به نقل از نشريه پرتو شماره ٢٠
سوم مه، در برمه طوفان (سایکلون) موسوم به نرگس، هزاران کیلومتر از مزارع در این کشور را زیر آب برده و نواری از ویرانی به جای گذاشته است. گفته میشود که این طوفان تا امروز قریب یکصدهزار نفر را به کام مرگ کشانده و حدود یک میلیون و نیم نفر را خانه خراب و آواره و گرسنه برجای گذاشته است. خطر شیوع انواع بیماری های واگیر، کمبود غدا، سرپناه و آب آشامیدنی سالم، جان بازماندگان این فاجعه انسانی را تهدید میکند.
مردم جهان در ماتم از دست رفتن جان دهها هزار نفر بهت زده به صفحه تلویزیونها خیره شده اند، و در آرزوی نجات بازماندگان بدنبال یافتن پاسخی برای چراهایش اند. چرا همیشه این مردم محروم و فقیر و بیحقوق اند که در ابعاد هزاران و صدهاهزار و میلیونی قربانی دستهای بی رحم طبیعت میشوند؟ مگر نمی شد از وقوع چنین بلایای طبیعی مطلع شد؟ مگر نمی شد محیط زندگی مردم آسیب دیده در برمه را در مقابل چنین مصائبی از پیش کمی امن تر کرد؟ چگونه است که بشر میتواند به پیچیده ترین
اسرار کهکشانها، به مشخصات بیولوژیکی کمیاب ترین مخلوقات مهندسی شده در دنیاهای مجازی علم و تلکنولوژی دست پیدا کند، اما نمی تواند خسارات طوفانی را، به اندازه مرگ و میر از ایدز در کشورهای پیشرفته غربی، کاهش دهد؟ چگونه است که میتوان با توسل به انواع آزمایشهای پرخرج و طولانی مدت و انواع آزمون خطاها، پیچیده ترین قانونمندی های طبیعت جاندار یا بی جان را کشف و راه مهار آن را پیدا کرد، اما نمی توان جان و زندگی میلیونها مردم محروم در برمه را در مقابل یک طوفان، حفظ کرد؟ چگونه است که میتوان پیچیده ترین تکنولوژی نظامی را به جنگ قوانین طبیعت فرستاد و از یک گوشه جهان ساکنین خانه معینی را شناسایی و بمباران کرد، اما نمی توان خسارت یک طوفان بر زندگی میلیونها مردم محروم را به حداقل رساند؟ این بی منطقی، این عدم توازن بین اقیانوس عظیم توانایی بشر و اعماق مخوف و مستاصل ناتوانی بشر، را چگونه میتوان توضیح داد؟ چگونه میتوان تبدیل شدن یک طوفان به یک فاجعه عظیم انسانی را در قرن ما، توضیح داد؟ این وارونگی تنها میتواند یا از جمله برکات خدایان باشد، یا در زمره معجزات قدرتهای دیگری در ردیف خدایان.
اما در دل این فاجعه انسانی باز هم در حالی که مردم جهان بدنبال یافتن پاسخ چراهایشان خود را در اندوه مردم برمه شریک میدانند، ناگهان "ناجیان" قدرتمند، سروران جهان، عظیم ترین ماشین های جهانی احتکار غذا و مسکن و دارو، با تجهیزات، پول و امکانات نجومی، برای نجات بازماندگان پابه میدان میگذارند. "جامعه جهانی" که نام جدید دول غربی به رهبری آمریکا است، سازمان ملل و انواع صندوقهای بین المللی و ... با قرار دادن محموله های غذا و دارو در مقابل چشمان میلیونها گرسنه و بی خانمان، به جلوی صحنه میآیند تا به کمک آسیب دیدگان برمه بشتابند.
دولت نظامی برمه، در حمایت چین، از این اقدام استقبال میکند اما این کمک را مشروط به توزیع توسط خودش میکند. انتخابات در راه است و مردم آسیب دیده و گرسنه، بیش از پیش جان و هستی محقرشان، در گرو قدرت حاکم است. دولت نظامی برمه غذا و دارو مسکن به آوارگان را، گرو رای گیری برای قانون اساسی جدید و اعطا قدرت بیشتر به نظامی ها در برمه میکند. کیسه های خواروبار و دارو، در برمه وجهه معامله برقراری "دمکراسی" و ریختن رای به نفع دولت در صندوقها میشود. و همچون معمول بخشی هم توسط دولت فاسد حیف و میل و اختلاس میشود.
این را ناجیان و محتکران غذا و دارو در سطح جهانی، همان آمریکا و "جامعه جهانی" و انواع صندوقهای کمک رسانی اش، نمی پذیرد. کمک آنها بی قید و شرط نیست. کمک آنها مشروط به ارسال کمک بر شانه های جنبش ناراضیان مذهبی – بودایی و دالایی لامایی است. اینها هم نجات بازماندگان بیچاره را درگرو تقویت جنبش مذهبی طرفدار آمریکا کرده اند. ضمن اینکه در گرماگرم این اعلام آمادگی برای به اصطلاح کمک به بازماندگان طوفان برمه، بیشرمانه قدرت نظامی شان را هم به رخ جهانیان کشیدند. به شورای امنیت و دکترین "مسئولیت حمایت (از حقوق شهروندان در کشورهای جهان)" یعنی همان طرح حمله نظامی ناتو به یوگسلاوی در سال 1999 ، متوسل شدند تا چنانچه تیغ ارکستر فریب و ریاکاری "بشر دوستانه" شان نبرید، ارتش و بمب افکن را به میدان بیآورند.
