انتخابات مجلس نهم جمهوری اسلامی به پایان رسید و سوت پایان یک دور دیگر از جدال در حاکمیت، فعلا و تا اطلاع ثانوی، زده شد. این انتخابات بعلاوه به کمپین های اصلاح حکومت از درون و بیرون که به نتایح این انتخابات چشم امید دوخته بود، تا اطلاع ثانونی پایان داد.
شرکت خاتمی در این انتخابات، طیفی از شیفتگان اصلاحات از درون و بیرون از حکومت را تماما نسبت به خیرات این سید، بار دیگر آشفته و مایوس کرد. خاتمی، با خط و نشان کشیدن در مورد شرط و شروط شرکت در این انتخابات طرفدارانش در جنبش سبز و طیف توده – اکثریت و جنبش شان در انواع کمپین های مطالبه محور و ... را مدتی مشغول نگاه داشته بود. او سرانجام با شرکتش در انتخابات مجلس نهم، احساسات آنها را بنحو رقت باری جریحه دارد کرد.
جناب خاتمی در مقابل حیرت شاگردانش، با انداختن بادی در غبغب عارفانه فرمودند که: "دلنگران آبروی خودش نيست، دلواپس ياران در بند، حصرها، اصلاحات، و ... است" و وعده فرموده اند که: "ايشان البته در صدد گفتگويی مستقيم با مردم است و به زودی حرف هايی را با مردم در اين باره مطرح خواهد کرد."

به این حساب مریدان اصلاحات و جنبش سبز، در انتظار آوازهای خوش و جدید خاتمی، فعلا باید ساکت و در انتظار بمانند!
موقعیت خاتمی در اقیانوس پرتلاطم جنبش اصلاح رژیم، به آن قفنوسی شبیه است که زمانش به سرآمده و پروبالش تماما سوخته است. مرغی که با به پایان رسیدن نوبت اش، مرغ و ماهی های دریای اصلاحات را همراه خود میسوزاند. میگویند ققنوس مرغی است که در دریا زندگی میکند، جفت ندارد و تنهاست. این مرغ در فرهنگ عرفان - ایرانی، بخصوص در میان روشنفکران ناراضی طبقات بالا، تاریخا مرتبه و مقام ویژه ای دارد. او منقار درازی دارد که مانند نی سوراخ سوراخ است و از هر سوراخ آن آوازی بيرون می آورد. میگویند چون به آواز درآيد مرغ و ماهی بی قرار می شوند، همه مرغان خاموش می شوند و به آواز خوش او گوش می دهند. بعلاوه ققنوس از زمان مرگ خود آگاه است. چون زمان مرگش فرا رسد هيزم زيادی گرد می آورد و در ميان پشته هيزم می نشيند و ناله ای دردناک از سوراخهای منقارش بيرون می آورد. مرغان به سبب اين ناله مرگ دور او جمع می شوند، و در اندوه او شريک می شوند. و بسياری در اندوه مشترک جان می سپارند.
رای دادن سید اصلاحات، این قفنوس پروبال سوخته دریای اصلاحات، تا اینجا طیفی از طفیلی های اپوزیسیون که بر آن دخیل بسته بودند را با خود سوزاند و تا اطلاع ثانوی و عروج ناجی دیگری، مرخص کرد. جریان اصلاح طلبان و سبز، با شرکت خاتمی در انتخابات مجلس نهم، باز موقتا به کنج غزلت خزید. بخشی با انتقاد از "خیانت" سید اصلاحات، مشغول مرهم گذاشتن و لیسیدن زخم هایی شدند که از دوست بر پیکرشان نشسته! و بخش دیگر آن با دمیدن در آتش خاموش "جنبش گله و شکایت از تقلب" در انتخابات های جمهوری اسلامی، خود را فعال نگاه داشته است. این بخش با عرضه "بسته گلایه از تقلب در انتخابات" به بازار، البته دربسته بندی شیک و محکمه پسند "کمپین های حقوق بشری"، مشغول شده است.
گره زدن سرمایه زندگی سیاسی به سرنوشت بهم آمدن و یا تعمیق شکاف در صفوف هیئت حاکمه جمهوری اسلامی، دخیل بستن به تغییر توازن قوا بین دسته بندیهای درون حاکمیت، مردم و طبقه کارگر را در انتظار سرنوشت جدال در صفوف دشمنانشان در انتظار نگاه داشتن، پدیده ای است که با جمهوری اسلامی ایران متولد شد. این پدیده در انقلاب ۵۷ به صفی از احزاب و سازمانها در اپوزیسیون طرفدار اصلاح رژیم، از حزب توده و اکثریت، تا مجاهد و رنجبران، شکل داده بود. صفی که در روز خود خدمات سرشاری به جمهوری اسلامی و علیه جنبش انقلابی مقاومت در مقابل رژیم، کرد. این پدیده با شکست انقلاب ۵۷ ، موقتا و تا فراهم شدن مجدد فضای اعتراضی در جامعه، از صحنه سیاست ایران خارج شده بود.
باز شدن مجدد فضای اعتراضی و ظهور پدیده دو خرداد که با عروج اسلام سبز به اوج خود رسید، بار دیگر این جنبش را به میدان آورد. به میدان آورد تا در راس دور دیگری از تحرک برای نجات نظام، "با حذف" ولی فقیه یا با "ترقیق" قدرت ولی فقیه، جامعه را بدنبال خود بکشانند! و ریاکارانه "درد خود" برای سهم خواهی از قدرت و ثروت را بنام "آزادی مردم" قلب کنند! سوختن مجدد خاتمی در این مسیر، باید سوت پایان فریبکاری طیفی از کسانی باشد که مردم را به آینده سرنوشت شکاف در حاکیمت، امیدوار و در انتظار نگاه داشتتند. و سوختن قفنوس اصلاحات، باید برای همیشه حنای این دوستان دورغین مردم را بی رنگ کرده باشد.
جمهوری اسلامی، و نظام ضد بشری آن که بر اختناق و بی حقوقی و استثمار متکی است، تنها به نیروی جنبش انقلابی طبقه کارگر، جنبش کمونیستی طبقه کارگر، میتواند تماما سرنگون و از بنیاد برچیده شود.
ثریا شهابی
۸ مارس ۲۰۱۲