مدتها است کنار زدن چشم بندهایی که عمری است دستگاه"شیک و تمیز دمکراسی غربی" و سازمان ملل و کمیسیون "حقوق بشر" آن بر چشمان جهانیان زده است، به کار آگاهگرانه ای احتیاج ندارد. ریاکاری عیان رئسای این دستگاه مافیایی، چنان آشکار و وقیج عمل میکند، که شخصیت های ریز و درشت، محبوب و منفور این کلوپ حقه بازان جهان را تماما لخت و عور در صحنه و در مقابل چشمان جهانیان قرار داده است.
طرح محمود عباس رهبر تشکیلات خودگردان فلسطینی، برای درخواست عضویت در سازمان ملل بعنوان کشور مستقل فلسطین، در نطفه و بلاواسطه با مخالفت رسمی و شدید، اوباما، دول اروپایی و البته اسرائیل، مواجه شد. "قهرمانان و ناجیان" بن قاضی و لیبی، این شوالیه های "حقوق بشری" مسلح به مخرب ترین اسلحه های سرد و گرم، و مجهز به بمب و موشک و تحریم و تخریب، ناگهان مخالف تشکیل سرراست و مستقیم دولت مستقل فلسطین میشوند. امر میکنند که باید اول مذاکرات صلح آمیز دولت اسرائیل و دولت خودگردان به نتیجه برسد، و پس از نتایج آن مسئله رسمیت دولت مستقل فلسطین در سازمان ملل، طرح شود.
اتفاقاتی چون مسئله تشکیل دولت فلسطین و به رسمیت شناسی موجودیتش در کنار دولت اسرائیل، هنگامی که یک اقدام جدی برای پایان دادن به یک فاجعه انسانی مزمن تاریخی مطرح میشود، جهانیان پوچی ادعاهای آمریکا و اروپا در "علاقمندیشان" به حل مسئله فلسطین را می بینند. و مشاهده میکند که چگونه هنگامی که قرار است این مسئله، مستقیم و سرراست به همان شیوه سازمان ملل و بازی های دیپلماتیک آن، و در همان کریدورهایی که در آن برای تصمیم حمله به عراق و تحریم و بستن راه غذا و دارو رسانی به میلیونها کودک عراقی کمترین معضلی ندارند، چگونه در چنین راهی مسئله رسمیت یافتن دولت مستقل فلسطین به تخت سینه مخالفت صریح آمریکا و اروپا میخورد. مردم می بینند، که چگونه سران دول غربی قادر نیستند منفعت شان در باز ماندن سر زخم تاریخی بی سرزمینی و بی دولتی مردم فلسطین را پنهان کنند. و چگونه دول آمریکا و اروپایی قادر نیستند، سودشان در تداوم یافتن فضای نفرت قومی بین اعراب و مردم اسرائیل را پنهان کنند. هنگامی که قرار است کسانی بیرون از دایره روئسای قبیله "سروران" جهان، و یا مستقل از گماشتگانی چون دولت عربستان سعودی، برای حل این معضل تاریخی مبتکر اقدامی شود، مردم چهره بدون ماسک و بزک کلید داران "دمکراسی"، سران دول قلچماق و ریاکار آمریکا و اروپا را تمام قد می بینند.
خود میگویند که وقتی پرده دیپلماسی و معرکه گیری "حقوق بشری" کنار میرود، بین اوباما "محبوب" و قهرمان "دمکراسی غربی" با نتانیاهو منفور و فاشیست، تفاوتی وجود ندارد. مردم جهان این ها را می شناسند. وقاحت دول معظم غربی، نه بر ناآگاهی مردم که بر احساس بی آلترناتیوی آنها سوار است. طرح مسئله دولت مستقل فلسطین در اجلاس اخیر سازمان ملل، تا این جا برجسته ترین شخصیت دکان دمکراسی غربی، اوباما را در کنار بوش گذاشت و پرونده عوامفریبی پوپولیستی او را هم بست و زیربغلش داد.
میفرمایند که دولت اسرائیل، بعنوان دولت رسمی "قوی و قدرتمند و مسلح و پولدار"و عضو سازمان ملل، باید بر سر میز مذاکره با فلسطینی ها بنشینند. دولتی که از بدو تولد جنایت و کشتار میکند، بعنوان عضو "متمدن" با مردم فلسطین که کمترین حقوق انسانی و ابتدایی شهروندی شان در جهان سرتاپا متکی بر بی عدالتی نقض شده است، در فضایی تحت کنترل آمریکا و اروپا "مذاکره صلح آمیز و عادلانه" صورت دهند! مذاکره ای که یک طرف آن، فلسطینیان اند که بعنوان مستاجر و "پشت در"، در انتظار الطاف دول اسرائیل و آمریکا و اروپا، باید تا اطلاع ثانوی به انتظار مرحمت این اوباش گردن کلفت، دست به سینه بنشینند! اسرائیل دولت صاحب تسلیحات اتمی، دست به خمپاره و بمباران و قادر به قطع آب و غذا و دار مردم غزه، یک پای مذاکره باشد. و فلسطینیان بدون دولت و بدون عضویت در باشگاه دول جهان، به انتظار نتایج "عادلانه" این توازن قوا بنشینند و چند نسل دیگر قربانی شود. و نام این سناریو را هم راه حل "غیرخشونت آمیز"، میگذارند.
مستقل از نتایج اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل و شورای امنیت آن، مستقل از کشتی گرفتن های اروپا و آمریکا با چین و روسیه و سایر قطب ها و رقبای سیاسی - اقتصادی به بهانه تشکیل دولت فلسطین، نفس طرح خواست تشکیل دولت مستقل فلسطین و عضویت در سازمان ملل که از طرف محمود عباس مطرح شده است، توازن مهمی بین مردم محروم فلسطین و ارتجاع امپریالیستی غرب و اسرائیل را کاملا به نفع مردم فلسطین برهم زده است. سراسیمگی و مخالفت عریان و هیستریکی آمریکا و اروپا، اساسا به خاطر تغییر این توازن قوا است. توازن قوای جدیدی که موقعیت اسرائیل و غرب در خاورمیانه و در حل مسئله فلسطین و موجودیت فعلی دولت قومی اسرائیل را تحت تاثیر قرار میدهد.
جهان پس از عروج انقلاب از کشورهای عربی، جهان دیگری است. قدرت های دیگری، و از جمله از جهان عرب، برای دخالت در سرنوشت خود و کنار زدن و دور زدن قدرت های سنتی ارتجاعی، آمریکا و اروپا و اسرائیل و ایران، به میدان آمده اند.
انقلابات مصر و تونس، نسیم "بهار عربی"، بر دهان ارتجاع غرب با دم و دستگاه ریاکار "دمکراسی" آن برای میدان داری بیشتر در خاورمیانه و در حل مسئله فلسطین، افسار زده است. انقلابات مصر و تونس همچنین بر آتش نفرت قومی و مذهبی دولت فاشیست اسرائیل و اسلام سیاسی متصل به ایران، برای رقم زدن سرنوشت مردم در خاورمیانه و شمال آفریفا، آب پاشیده است. ورق برگشته است. میدان بعلاوه برای دخالت نیروهای مترقی، انقلابی، طبقه کارگر و کموینسم باز میشود.
ثریا شهابی
۲۱ سپتامبر ۲۰۱۱