درحاشیه مباحث مربوط به پنجاهمین سالگرد تصویب قانون حق رای زنان در ایران
تصور کنید نوجوان دختر یا پسری هستید، در پاکستان، ایران، فرانسه، عربستان، یا آذربایجان و چین و برمه. مشاهده تناقضاتی که پیرامونتان در خانواده و جامعه و مدرسه بعنوان "نرم" پذیرفته شده است، در ذهن پویا و جوانتان به دهها و دهها سوال و "چرا"، شکل میدهد. پیش داده های جامعه و خانواده، از خدا، تا قوانین مدنی و قوانین طبیعت و رسم و سنت و همه و همه باید مجددا صحت خودشان را به شما ثابت کنند. در سیر جستجوی شما یکی از این تناقضات، مسئله نابرابری زن و مرد، چشم و ذهن جوانتان را بشدت آزار میدهد. چرا؟ من از برادرم چرا کمترم؟ چرا سهم خواهرم از زندگی از من کمتر است؟ در جستجوی یافتن پاسخ به این چرای عظیم اجتماعی، به سادگی حماقت رویکرد مذهبیون که "خدا خواسته است" را به سخره میگیرید.
بدنبال این سوال که: چرا کودک در جامعه ایران باید به جهانی که در آن زن از حق رای، هرچند بی محتوا و صوری، هرچند روی کاغذ، چشم باز کند. و ذهن پویا و جست جوگرش با تناقضات عصر حجری دست و پنجه نرم کند، و بیآموزد که زن در زمره کودکان و "مهجورین" است! و بیاموزد که از برادرش
کمونیست: به دنبال درگیری های مردم معترض شهرهای اصلی مصر، اخیرا به فرمان مرسی رئیس جمهور در سه شهر اصلی حکومت نظامی برقرار شده است. اعتراضات وسیع، تظاهراتها و درگیریهای نظامی در این کشور، وارد پنیجمین روز خود شده است. کشتار معترضین، صدور احکام اعدام، و اعلام حکومت نظامی در چند شهر مهم، بار دیگری انقلاب مصر و بهار عربی را به مرکز رویدادهای خاورمیانه کشانده است. این سوال که آینده مصر چه خواهد شد، بار دیگر در فضا موج میزند. تصویر شما از وقایعی که روی میدهد چیست؟ روند انقلاب در مصر را چگونه می بینید؟
ثریا شهابی: آنچه که در مصر در حال اتفاق است، دفاع انقلاب از انقلاب است. تصویری که میدیای دول غربی و همچنین جمهوری اسلامی از این رویدادها میدهند، عبارت است از این است که گویا در مصر شرایطی بوجود آمده است که در دل آن خشونت توسط مردم در حال رواج است و کسی یا چیزی، طبعا از نظر "همگان" دولت و ارتش، باید جلوی آن را بگیرند! روزنامه انگلیسی "ایندیپندنت"، که روزنامه نسبتا معتبر تری از سایر رسانه ها است، در سرتیتر اخبار مربوط به مصر آورده است که: "اغتشاشگران مصری، مخالف دولت اضطراری در پنجمین روز تظاهرات خشونت آمیز!".
در حاشیه قضاوت گنجی در مورد اپوزیسیون
اکبر گنجی، در مطلبی تحت عنوان "برتری اخلاقی اپوزیسیون بر جمهوری اسلامی" که دسامبر سال گذشته منتشر کرده است، طی یک "بررسی" تاریخی، با طرح شواهد معینی به همگان "ثابت" کرده است که هئیت حاکمه جمهوری اسلامی، طی سی سال گذشته، تاریخا نسبت به اپوزیسیون بطور کلی، برتری "اخلاقی" دارد!
البته گنجی نمونه اپوزیسیونی از هم خانواده های اسلامی خود، یعنی مجاهد، را نماینده اپوزیسیون در این ارزیابی معرفی میکند. او میگوید که خمینی و سلسله حکومتی اش نسبت به مجاهد "برتری اخلاقی" دارد! چرا که در جمهوری اسلامی، بعد از مرگ خمینی یکی دیگر ولی فقیه شد! و طی سی و چند سال گذشته و به شهادت صندوق های رای، در جمهوری اسلامی چندین و چند رئیس جمهور "انتخاب" شده است! اما در فرقه مجاهد، رجوی، هنوز ولی فقیه است! به این خاطر آقای گنجی، هنوز پس از سی و چند سال، و پس از تغییر موضع شخصی خود از فرزند راستین جمهوری اسلامی به "روزنامه نگار و فعال سیاسی ساکن آمریکا"، بین رجوی و خامنه ای، خامنه ای را انتخاب میکند.
