مرگ چاوز، رئیس جمهور ونزوئلا، که به چهار ده سال ریاست جمهوری او پایان داد، موجی از عکس العمل در میان دوستداران و دشمنانش را براه انداخت. دوستدارانش این واقعه را ضایعه ای برای جنبشهای ضدامپریالیستی و عدالتخواهانه در جهان نامیدند. او را قهرمان ملی و بین المللی خواندند. دشمنانش  در میان دول غربی، دولت آمریکا و متحدانش، ضمن رضایت قلبی از رفع "شر مزاحم"، با احترام او را بدرقه کردند.

دول غربی، به  امید یک چرخش سیاسی سریع در ونزوئلا، به سمت منافع اقتصادی – میلیتاریستی آمریکا، چرخشی به ضرب و زور کودتاهای نظامی و توطئه و سازمان دادن کنتراهای آمریکای لاتین، چاوز را بدرقه کردند. از این رو آینده ونزوئلا و آمریکای لاتین، بامرگ چاوز، در هاله ای از ابهام فرورفت.

چاوز مرد، و دشمنانی که چاوز، در مجامع بین المللی، آنها را فاشیست و متعفن و سرکوبگر و فاسد خواند، با احترام او را بدرقه کردند. دولت های غربی که سعی کردند که از چاوز، به کمک میدیای هالیودی خود، چهره ای چون قزافی و صدام بسازند، در مقابل بهبودی که سیاست های دولت چاوز در زندگی مردم

ونزوئلا بوجود آورده است، ناچار شدند سر تعظیم فرود آورند. از جمله جیمی کارتر، رئیس جمهوری پیشین آمریکا میگوید که: "اگرچه ما با همه روش های حکومت هوگو چاوز موافق نبودیم، اما هرگز نسبت به تعهد او به بهبود زندگی میلیون ها تن از مردم کشورش تردیدی به خود راه ندادیم."

چاوز نه سوسیالیست بود و نه کمونیست. نه ادعای خود او، و نه بسیاری که تلاش کردند که او را بعنوان یک رهبر سوسیالیست در مقابل میلیتاریسم دول غربی معرفی کنند، تغییری در این واقعیت نمیدهد. چاوز که خود را رهبر یک انقلاب "بولیواری" ضد استعماری میدانست، یک ناسیونالیست میلیتانت و پوپولیستی بود که در مقابل میلیتاریسم عنان گسیخته غرب که با تخریب عراق و کشتار میلیونی جهانی را به وحشت انداخته بود،  پرچم دیگری را بلند کرد. در مقابل دول غربی که بار بحران اقتصادی را بردوش اکثریت محروم، کارکنان و طبقه کارگر در کشورهای غربی انداخته اند، و از انگلستان تا آمریکا و یونان و ایتالیا و اسپانیا، مسابقه و ماراتون حمله به تامین اجتماعی مردم را براه انداخته اند، پرچم متفاوتی را بلند کند. در حالیکه احزاب پارلمانی سوسیال دمکرات در غرب، که بنام "انتخابات آزاد" به قدرت میرسند، دست راستی ترین سیاست های اقتصادی را علیه طبقه کارگر و محرومین جامعه، علیه زنان، جوانان و اقلیت های حاشیه جامعه به اجرا میگذارند، دولت چاوز دست به اصلاحات اقتصادی زد که فقر را در دوره ریاست جمهوریش ۵۰ درصد کاهش داد، مسکن، بهداشت، آموزش را برای همگان رایگان کرد، و برای تامین استقلال اقتصادی زنان، اقدامات حمایتی انجام داد.

چاوز پرچم ضدامپریالیستی را در آمریکای لاتین و در جهان بلند کرد، که مابه ازا داخلی آن، با الگو برداری از تجربه کوبا، مبارزه با فقر اکثریت محروم در ونزوئلا، رایگان کردن بهداشت، درمان و آموزش و تامین مسکن، و افزایش هزینه های تامین اجتماعی دولت به سه برابر بود.

چاوز، یک رهبر ناسیونالیست آمریکای لاتین بود که با گسترش نقش دولت در اقتصاد، و افزایش نقش  و مسئولیت دولت در تامین بهداشت،  مسکن، آموزش، حمایت از استقلال اقتصادی زنان، محبوب میلیونها محرومی در جهان بود که قربانی فقر و محرمیت و قربانی سیاست های میلیتاریستی دول غربی، بودند.

او نه یک سوسالیست بود و نه یک رهبر انقلاب کارگری. ناسیونالیست و پوپولیستی بود که در غیاب یک قطب، سوسیالیستی و کمونیستی، مورد حمایت مردم آمریکای لاتین، طبقه کارگر، و صف میلیونی معترضین به افسار گسیختگی اقتصاد بازار و میلیتاریسم دول غربی، درسرا سر جهان بود. این واقعیت، که تنها از جانب "کنتراهای" ونزوئلایی در فلوریدا و اپوزیسیون سبز جمهوری اسلامی انکار میشود، تنها و تنها بیانگر عطش، نیاز، و ضرورت عروج کمونیسم طبقه کارگر، در سطح جهانی است. نیرویی که باید در پاسخ به این نیاز، به میدان بیاید. و با به قدرت رساندن طبقه کارگر در یک انقلاب سوسیالیستی، نه تنها اقتصادی متفاوت از سرمایه داری دولتی  که دولت چاوز بخشا آن را به اجرا در آورد را پیاده کند،  بلکه برابری اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را  در پایه ای ترین سطح، در یک نظام سوسیالیستی به اجرا درآورد. اعتبار چاوز، تنها و تنها انعکاس اعتبار خواست عدالتخواهانه، برابری طلبانه، سوسیالیستی و کمونیستی در سراسر جهان است، هرچند که او و نظام سیاسی و اقتصادیش، هرگز سوسیالیستی نبود. 

ثریا شهابی

۷ مارس ۲۰۱۳