مسئله تصويب قطعنامه آژانس بينالمللي انرژي اتمي در باره برنامه هستهاي ايران، تهديدهاي دوجانبه ايران و "جامعه بين الملل" که نام ديگر دولت آمريکا و دولتهاي حامي آن است، دولت و مردم ايران را وارد موقعيت جديدي کرده است. جدالي بين دو قطب تروريسم جهاني، تروريسم دولتي و تروريسم اسلامي، در سطح ديگري در حال شکل گيري است، ماجراي دعواي "اتمي" اسم رمز اين جدال است. تهديد "فشار ديپلماتيک" بر ايران، محاصره اقتصادي، عمليات نظامي ايذايي، از طرف آمريکا و متحدين اش و تهديد استفاده از حربه نفت و قدرتنمايي تروريستي بيشتر در عراق از طرف ايران، اسلحه هايي است که طرفين "تست" ميکنند. نفس به دست گرفتن اين اسلحه ها توسط دو قطب تروريسم جهاني، مستقل از اينکه سرانجام از آنها استفاده بشود يا نه، عمل ميکند. اين تهديد ها موقعيت رژيم ايران و اسلام سياسي و رابطه آن با مردم در ايران و جهان را تغيير ميدهد. اين وضعيت ايران را وارد موقعيت خطير و حساسي ميکند. دو وضعيت و دو آينده کاملا متناقض و هر دو محتمل، سياه يا سفيد، جامعه اي آزاد و برابريا عراقي به مراتب تراژيک تر، را پيش پاي مردم ايران ميگذارد.
جنگ اسلام سياسي و تروريسم دولتي غرب در سطح بين المللي با همين درجه پيشرفت، براي رژيم ايران چون حمله عراق به ايران "برکتي آسماني" است که به نجاتش آمده است. نتايج "برکات" اين تقابل جديد اما هم براي رژيم و هم براي مردم، غير قابل قياس با همه فجايعي است که رژيم در طول 26 سال حکومت اش کرده است. پابپاي "سياست خارجي" و تقابل دو قطب تروريستي، جمهوري اسلامي استفاده از "برکت" اتمي را آغاز کرده است. بساط حمله به مردم، ميليتاريزه کردن فضاي جامعه، ارعاب و بگير و ببند، ساختن انواع و اقسام دستجات تروريستي "ضدشورش" را عليه مردم وسيعا براه انداخته اند. مردمي که رژيم را به لبه پرتگاه سقوط کشانده اند، مردمي که مرگ بر جمهوري اسلامي کمترين رابطه شان با حکومت است، مردمي که هر روز جايي و به شکلي رودر روي آن قرار ميگيرند و در مورد فرداي بعد از خلاصي از جمهوري اسلامي فکر ميکنند، را ميتوان با حربه "جنگ با ابرقدرت"، "عليه دخالت خارجي" موقتا هم که شده عقب نشاند. عقب نشيني که پيشروي بعدي مردم را بسيار دشوار و دردناک ميکند. احمدي نژاد و حکومت اش امروز با حاد شده تقابل رژيم ايران با آمريکا، بيش از پيش نماينده و سخنگوي ناسيوناليسم ايراني است و ميتواند در کنار ارعاب و گسترش خفقان و ميليتاريزه کردن جامعه، لبه حمله به خود را به سمت "دشمن خارجي" بچرخاند. به بهانه جنگ با بيگانگان و "عليه دخالت خارجي"، تمام صف ناسيوناليستها را پشت سر خود دارد. اگر مردم ايران کار رژيم را تحت پرچم خواستهاي خود، يکسره نکنند، تقابل دو قطب تروريسم جهاني، ميتواند ايران را عراقي ديگر به مراتب خونين تر، مخرب تر و دهشتناک تر کند.
جهان پس از 11 سپتامبر، رسما به ميدان جنگ دو قطب تروريسم جهاني، تروريسم اسلامي و تروريسم دولتي غرب، تبديل شد. بمب هاي دولتهاي بوش و بلر و شارون بر سر عراقي ها و آوارگان فلسطيني، با عمليات انتحاري در متروها و اتوبوس ها و خيابانها در بغداد و لندن و مادريد، پاسخ گرفت. شکنجه اسراي زندان ابوغريب توسط نيروهاي نظامي"متمدن" غربي، با قصابي در مقابل دوربين ها و سربريدن هاي اسلامي پاسخ گرف. عراق، ميدان پيروزي تروريسم بوش و بلر، به باطلاقي بي انتها و ميدان قتل عام هاي هر روزه توسط دارودسته هاي اسلامي و قومي و ملي تبديل شده است. کاري که تروريسم غربي در عراق کرد، خاطره توحش اسلامي در 11 سپتامبر را از وجدان بشريت متمدن زدود.
