تشکیل گاردآزادی بعنوان نیروی مسلح حزب حکمتیست، سازمانی برای متشکل کردن مردم برای دفاع از خود، و اگر لازم شد دفاع به زور اسلحه، بعنوان یکی از سیاست های حزب، از ضرورتی واقعی، طبقاتی و مادی سرچشمه میگیرد.
کمونیست ها، نماینده مسالمت جوترین، دمکرات ترین و اومانیست ترین گرایش در درون طبقه کارگر و در جامعه اند. مهمترین سلاح کمونیسم طبقه کارگر آگاهی، اتحاد و تشکل است. اگر کمونیست ها به اندازه سرسوزنی از آزادیهای سیاسی و امکانات اجتماعی فعالیت سیاسی برابر با طبقات دارا برخوردار بودند، اگرقدرت های بورژوایی در مقابل آگاهی، اتحاد و تشکل کمونیسم طبقه کارگر، سد نمی بستند، و اگر برای جلوگیری از آن زندان و تبعیض و شکنجه و پلیس و سرکوب سازمان نمی داد، کمونیسم طبقه کارگر دو قرن پیش، به مسالمت آمیزترین شیوه ها مردم را از نظام استثمار گر سرمایه نجات میداد. در یک جامعه با حداقل از برابری و آزادیهای سیاسی، کمونیسم طبقه کارگر قادر است به مسالمت آمیزتزین راه، از راه اعتصابات و انتخابات، پلاتفرم سیاسی خود، سوسیالیسم را ظرف یک روز به نیروی اکثریت مردم، پیروز برساند. این حداقل امروز در پیشرفته ترین کشورهای سرمایه و مهد "دمکراسی غرب" هم موجود نیست.
طبقه کارگر برای به پیروزی رساندن پرچم سیاسی خود، نیازی به پلیس و اسلحه و زندان و شکنجه ندارد. این طبقه به نیرویی متکی است که اکثریت شهروندان جهان، خالق ثروت جوامع، و منشا رفاه و خوشبختی، است. این نیرو میتوان با یک فرمان توقف یا حرکت تولید، هر دشمنی با عظیم ترین ذخائر تسلیحات اتمی و غیر اتمی ر به سادگی از پادرآورد. طبقه کارگر نیازی به اسلحه و زور ندارد. کمونیست ها اگر از آزادیها، امکانات و حقوق برابر با صفوف مختلف بورژوازی برخورد دار باشند، از طرق انتخابات میتوانند به قدرت برسند.
این واقعیت را دشمنان طبقه کارگر، بورژوازی، از خود طبقه کارگر بهتر میداند. برای دور از دسترس کردن کمونیسم برای طبقه کارگر، برای سد بستن در مقابل به میدان آمدن قدرت و توان این طبقه، انوع دولت های روز میسازد. قرنها است زندان و شکنجه و ارتش و سیا و ساواک و وزارت اطلاعات و ساواما و حراست و ... سازمان میدهد. قانون تصویت میکنند، و هر حرکتی از جنس کمونیسم طبقه کارگر را بی محابا سرکوب میکند. برای آن به نهادهای مذهبی و مبشرین زن ستیزی و انسان ستیزی و انواع تفکرات و باروهای ارتجاعی و بدوی، میلیارد ها میلیارد پول و امکانات میدهند. از ترس این نیرو، دولت آمریکا از آن سر کره خالی ویتنام را سالها بمباران میکند، میلیاردها دلار خرج ترور رئیس جمهور کشور دیگری، کوبا، میکند. در آمریکای لاتین و ایران کودتا پشت کودتا سازمان میدهند و خمینی شان رو به مردمی که در کردستان ایران به حاکمیت او رای مثبت نداده اند، فتوای مذهبی حکم جهاد میدهد و شهرها را همراه ساکنین اش، کودک و برزگ، بمباران میکند.
قهر، اسلحه و نیاز به دفاع مسلحانه را قدرت های حاکم، طبقات دارا، به کمونیسم طبقه کارگر تحمیل کرده اند. کسانی که واقعیت به این روشنی را انکار میکنند، یا ناآگاه اند یا خود بخشی از دستگاه پروپاگاند و فریبکاری بورژوازی اند. طبقه و سیستمی که هر لحظه از حیاتش مشغول خشونت و جنگ و سرکوب و قصاوت است، و اساسا به این شیوه تا امروز دوام آورده است، روشن است که چرا رو به قربانیان جنایاتش فراخوان "خشونت نکیند" میدهد و رو به آنها درس "تحمل مخالف و صلح و دوستی" تدریس میکند.
اما آنچه که تهوع آور است نشخوار این "اراجیف" از طرف روشنفکران و جریانات سیاسی مدعی دوستی با مردم است، کسانی که پروپاگاند های "صلح طلبی و آرامش جویی" بورژوازی رو به طبقه کارگر را بعنوان نشانه "تمدن"، از در دیگری به پیکرده جامعه تزریق میکنند و تلاش میکنند آن را بعنوان توصیه هایی از درون صف "اپوزیسیون"، بخودر مردم و طبقه کارگربدهند. این ها بخشی از ماشین در تسلیم نگاه داشتن اکثریت مردم اند.