خبر تجاوز جنسی و "زجرکش" شدن یک دختر جوان ۲۳ ساله در دهلی، توسط شش مرد، در اتوبوسی در حرکت در پایتخت هند، جهانی را نسبت به ابعاد خشونت و نا امنی زنان در هند، در شوک فروبرد و موجی از خشم را در سراسر هند برانگیخت.
توحش و حیوانی نامیدن، سبعیت و رفتاری که با این زن طی دو ساعت آخر زندگیش شده است، ارفاق زیادی به مرتکبین آن و بی انصافی در حق حیوانات است. خون آشام ترین وحوش با اعضا تیره خود چنین نمی کنند.
جامعه هند زیر فشار انفجار اعتراضی بود که طی چند هفته تمام فضای جامعه را تحت تاثیر قرار داده بود، که اخبار تجاوز گروهی به زنان بیشتری را منتشر کرد. چهار هفته پس از جنایت دهلی، زن ۲۹ ساله دیگری، مسافر یک اتوبوس دیگر در ایالت پنجاب، توسط شش نفرمورد تجاوز قرار گرفت! باز مسئله خشونت علیه زنان در هند و کشورهای همجوار، به میدیا کشیده شد. و داستانهای هراسناک زندگی دهها و دهها زن دیگری که چهرهایشان با اسید و توسط همسران منهدم شده بود، روی صفحه تلویزیونها در سراسر جهان، و به منازل مردم، رفت. داستان قدیمی و شناخته شده "سنت دیرینه" قتل دلخراش نوزادان دختر
مقدمه: حزب حکمتیست، سیاست ها و اقداماتش مورد سوال قرار میگیرد و تعدادی در این موارد اظهار نظر میکنند و یا انتقاداتی مطرح میکنند.
تحت عنوان "از حزب حکمتیست میپرسند"، نشریه کمونیست در هر شماره یک یا چند مورد از این سوالها را انتخاب میکند و با توجه به مضمون و محتوا، آنها را با مسئولین و کادرهای حزب در تشکیلات های مختلف درمیان میگذارد و پاسخ های آنها را منتشر میکند. در این شماره یکی از این سوالها را با ثریا شهابی، از عضو کمیته مرکزی حزب، در میان گذاشته ایم. این سوال و جواب را میخوانید.
سوال: "مشخصه ویژه حزب شما با سایر گروه های چپ آنطور که شما می گویید چپ بورژوازی، این است که حزب شما مرزبندی طبقاتی را مخدوش نمی کند ، همانگونه که می گویید جنبش سبز بورژوازی است و در کمپ آنها وارد نمی شوید ! صحیح.
حوادث ظاهرا غافلگیرکننده ای در خاورمیانه و در جهان عرب در جریان است. حوادث و اخباری که بنحو غیر مترقبه ای میدیای رسمی در اروپا را هم به انحصار خود در آورده است.
- پس از هشت سال، خواست روشن شدن علت مرگ یاسر عرفات و پاسخ به این ادعا را که احتمالا "عرفات را موساد و دولت اسرائیل به قتل رسانده اند"، "ناگهان" بالا گرفت! "رئیس کمیسیون تحقیق فلسطین درباره مرگ یاسر عرفات" گفت نمونهبرداری از جسد او بلافاصله در اختیار کارشناسان فرانسوی، روسی و سویسی قرار گرفته است." و این سوال که چرا امروز و پس از هشت سال، این پرونده مجددا گشوده میشود، در افکار عمومی جهانیان در گشت و گذار است. مدیای سطحی تر و "هالیودی" تر، آن را به "بی ثباتی روحی" بیوه عرفات ربط میدهد!
- "اروپا" صحبت از " سپیده دم حقیقت برای فلسطینی ها" میزند! و پذیرش فلسطینیها در سازمان ملل به عنوان دولت ناظر، را اعلام میکند! محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، مجددا در نشست مجمع عمومی سازمان ملل در ۲۹ نوامبر، درخواست ارتقاء فلسطینیها به دولت ناظر غیر عضو را،
بهمن شفیق به بهانه یک مطلب قدیمی دوازده سال قبل من، بنام " ادبیات برای کودکان یا به بهانه کودکان" ، که در مورد ادبیات صمد بهرنگی، نوشته شده بود، "نقدی" نوشته است. و این ادعای من، که این ادبیات نه برای کودکان که برای قشر معینی از نوجوانان و جوانان، و به منظور معینی یعنی تشویق به مبارزه، آنهم نوع معینی از مبارزه، نوشته شده است، را "نقد" کرده است.
