"اوضاع آزمایشی است! چرا که از مدیترانه، گله هایی از مردم به دنبال یک زندگی بهتر سرازیر شده اند" . تضمین میکنم که "بریتانیا سرپناه امنی برای مهاجرین نخواهد شد"!
دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا، اظهار و اخطار میکند!
اظهارات و اخطارهای مهوع و فاشیستی بالا، از جمله خروار ها جوابی است که امثال دیوید کامرون، به موج فرار از جهنم هایی میدهد که از جمله او و دوستانش در هیئت های حاکمه بریتانیا و آمریکا و اروپا، آفریده اند. این پاسخ سرراست کسانی است که بیش از هرکس و هردولتی، سیاست های آنها جهان را تخریب، غیرقابل زیست، و ترسناک کرده است.
این سموم مشام آزار از جانب سوپر راست در بریتانیا، درحالی متصاعد میشود که امروز در عالم واقعی سیاست بورژوایی، از آمریکا تا بریتانیا، اظهار "پشیمانی" از سیاست های میلیتاریستی دور قبل، "معذرت خواهی" به خاطر بمباران عراق، و "تجدید نظر" در آن سیاست ها، به مجوزهای "اعتباری" ورود به مسابقات انتخاباتی پارلمان های بعدی تبدیل شده است.
مسئول فرار از جهنم های موجود در خاورمیانه و آفریقا و آسیا، قدرت و نیروهای بین المللی و رقبا و متحدین آنها در منطقه اند. قدرت و نیروهایی که امروز در "کشورهای خود" یا در "کشورهای اروپایی" و آمریکا، از گزند تعرض و حمله قربانیانشان، در "امنیت" بسرمیبرند و فعلا جان سالم بدر برده اند.
تماشای سیمای هزاران هزار فراری از جنگ و خانه خرابی و اختناق و فقر، کسانی که کمترین سهمی در شکل دادن به آنچه که در خاورمیانه و آفریقا میگذرد، نداشته اند، وجدان هر انسانی که از انسانیت کمترین بویی برده باشد را می آزارد. نشان دادن تصویر مردمی که از خاورمیانه و آفریقا قربانیان میلیتاریسم دول غربی منجمله آقای کامرون شده اند٬ تصویر مردمی که تلاش شان برای یک زندگی بهتر از طریق "دخالت های بشر دوستانه" و سر هم کردن انواع باندهای قومی و مذهبی به خون کشیده شد، تصویر کسانی که برای فرار از جهنم های دست ساز "جهان متمدن" و اوباش متحدشان در منطقه، به سمت اروپا در حرکت اند٬ امروز به پدیده ای "عادی" تبدیل شده است.
تماشای چهره کودکان و سالمندان و جوانانی که به امید یک زندگی امن تر، انسانی تر، و قابل تحمل تر، از زیر سیم خاردارها و در دل دریاها و اقیانوس ها و در جاده ها و مرزها، دوان دوان در تاریکی و روشنایی برای رساندن خود به نقطه ای امن تر خود را به هرآب و آتشی میزنند، دردناک است.
تماشاچی اما میتواند پیچ رادیو و دکمه تلویزیون خود را خاموش کند، روی از نگاه به این صحنه ها برگرداند، و خود را از زیر فشار درد تماشای این صحنه ها برهاند. برای کسانی که شانس آن را نداشته اند که تماشاچی این صحنه ها باشند و خود از جمله قربانیان این تراژدی های انسانی و این هالوکاست قرن بیست و یک هستند، این امکان و این "انتخاب" برای فرار از تحمل درد، وجود ندارد.
این واقعیت، که تنها شانس مانع از آن بوده است که تو، خانوده تو و کودکانت عضوی از این لشکریان فراری باشی، لشکریانی که هرروز خبر غرق شدن در دریاها، مرگ در کامیون های بار، تحقیر و مشت و لگد و باتوم ماموران مسلح مرزی و مهاجرت رامی چشند، به موجی از ترس، رضایت به وضع موجود و محافظه کاری در میان مردم محروم در خود کشورهای اروپایی دامن زده است. تنها در این شرایط است که امثال دیوید کامران جرات میکنند مردم فراری از جنگ و فقر و اختناق را "گله" بنامد و به آنها اخطار دهند.
دولت ها و میدیای "شرافتمند" در "جهان متمدن" ادعا میکند که" جهان "بحران پناهندگی" را تجربه میکند. این دروغ محض است. مهاجرت و فرار از خاورمیانه و آفریقا و آسیا، نه "حمله ملخ ها به مزارع آباد و پر محصول" جوامع اروپایی، که تلاش بخشی از بازماندگان هالوکاست دست ساز همین "جهان متمدن" برای بقا در شرایطی نسبتا امن تر، آنهم در جهانی است که هیچ چیز مرز و محدوده و ملیت نمی شناسد. حرکت آزادانه سرمایه و سود و ارتش و بمب و خرافه مذهبی و فرهنگ و هنر و سیاست و نیروی کار، مشخصه جهان امروز است. پدیده فرار از مصائب این جهان، تنها محصولات جانبی جهان امروز است.