جایی که "رتوف ترین، متمدن ترین، صلح طلب ترین ، دمکرات ترین و مسالمت جو ترین نیروهای" راست در جامعه ایران، امثال آقای بنی صدر، در مقابل حق طلبی طبقه کارگر، به خشونت آمیزترین شیوه های "مراوده سیاسی"، و حتی بمباران شهرها و روستاها، تمایل دار، خود فرمانده کل قوا برای اجرای حکم جهاد خمینی علیه مردمی است که او را انتخاب نمی کنند، در چنین شرایطی طبقه کارگر راهی جز سازمان دادن خود در همه عرصه ها برای مقاومت و پیشروی، و از جمله تسلیح خود، ندارد.
شخصیت "دمکرات" و "صلح طلبی" چون داریوش همایون به هر بهانه ای رو به طبقه کارگری که پا از گلیم محدویت هایی که آقای همایون و طبقه اش به او تحمیل کرده اند، دراز میکند، زرادخانه سرکوب دولت بعدی را نشان میدهد. خطاب به کمونیست هایی که سازمان استثمارشان، از همان نوعی که در دبی هست، را ممکن است به خطر بیاندازند، هشدار عدم تحمل میدهد. او تا به امروز قاطعانه نشان میدهد که در مقابل "زیاده خواهی" کمونیسم طبقه کارگر، متمایل به اقداماتی از نوع شارون و ارتش اسرائیل است.
این واقعیت، زمین بازی کمونیسم طبقه کارگر است. برای یک حزب سیاسی جدی، برای حزبی که خود را بخش متشکل کمونیسم طبقه کارگر میداند، برای حزب که داعیه قدرت سیاسی دارد، بی اعتنایی به این واقعیت، به هر بهانه ای، خلع سلاح کردن طبقه کارگر از ابزار دفاع از خودش است. حزب حکمیتست بعنوان حزبی مصمم، انقلابی و کارگری، در این راه آستین های خود را بالا زده است و گاردآزادیش را تشکیل داده است.
طبقه کارگر، کمونیست ها و کسانی که محدویت ها و مرزهای استثمار و ستم سرمایه را به رسمیت نمی شناسند، کسانی که سهم خود از زندگی انسانی را میخواهند، هر آزادیخواه جدی و مصممی ناچار است برای دفاع از خود، روزی دست به اسلحه مقاومت کند، و تعرض دشمنانش را درهم بکوبد. این نیرو اگر امروز خود را برای فردا آماده نکند، فردا بازنده است.
ضرورت نیروی مسلح حزب حکمتیست از این واقعیت سرچشمه میگیرد. تاریخی از حمله، و کشتار و خشونت روزمره را طبقات دار، قدرت های دولتی ضد مردمی به اکثریت مردم تحمیل کرده اند. و برای در تسلیم نگاه داشتن آنها، آنها را با انواع تئوری های و تزئینات فرهنگی و سیاسی از دست بردن به اسلحه باز میدارند.
این شرایطی عمومی برای طبقه کارگر جهانی است. اما تا آنجا که به ایران مربوط میشود، نیاز به مقاومت در همه اشکال و از جمله مسلحانه، علاوه بر ضرورتی عمومی که دیر یا زود ممکن است در مقابل طبقه کارگر در این و آن کشور قرار بگیرد، امری عاجل و فوری است.
در ایران طبقه کارگر با دولت بورژوایی در جدال هر روز است که فعال اول مه کارگری را به شلاق میبنند، معترضین درون خانوادگی اش را زیر تخت شکنجه میکشد، برای خفه کردن صدای آزادیخواهی طبقه کارگر، علاوه بر ارتش و پلیس و سپاه و وزارت اطلاعات و سازمان زندانها، انواع دستجات تروریستی، باند سیاهی را سی سال است به جان مردم انداخته است. دولتی که ظرفیت آن را دارد که همراه ضربه به خودش، جامعه را سراسر به خون بشکد و شیرازه آن را از هم بپاشد. جمهوری اسلامی حکومتی ایدئولوژیک بورژوایی است که علاوه بر در اختیار داشتن تمام ابزارهای روتین سرکوب سایر دول سرمایه، به حکم جهاد و حمله به کفار هم مجهز است. مردم آن را در کردستان و در سراسر ایران تجربه کرده اند. رژیمی که خود متشکل از انواع دستجات سناریو سیاه است. دولتی که نه در جنگی کلاسیک با مردم و طبقه کارگر که اساسا به اتکا ظرفیت ارتجاعی، مذهبی، ایدئولوژیکی خود دست اش در استفاده از انواع تسلیحات ضدبشری باز است.
در مقابل چنین دولتی، و برای جلوگیری از زدن رنگ قومی و مذهبی به جنگ مردم و طبقه کارگر با حکومت، باید قدرت دفاع مسلحانه از خود را داشت. برای دفاع از اعتراضات خود، برای جلوگیری از تحقق سناریو سیاه و کشاندن جنگ وجدل دستجات ارتجاعی قومی و مذهبی به خانه و محله مردم در سراسر ایران، طبقه کارگر و کارگران کمونیست باید در حزب خود، و حول نیروی مسلح خود، متشکل شوند. گارد آزادی حکمتیست ها از این نیاز عاجل طبقه کارگر در ایران، از این نیاز اکثریت مردم به امکان دفاع از خود، تشکیل شده است.
در این شماره کمونیست در مورد برخی از فعالیت های، غیر مسلحانه گارد آزادی گزارشاتی میخوانید.
ثریا شهابی
1 سپتامبر 2009