مقدمه: متنی که میخوانید متن پیاده شده از مصاحبه تلوزیون رهایی زن با ثریا شهابی است٬ که در نشریه رهایی زن٬ سری سوم شماره .۵۲ ٬ بهمن ۱۳۹۵٬ منتشر شده است.
هر چند پشت سر مرده صحبت کردن کار شایسته ای نیست، لیکن جناب رفسنجانی و امامش از این قاعده مسثنی خواهند بود، به این دلیل ساده که رژیم دست پرورده این آقایان کماکان برسر کار است و مانع عظیمی در مسیر رفاه و آزادی و برابری جامعه ایران اسلامزده میباشد.
در برنامه امشب، ثریا شهابی از مدافعین حقوق زنان و فعال سیاسی مارکسیست را از لندن روی خط داریم و به بررسی نقش رفسنجانی در برپائی و تحکیم سلطه ارتجاع اسلامی در ایران و منطقه میپردازیم.
ثریا شهابی عزیز به برنامه رهائی زن خوش آمدید. با سپاس از اینکه نظراتتان را بینندگان ما درمیان گذاردید.
رهایی زن: شما از فعالین سیاسی با سابقه هستید، شنیدن نام رفسنجانی چه خاطراتی را برایتان زنده میکند؟
ثریا شهابی: می پرسید٬ اسم رفسنجانی چه مقاطع یی را به یاد من می آورد.
در اولین مقاطع اش بر میگردد به اصطلاح خودشان نهضت اسلامی زمان شاه. رفسنجانی از جمله برادران نهضت اسلامی مثل خامنه یی و منتظری و و امثال آنها بود که از جمله رشادت ها و مبارزاتشان در مورد این بود که علیه حق رای زنان و علیه تقسیم اراضی بین دهقانان حرف زده بودند و فعالیت کرده بودند و شاه گرفته بودشان. این گروه علیه زندگی شاد و و فضای نسبتا باز و آزادانه یی که تحت تاثیر فرهنگ غرب در ایران وجود داشت بودند. کمترین بارقه یی از آزادیخواهی و مبارزه برای زندانی سیاسی در پرونده آنها وجود نداشت.
هم بندی هایشان که زنده هستند و اغلب چپی و کمونیست هستند مبارزات این ها را خوب بیاد دارند. از جمله رشادت های این طیف نهضت اسلامی در زندان این بود که مواظب باشند هنگامی که لباس های خود را می شورند نجس نشود و لباس هایشان را تا زمانی که خشک نشده با دست های خود نگاه دارند. سابقه ی مبارزاتی این گروه این گونه است . درست است که شاه دستور زندان کردن آنها را داده است و تعدادی از آنها هم کشته شدند . اما این تغییری در واقعیت ماهیت اعتراض آنها ندارد.
آنها نه تنها مبارز نبودند بلکه یکی از مرتجعترین طیف های انتقادی به رژیم شاه بودند. رفسنجانی جز کسانی بود که در ساختن و قدرتگیری جمهوری اسلامی نقش کلیدی را ایفا می کرد. او اولین کسی بود که قیام را توطئه خواند و اعلام کرد که انقلاب باید سرکوب و انقلابیون باید خلع سلاح شوند. در واقع رفسنجانی مهره ی استراتژیک و خیلی پراگماتیستی بود. او نه لیبرال بود و نه اصلاح طلب! نه اهمیت اقتصاد را بیشتر از سیاست می دانست و اهمیت جنگ و ترور را کمتر از بقیه ی وجوه حاکمیت جمهوری اسلامی می دانست. شرایط را تشخیص میداد که مثلا در این مقطع از زمان ٬ این امکان وجود دارد که به این سمت بچرخند یا به آن سمت دیگر. به هر حال خاطرات از رفسنجانی برای طیف و نسل ما " کسانی که طی سالها تحت حاکمیت ایشان زندگی کردند و تا همین اواخر" خاطراتی بسیار تلخ و سیاه و وجه بسیار عفونت باری از شخصیت یک آدم است. او واقعا یک شخصیت عفونی از همه نظر بود. همچنان یکی از مهره های موثر و کلیدی رژیم جمهوری اسلامی بود. می توانم بگویم اگر به اندازه ی خمینی نبود اما کمتر از او هم نبود.
رهایی زن: نقش رفسنجانی در تثبیت حکومت و قوانین زن ستیز اسلامی در نخستین سالهای حکومت چه بود؟
ثریا شهابی: امکان دارد شما چند تا کلمه ی کلیدی بیشتر از رفسنجانی پیدا نکنید که به طور مثال فحاشی کرده باشد و به زنان فحش و توهین کرده باشد به حق مطالبات ابتدایی زنان. ولی جز سازماندهندگان و مهندس های حکومتی کاملا زن ستیز بود. ممکن است شما کسی را پیدا کنید که چند حرف " لومپنی " زده باشد به زنان اما آن نقش و قدرتی را که رفسنجانی داشته را او نداشته است. رفسنجانی یکی از ارکان و ستون های شکل دادن به حکومت زن ستیز بود. این حرف های بی ربط و بی خودی که به نامش در مورد دفاع از حق زن می گویند و گاها دخترش فائزه سخنانی را بیان می کند٬ را کنار باید گذشت. بالاخره تمام این حرف ها برای حفظ دایره ی خودشان که مساله ی حقوق زن را به اصطلاح در میان خود " شل و سفت" کنند تا هنگام روضه خوانی و سر سفره ی عقد رعایت کنند است و به درد خودشان می خورد و هیچ ربطی به مطالبات زنان ندارد. باز هم می گویم رفسنجانی یک عنصر به شدت زن ستیز و از سازماندهندگان جامعه ی زن ستیز بود و در این حرف تردیدی نیست.