او در این مطلب، تحت عنون "در ستایش شکلات بدون عذاب وجدان و در نکوهش ادبیات طبقاتی – به بهانه ادبیات کودکان؟"، گنجینه ای از مسائل جهان مادی و دنیای ذهنی همان "چپی" را که من در آن مطلب کوتاه به آن اشاره کوتاهی کرده بودم، را در اختیار خوانندگان گذاشته است. از این نظر کالبدشکافی این رساله طولانی و متنوع، میتواند مفید و آموزنده باشد.
بهمن شفیق مطلب اش را با نقل قولی از "ولفگانگ فریتز هاوگ، فیلسوف مارکسیست آلمانی" و نقل قول های بی ربط از مارکس، شروع میکند. او میخواهد چهره یک منقد "تئوریک"، "آگاه" و منصف به خود بگیرد. چهره ای که بسرعت محو میشود و خواننده تصویر تمام قدی از "منتقد" کت و شلوار مشکی برتن و
متنی که میخوانید بر مبنای سخنرانی من در کنفرانس رهایی زن، که ۲۰ اکتبر ۲۰۱۲ در سوئد برگزار شد، تهیه شده است. این متن نسخه پیاده شده آن سخنرانی نیست. اما همان محتوا و چهارچوب و موضوعات را در بردارد.
نام کنفرانس امروز، "آزادی و رهائی جامعه، جای حق زن؟" است. در انقلاب سال ۵۷ ایران، صدای "در بهار آزادی جای حق زن خالی" را بیآد داریم. این صدا امروز از تونس و مصر و پس از انقلابات در آن کشورها هم بگوش میرسد. چرا؟ مگر نه اینکه انقلابات بر دل مردم در سراسر جهان نور اميد ميتابانند! و مگر نه اینکه این انقلابات برای آزادی شکل میگیرند!
آيا بايد در اين انقلاب ها شك كرد؟ ایده انقلاب را کنار گذاشت و به اصطلاح توصیه کرد که مردم تسليم وضع موجود بمانند؟ هر كس بتواند تسلیم شود، نسل بعدی نمی تواند. انسانهای "تر و تازه"، پرتوقع و بلند پرواز بدنيا آمده، تسلیم پا به جهان نمی گذارند. انقلاب ميكنند! دست به قدرت خود ميبرند! و حكام
اخیرا باز سمفونی، نه نقد سیاسی که فحاشی و دهان دریدگی نسبت به حزب حکمتیست و شخصیت های آن گوش شنوندگان را خراش میدهد. و تعداد بیشتری از "نام آوران" خانواده باشگاه پهلوانی جوادی – ماجدی، به مرکز گوی زورخانه نمور و مسموم، علیه حزب حکمتیست تشریف آورده اند. شخصیت های به اصلاح "متمدن تر" و "خوش نام تر"، چون محمود قزوینی که قول داده بود وقتی از حزب حکمتیست میرود سیاسی می ماند و به "گنگ" سنتی فحاشی به رهبران حزب حکمتیست نمی پیوند، هم به کلوپ پیوسته اند.
جای تاسف است! قبل از هرچیز برای خود محمود قزوینی.
این یا آن قطعنامه حزب ما، این و آن بحث درونی چهار پنج سال پیش بین رفقایی که با هم صمیمانه فکر میکردند و بحث و جدل میکردند، آگراندیسمان کردن نکات این و آن نامه، بهانه است. موضوع باید چیز خیلی مهمتر و گزنده تر از این مسائل باشد که طاقت کسی چون محمود قزوینی را هم طاق کرده است و او
مسابقات جهانی المپیک تابستانی لندن، با جهانی از تناقض، به پایان رسید. نمایش جهانی از عطش سیری ناپذیر میلیاردی مردمی که در سراسر جهان، به تصویر چند هقته از شادی همگانی، نزدیکی، دوستی، صلح، و همبستگی جهانی، زیر چتر مسابقات ورزشی خیره شده اند، و به امکان تحقق آن در دنیای واقعی امید دوخته اند، تنها یک روی پدیده چند بعدی مسابقات المپیک امسال لندن بود.