بحران مهاجرت و پناهندگی نامیدن این موج فرارها، برای نیروهای حاکم و میدیای نوکر آن اما خاصیت هایی دارد. اولین و فوری ترین خاصیت آن این است که آن را میتوان چون سیل و رعد و برق و سنگ آسمانی، پدیده هایی "بی صاحب" و "طبیعی" خواند! برحال قربانیان آن دل سوزاند، "کم خرج ترین" و "کم هزینه ترین" پاسخ مادی و پولی را به آن داد، و تباهی و نابودی بخش اعظم این قربانیان را، عواقب طبیعی این "بحران" نامید!
نشان دادن و مسابقه میدیا در به تصویر کشیدن و نشان دادن ابعاد فاجعه، دادن آمار و ارقام و "تاثر و تالم" از این فاجعه، برای نیرویی که این تراژدی را "طبیعی" میداند، هزینه ای ندارد. قرار نیست یقه کسی را به خاطر این فاجعه گرفت. چرا که ظاهرا این هالوکاست باید کار خدا، یا طبیعت، یا قوانین کوری باشد که خارج از اراده انسان عمل میکند. این دروغ محض است. خدا و طبیعت و شانس، در این میان هیچ کاره است.
این فاجعه، نه بحران پناهندگی، که سند بی صاحبی قربانیان نطام آدم کش سرمایه است. محصول همان باغ پرمحصولی است که از گزند سازندگان این باغ، باید در امان باشد!
کدام بحران؟ کدام عامل و فاکتور خودبخودی موجب فرار این هزاران هزار انسانی شده است که حاضر شده اند همه زندگی، حرمت و سلامت خود را درگرو فرار بگذارند.
این فجایع و تراژدی ها، نوک کوه یخ قله بزرگتری است از فاجعه ای که در نتیجه "دخالتهای بشردوستانه" غرب زندگی میلیونها انسان را به تباهی کشید. این بخشی از تراژدی زندگی صدها میلیون نفری است که امکان فرار ندارند. مگر این فراریان قدرت داشته اند که چیزی را تعیین کنند؟ هرگز تصمیمی برای سرنوشت محکومیت خود و بقیه رقم زده اند؟ مگر وزیر و وکیل و رئیس جمهور و ولی فقیه و نخست وزیر و شاه و ملکه اند که به کوه و دشت میزنند تا جای امنی برای زندگی پیدا کنند؟
صف فراریان و صاحب خانه ها عوض شده است. معماران این تباهی، کسانیکه مسئول، طراح، و سازمانده به خون کشیدن تلاش و امید میلیونها انسان برای خلاصی از فقر و استبداد بودند، کسانی که می بایست از ترس حمله مردم به دنبال جای امن بگردند و فرار کنند، بلر و بوش و روحانی و ولی فقیه و اردوغان و ... هنوز بر مسند قدرت اند و در مورد بحران پناهندکی جلسه میگیرند و دل می سوزانند!
این دنیای وارونه، از همیشه وارونه تر، از همیشه ریاکار تر، از همیشه یک قاعده ای تری که درآن فقط و فقط تولید سود حکم میراند، را باید بر قاعده نشاند. جای این انسانهای شریفی که در دریاها و کامیون ها و زیر سیم خاردارها و ادارات پناهندگی و مهاجرت و در کمپ ها تباه میشوند، در قلب جوامع متمدن و بر صدر است. مسببین این فاجعه انسانی ازاوباما تا کامرون و مرکل و اردوغان و .... باید فراری داده شوند و به جرم جنایت علیه بشریت محاکمه و زندان شوند.
در این جهان وارونه امثال کامرون، "متمدن" و حافظ "امنیت جامعه" اند و کسانی که جان خود و خانواده خود را برکف، به هرآب و آتشی میزنند که خود را به نقطه ای امن برسانند، و در این راه در جمع های چند ده نفره و چند صدنفره قربانی موج آبها و خفگی در کامیون ها و ...، میشوند، "گله هایی" که به جهان متمدن حمله میکنند، اند.
درست است! کامرون درست میگوید! این اوضاع آزمایشی است. باید آن را به یک طرف قعطی کرد. محرومین، طبقه کارگر و قربانیان این نظام و سیستم آدم کش، باید آن را به سمت منافع خود قطعی کنند. وگرنه قربانی شدن در "سرزمین خودی"٬ توسط "حکومت خودی"٬ یا زیر بمب ها و موشک باران های "جهان متمدن"٬ قصابی شدن توسط باندهای جنایی قومی و مذهبی دست ساز٬ و یا مرگ تدریجی در مرزهای ورود به "سرزمین موعود"، بی تامینی، تحقیر و حاشیه نشینی٬ سرنوشت و زندگی روزمره صدها و میلیون انسان در سراسر جهان خواهد شد.
باید به این هالوکاست، به نیروی اعتراض و اعتصاب و انقلاب خود٬ به نیروی سازندگان امنیت و تمدون و ثروت و رفاه٬ به نیروی میلیونی محرومین جهان٬ برای همیشه پایان داد. باید انگل ها و پارازیت های واقعی جوامع٬ امثال کامرون را بدنبال جای امن فراری داد!
ثریا شهابی
۳۰ اوت ۲۰۱۵