رهایی زن: در مورد تعدیل نظرات رفسنجانی و نزدیکیش به جریان دو خرداد که صرفا برای حفظ نظام اسلامی و تاثیر آن بر جنبش سبز حسینی چه فکر میکنید؟
ثریا شهابی: ادعاهای در مورد تعدیل نظرات رفسنجانی و جنبش سبز می شود. اخیرا ما از امثال نسرین ستوده و از درون زندان ارادت نامه هایی دیدیم که برای رفسنجانی صادر شده که در این اواخر رفسنجانی خیلی خوشنام شد. کدام خوشنامی؟ کدام فعالیت مدنی؟ هدف از جنبش سبز به قدرت رساندن موسوی و کروبی بود. نه برای آزادی زن و نه برای آزادی عقیده و بیان، نه برای حق اعتصاب کارگر بود و نه برای افزایش دستمزد طبقه کارگر. پس به نتیجه می رسیم که فقط برای خودشان و اهداف سیاسی شان بود نه بهبود وضعیت جامعه و مردم، نه برای محرومین و محکومین یک فریبکاری عام بود مستقل از اینکه چه عده یی و با چه نیتی رفتند و در جنبش سبز شرکت کردند. باز هم می گویم رفسنجانی شخصی بود که نه به ایده ی لیبرال تعلق داشت نه اصلاح طلب بود و نه آن چیزی که نسرین ستوده میگوید. کسی که زندان بوده که نمی تواند دروغ بگوید. بالاخره مجوز پاشیدن خاک بر حقیقت که به زندانی سیاسی داده نمی شود. خانم ستوده میگوید رفسنجانی خوشنام شده بود! چه خوشنامی؟ مطالبه ی مردم ایران این است که ولایت فقیه بشود شورایی و شورای فقها جایش را بگیرد؟ یک فقیه دو شریک دیگر پیدا کند؟ که رفسنجانی و دیگر دوستانش به شورای رهبری راه پیدا کنند؟ قانون اساسی اینگونه عوض شود؟ آیا تغییر جهت دادن اینگونه است؟ منافعت محرومین، زنان، جوانان و طبقه ی کارگر این است که سر قانون اساسی به نفع جناح دیگر کج شود؟ یا اینکه حال زمان آن رسیده که بیاییم مهره ها خودمان را به گونه یی دیگر بچینیم. این فقط دعوای حاکمیت است و کسانی که این افکار را در ذهن مردم و محکومین انتقال می دهند که گویا اینها همه اصلاحات در قوانین اساسی است فقط یک دروغ کاملا آشکار است.
مهم این نیست که مدعی زندانی است یا نیست ! مهم این نیست که اعتصاب غذا کرده یا نکرده است! مهم این نیست که خود شخص چگونه خود فریبی می کند ! اما در واقع اعوام فریبی می کنند. تغییر جهت دادن های رفسنجانی فقط برای بقای جمهوری اسلامی بود و برای ادامه ی حیاتش لازم بوده است. ،باید به جنگ پایان می دادند وگرنه در زمان جنگ وی از همه جنگ طلب تر بود. بعد از فتح خرمشهر که تصمیم داشتند از بغداد بگذرند و به سمت قدس حرکت کنند تا آنجا را هم بگیرند" فتح کنند" رفسنجانی هم همنظر بود. زمانی که منافع بلند مدت این رژیم به خطر می افتد و ادامه ی جنگ به نفع آمریکا نیست به علت اینکه آبهایی که تحت کنترل آمریکا است نا امن میشود٬ و منافع آمریکا به خطر می افتد دولت امریکا ،دولتمردان ایران را مجبور به سازش می کند و آنها هم راه دیگری ندارند چون نمیتوانند جنگ را ادامه دهند. همچنان در مورد آشتی با غرب، جنبش سبز همان حرکتی را می خواست انجام دهد که ولی فقیه کرد، می خواست با غرب آشتی کنند و شعار مرگ بر آمریکا را کنار بگذارند، رفسنجانی هم به این امیدوار بود که موسوی و کروبی هم در ماجرا برنده شوند و محاسبه اش کاملا اشتباه از آب درآمد چون جمهوری اسلامی کودتای داخلی را با ضد کودتای دیگر جواب می دهد که دقیقا همین کار را هم کرد. می خواهم بگویم که رفسنجانی نه اصلاح طلب بود مستقل از اینکه حالا اصلاحات چه است در جمهوری اسلامی تغییرات و شیفت کردن هایی را می خواست، این شیفت کردن ها در مورد این بود که اگر ولی فقیه " خامنه یی " مرد ما چه کنیم؟" شورای فقه ها تشکیل دهیم و ۳ نفر دیگر اضافه شوند”! با این معرکه چه نانی در سفره ی طبقه ی کارگر اضافه می شود؟ چه حقی به زن ایرانی می دهند ؟ چه امکاناتی و حقی به جوان بی افق و آینده و بیکار می دهند؟ باید در مقابل اینها مطالبات روشن را قرار داد و فریبکاری آنها را به همه نشان داد. فقط تعدیل نظرات رفسنجانی بود؟ خوب خامنه یی هم در نظرات خود تعدیل کرد و با آمریکا سازش کرد. خلخالی نیز در نظرات خود تعدیل نمود فائزه همچنان " می گوید چرا انقلاب کردیم؟ به من چه ربطی دارد. پس به این معنی ست که رفسنجانی مبشر آزادی خواهیست.؟ این ها سرسیاست را طبق نیازهای روزشان این طرف و آن طرف کرده اند. تغییر در ایران امکان پذیر است، «اصلاحات» امکان پذیر است، اما نه از طریق رفسنجانی، خامنه یی و موسوی! آنها که توانایی بیرون آوردن کروبی و موسوی را از حصر ندارند چه برسد به اصلاحات. قرار بوده ایشان به پای گفتگو بنشینند بلکه شرایط اش که آماده شود آن عده را از حصر در آورند اما اتفاقاتی افتاده که زمینه ی آزادی آنها مهیا نشده حالا مردم ایران سالها انتظار بکشند تا موسوی و کروبی از حصر خانگی آزاد شوند. وضعیت اصلاح طلبانشان هم اینگونه است. اصلاح طلبی در ایران به پایان رسید. همان پلانی را که موسوی، کروبی و رفسنجانی در نظر داشتند به رهبری ولی فقیه انجام شد. حتما یک تعدادی از این به بعد هم مانع تغییر روش های بعدی می شوند.
مرگ رفسنجانی هم باعث هیچ تغییری در نظام جمهوری اسلامی نمی شود، نه عربستان سعودی به خاطر مردن رفسنجانی به ایران حمله می کند و نه روابط میان ایران و آمریکا بر سر مرگ رفسنجانی تغییر می کند. به نظر من باید یک دخیل به دولت ترامپ ببندند، جناب ولی فقیه منتظر این است که چه می گوید. آنهایی که معتقدند مرگ علی اکبر رفسنجانی یک فاجعه برای ایران به همراه دارد از هر دو جناح جمهوری اسلامی هستند، جناحی را که خامنه یی رهبری می کند اجازه می دهد که این حرف ها زده شود باید بساط انتخابات بعدی خود را گرم نگه دارند. فقط به نظر من حیف شد که اسرار توطعه ها بند و بست ها و همه ی اطلاعتی را که در طول این سی و چند سال می دانست را با خود به گور برد و مردم ایران شانس محاکمه ی رفسنجانی را نداشتند درست مانند خمینی. اما کسانی که منتظرند پس از مرگ رفسنجانی میان خود احزاب اختلافاتی صورت بگیرد و انقلاب شود و باعث بهبود وضعیت شود اینگونه نیست. حتما اختلافاتی تشدید می شود و یک مقدار توازن به هم می خورد اما همین را دستمایه ی این می کنند که سعی کنند فضای امنیتی را ایجاد کرده و از طرف دیگر فضا برای حرف زدن باز می شود برای اینکه مردم کار کنند و فعالیت انجام دهند.در نتیجه وظیفه ی فعالین جنبش دفاع از حقوق زنان آزادیخواهان و برابری طلبان این است از این فرصت استفاده بکنند. قبل از همه چیز به این طیف چاپلوس بادمجان دور قاب چین توده، اکثریت ملی مذهبیانی مانند خانم ستوده و امثال اینها بگویند دارید دروغ می گوید، رفسنجانی نه لیبرال بود و نه خوشنام لطفا اندازه ی آزادیخواهی خود را که " شورای فقهی " جای ولی فقیه بشیند را به خورد مردم ندهید که بگوید مطالبه ی مردم ایران این است. مطالبه ی مردم ایران آزادی عقیده و بیان، آزادی اعتصاب بیمه ی بیکاری برای زنان و دختران، همه ی زنان و دختران آماده به کار برابر با حقوق نمایندگان مجلس است، این ایده ها به کجای این حاکمیت می چسبد؟
به هر حال مردن رفسنجانی هیچ ربطی به تعدیل با محکومین ندارد اما تعدیل در میان رابطه ی خودشان با یکدیگر دارد.نباید اجازه داد تا این حرف ها را به خورد فعالین حقوق زنان دهند که حالا باید دید که راس اش فائزه رفسنجانی چه خواهد گفت. اینها دارند از این موضوع برای خود یک سرمایه ی سیاسی درست می کنند. یک عده ی زیادی که میراث رفسنجانی را که به اصطلاح با آوردن مردم پشت حاکمیت زنده نگاه دارند. باید این پروژه را سوزاند ، به نظر من میشود این