اما سرانجام تمام این نمایش قدرت ماشین عظم احتکار جهانی ارسال چند فقره محموله بوده است به اضافه اقیانوسی از تبلیغات ریاکارانه "بشر دوستانه". بیچاره بازماندگان طوفان نرگس در برمه، که بلای نازل برسرشان، برکتی در سفره پررونق دو قطب ارتجاع برای پروپاگاند سیاسی به قیمت زندگی آنها شده است.
طوفان اول، سیل و خانه خرابی، یکصد هزار نفر از مردم محروم برمه را قتل عام کرد. طوفان دوم، اما معلوم نیست چند صد هزار نفر را بکشد. موج تقابل، تخاصم و رقابت بین قدرت های اقتصادی – نظامی، آمریکا و اروپای واحد از یک طرف، چین و روسیه از طرف دیگر، در حیاط خلوتهایی چون برمه و سودان و کره شمالی و ایران و عراق، فی الحال قدرت تخریب و کشندگی اش را یک فقره در عراق نشان داده است.
اگر وقوع، و نه ابعاد خسارات وارده، طوفان اول کار طبیعت است، موج کشتار دوم اما تماما کار نقشه مند و طراحی شده قدرتهای مرتجع، بر فراز سر مردم بیچاره است. مشروط کردن رسیدن غذا و دارو به گرسنگان و مجروحین، مشروط کردن زنده ماندن آنها به اینکه "اعتبار" این نجات به کیسه کدام باند مرتجع میرود، به کیسه چین و دولت نظامی حامی اش در برمه میرود یا به کیسه باند مرتجع مذهبی دالایی لاما، دیگر کار طبیعت نیست.
این کار خدایان امروز کره خاکی، کار دول مرتجع سرمایه، کار قدرتی است که همه امکانات زندگی، چیزی که حاصل کار و زحمت بشر است را تصاحب کرده است. قدرتی که از کیسه کار و زندگی اکثریت مردم کارکن جامعه انبارهای غله و دارش را پربار میکنند، ثروت اندوزی میکند، ارتش و پلیس و زندانش را مزین میکند و به جان مردم میاندازند. این کار طبقه و قدرتی است که مردم را در مقابل مصائب طبیعی چون طوفان بی دفاع رها میکند، ساختن مسکن و محیط زندگی امن برای اکثریت مردم کره خاکی، برای اینها سود آورنیست. این فاجعه، ابعا خسارت و موج کشتار بازماندگان، کار نیرویی است که وقتی هم که میخواهند سرکیسه را کمی شل کند و نمایشی از "بشردوستی" بازی کند، باز آن را دستمایه به تسلیم کشاندن مردم محروم و سازندگان ثروت در مقابل قدرت سیاسی اش میکند. بازماندگان طوفان برمه را بر سر این دوراهی قرار داده اند که یا از کمبود آب آشامیدنی سالم و دسترسی به دارو و غذا، شکنجه کش شوند، یا زندگی محقر و فقیرانه شان را به قیمت تقویت دولت نظامی برمه، یا نزدیک کردن ارتجاع دالایی لامایی به قدرت، نجات دهند. این راهی است که خدایان امروز، قدرت های سرمایه، از چین و آمریکا تا ایران و روسیه و هند، در مقابل بشر قرار داده اند.
انتخاب یکی از این دو راه برای بقا، اجتناب ناپذیر نیست. مردم برمه و مردم جهان ناچار به تسلیم در مقابل این خدایان عصرجدید نیستند. همانطور که بردگان ناچار به تسلیم در مقابل برده داران خود نبودند. همانطور که بشر آگاه اسطوره پیدایش انسان توسط خدایان آسمانی را برباد داد و خدای آسمانی را به زیر کشید و نشان داد که سرمنشا قدرت خدای آسمانی از خرافه و نادانی او است، مردم برمه و بشریت میتواند این خدایان ظالم عصر ما را هم به زیر بکشند. اگر به قدرت خود دست ببرد! اگر به نیروی خود برای برگرداندن این نظم وارونه و نشاندن آن برقاعده اش، عزم کند، متشکل شود و خدای سرمایه را به زیر بکشد. جهان هیچگاه تا این اندازه تشنه حاکمیت بشر بر سرنوشت اش، تشنه جامعه ای شایسته و سزاوارش نبوده است. جامعه ای که در آن تصور قربانی شدن مردم بیشماری بر اثر یک حادثه طبیعی در آن نه قاعده که استثنا است. جهانی که در آن سعادت بشر، غذا و مسکن و بهداشت و آموزش و رفاه در گرو هیچ نیرو، قدرت و خدایی برای به تسلیم کشاندن بشر نیست. جهانی که در آن مردم، کارکنان جامعه و طبقه کارگر خالقین ثروت در سراسر جهان نه برای ریختن سود بیشتر به جیب اقلیتی مفتخور و انگل که برای رفاه و زندگی خود تولید میکند. جهان هیچگاه تا این اندازه نیازمند سوسیالیسم و برابری انسانها در بهره برداری از نعمات زندگی نبوده است.
مردم برمه راهی جز مقابله با این خدایان و به میدان آمدن به نیروی خودشان ندارند. این خدا هم مثل خدای افسانه ای عهد جاهلیت را باید به زیر کشید. جهان بدون خدای سرمایه قابل زیست است.
ثریا شهابی