چرا که نه! مگر نه اینکه امسال همه کشورها و از جمله کشورهایی که در آنها قدرت های حاکم “با هم در جنگ خونین اند” در المپیک شرکت داده شدند! و در آن شرکت کردند! مگر نه اینکه، برخلاف المپیک های قبلی، دولت هیچ کشوری ظاهر شدن در مقابل “سرسخت ترین دشمنان سیاسی، ایدئولوژیک و نظامی” خود را در مسابقات ورزشی المپیک امسال، تحریم نکرد! و بعلاوه حتی در المپیک امسال ورزشکاران مستقل و بدون مارک ” دولتی” هم شرکت داده شده بودند! مگر نه اینکه از ورای رپرتاژهای دولتی در سراسر اروپا و آمریکا، میشد به وضوع مشاهده کرد که چگونه بر دهان و قلم میدیای دست راستی، برای پروپاگاند
از بیست و هشت مرداد سال ۵۸ ، سی و سه سال میگذرد. مقطعی در تاریخ شکل گیری جمهوری اسلامی که برای دو صف متخاصم در ایران، برای صف انقلاب و ضد انقلاب، برای صف کمونیسم و ضدکمونیسم، برای صف مبارزان ضددیکتاتوری و صف تحجر، برای طبقه کارگر ایران و بورژوازی آن، جایگاه ویژه ای داشته و دارد.
نگاه به گذشته، به تاریخی که هنوز سایه تاثیرات آن بر ذهن و جسم و روانشناسی سه نسل از مردم ایران سنگینی میکند، همیشه آموزنده است. هرچند که آن گذشته با عینک امروز داوری شود و توسط راویانی بازگو شود که خود در شکل گیری آن تاریخ ذینفوذ بوده اند و منافع متضادی داشته اند.
بیست و هشت مرداد سال ۵۸، شش ماه پس از سقوط رژیم شاه، فرمان جهاد علیه کفار و حمله به کردستان، توسط خمینی صادر شد. و فرمانده کل قوا روز، یعنی جناب بنی صدر، این اولین رئیس جمهور ایران، فوکول کراواتی و تحصیل کرده فرانسه، آن را به اجرا گذاشت و سپاهیان اسلام را بطرف"سرزمین کفار"، کردستان، به حرکت درآورد. تعرضی که با هجوم لشگری از زباله های متحجر حاشیه اعتراضات مردم، همین اصلاح طلبان و دوخردادیها و "دگراندیشان" و نو سکولارهای اسلامی امروز، به اجرا در آمد. این مقطع، شروع اعمال حاکمیت جمهوری اسلامی ایران و روز تولد واقعی رژیم جانشین سلطنت است.
حشمت رئیسی "سوسیال دمکرات" وطنی امروز، از فعالین کارگری دیروز، و عضو کمیته مرکزی حزب توده پریروز، پیوند خود را با پروژه "احیای سلطنت" تحت رهبری رضا پهلوی، را جشن گرفته است و رسانه های ایرانی در لوس آنجلس را چراغانی کرده است.
مستقل از ذهنی و کودکانه بودن تصور اینکه مردم ایران بر متن جنگ داخلی در سوریه و در فردای سقوط بشار اسد، از فرط شعف و استیصال و بی آلترناتیوی در صفوف میلیونی به خیابانها سرازیر خواهند شد و فریادهای "جاوید شاه" سرخواهند داد! مستقل از توهمات صفی که به این سناریو "دیزنی لندی" تغییر رژیم ایران چشم امید دوخته اند! و با اغماض زیاد نسبت به ادعاهای رضا پهلوی مبنی بر اینکه اخیرا مطلع شده اند که صفی از "زندانیان سیاسی" دوران ایران آریامهری در مقابل جنایات جمهوری اسلامی از ایشان و "جنبش شان" عذر خواسته اند و صدها بار آرزوی اعدام خود توسط ساواک را کرده اند! در میان این کارناول رنگارنگ تجدید اتحادها و آلترناتیو سازیها در میان اپوزیسیون بورژوایی، برای مقبولیت بخشیدن به خود در بارگاه ناتو برای آینده بعد از جمهوری اسلامی، یک نمایش رقت انگیز بهت و تعجب همگان را برانگیخت! آنهم شیرجه رفتن حشمت رئیسی به دامان اعلیحضرت همایونی، و بالماسکه ای است که به این مناسبت براه انداخته است.