدند و فریاد زدند "مرگ بر دیکتاتور".
خودکشی زیر فشار فقر و نداری، این روزها در ایران از زمره "حوادث" رایج است. روزنامه ها گزارش میدهند که تعدادی به خاطر ناتوانی از تامین حداقل مواد لازم برای زندگی، و در بی بضاعتی مطلق برای سیرکردن شکم گرسنه بچه ها، خودکشی جمعی یا فردی میکنند. از میان این اخبار، دو خبر زیر را بخوانید! بعض تان را فروبخورید، درد شنیدن آنها را تحمل کنید و لحظاتی با زندگی این سیه روزان آشنا شوید.
مورد اول، " مادر 34 ساله ای به همراه دختر 17 ساله خود به علت فقر شديد در مشگين شهر خودكشي كردند. .... گفتني است اين دو از داشتن نان آور خانواده محروم بوده و در فقر كامل زندگي ميكرده اند."
خبر دوم، "دو خواهر نوجوان در یکى از روستاهاى شهرستان «فاروج» از توابع استان خراسان شمالى به خاطر فقر مالى خودکشى کردند. جسد این دو خواهر به نام هاى «معصومه ن.» ۱۵ ساله و «زینب ن.» ۱۴ساله ...در داخل دامدارى محل
نقل از نشریه پرتو شماره ١٨
٢٤ آوریل پارلمان اروپا بیانیه دیگری در مورد افزایش اعدامها و نقض حقوق بشر در ایران منتشر کرد. مستقل از دلایل صدور این بیانیه، و مستقل از این واقعیت که مشغله پارلمان اروپا در "محکومیت" و "حمایت" از حکومت ایران هرچه بوده باشد، بی تردید حقوق و آزادیهای مردم و ممانعت از اعدام در ایران نیست، محتوای این بیانیه چیز زیادی در مورد ابعاد نقض حقوق انسان تحت حاکمیت جمهوری اسلامی و دولت احمدی نژاد نمی گوید. اعدام کودکان، شلاق زدن کارگر معترض، و شکنجه دانشجوی آزادیخواه و برابری طلب، آخرین اقلام پایمال شدن حقوق مردم ایران است. اما نفس صدور چنین بیانیه هایی، باز مستقل از منافع مراجع و دول پشت آن، بازتاب واقعیتی است که ریشه آن در خود ایران و در رابطه مردم با جمهوری اسلامی نهفته است.
واقعیت این است دوره ای که جمهوری اسلامی که به یمن کمپین اتمی آمریکا علیه اش، و در سایه میلیتاریسم غرب و جنگ و تخریب عراق، توانست مدتی حاکمیت دستهای خون آلودش بر زندگی مردم ایران را موقتا استتار کند، و موفق شد خود را به درجه ای