بشريتي که در 11 سپتامبر بر سبعيت اسلام سياسي پشت کرده بود، با قساوت و توحشي که آمريکا در عراق کرد، ميتواند به اسلام سياسي روي خوش نشان دهد. بشريت متمدن، غول بيدار شده اي که در فوريه 2003 عليه هر دو قطب تروريستي و براي صلح در صف ميليوني به خيابانها ريخت، ميتوانند در فقدان يک نيروي مترقي قدرتمند که بتواند در مقابل قلدري، ميليتاريسم و تروريسم دول غربي را بگيرد و با اسلام سياسي بجنگد، به تحرک اسلام سياسي روي خوش نشان دهد. و اين ميتواند پشت جبهه اي قوي براي اسلام سياسي بسازد. اين پشت جبهه که از جنگ و کشتار هر دوقطب تروريستي خسته شده است، ميتواند پشت جبهه مبارزه مردم ايران عليه اسلام سياسي و براي به زير کشيدن رژيم ايران شود، اگر مردم کار رژيم را زير پرچم خواستهاي خود، يکسره کنند.
مردم ايران نيازمند دخالت جامعه بين المل اند. اما دخالت و ميدان "منازعه اتمي" جنگ و ميدان رقابت و تقابل دو قطب تروريسم جهاني است. اين ميدان اعترض و عمل مردم نيست. در ميدان جنگ و تقابل تروريستها، بيش از همه اين مردم و جامعه بشري است که قرباني ميشود. در رقابت دو قطب تروريسم جهاني، از ايران و الجزاير و پاکستان تا اسپانيا و آمريکا و انگليس، مردم اند که قرباني توحش اسلامي، فاشيسم و ميليتاريسم غرب خواهند شد. جامعه بين الملل، مردم، احزاب مترقي، نهادها و سازمانهاي کارگري و دولتهايي که داعيه مخالفت با حکومت اسلامي را دارند، بايد با حمايت از اپوزيسيون سکولار و آزاديخواه، با حمايت از مبارزه مردم و احزاب مترقي براي آزادي زنداينان سياسي، براي ممنوعيت سنگسار و حجاب و براي برچيده شده دستگاه سرکوب رژيم، دخالت کنند. همانگونه که در يکسره کردن کار رژيم آپارتايد در افريقاي جنوبي دخالت کردند.
ما گفتيم که اين بساط بر سر اتمي شدن يا نشدن ايران نيست. اين دعوا همچون "جمع کردن سلاحهاي کشتار دستجمعي در عراق" اسم رمز جدل ديگري است. گفتم که پرتاب هر تير و تهديد هر تير بطرف ايران، يک روز بر عمر رژيم اسلامي ميافرايد. گفتيم حمله به عراق عليه جانيان اسلامي 11 سپتامبر نيست، بلکه در روح اسلام سياسي جان تازه اي ميدمد. گفتيم که ميدان رقابت دو قطب تروريسم جهاني، به رهبري آمريکا و ايران، بر سر "مسئله اتمي" ميدان مبارزه مردم نيست. گفتيم که اين دو قطب تروريستي به وجود هم زنده اند و برد يا باخت هريک در مسابقه توحش و آدمکشي، باخت بشريت است. آن نيروهايي در اپوزيسيون که تقابل غرب و جمهوري اسلامي را دعوايي بر سر "مسئله اتمي" و امري در خدمت "صلح" و "حقوق بشر" ميدانند، مردم ايران را به بازي خطرناک، سياه و خونيني دعوت ميکنند. اينها يا نادانند و يا رسما طرفدار سياست آقاي بوش در عراق. کساني که عراق خونين را گذار از "پروسه دمکراتيزه شدن"، مينامند و آن را بر قدرت گيري مردم و چپ ترجيح ميدهند!
مبارزه با هر دو قطب ترويسم جهاني کار ما، بشريت متمدن، مردم سرنگوني طلب در ايران و آن حزب و نيروي سياسي است که هميشه در کنار مردم قرار گرفته است.
مردم ايران، جوانان، زنان آزاديخواه و همه نيروها و کساني که سالها است براي خلاصي از شر حکومت اسلامي با پرچم آزادي و برابري قد علم کرده اند، بايد با سرنگون کردن رژيم، به اين مسابقه توحش براي هميشه پايان دهند. ايران و سرنوشت حکومت در ايران ، حلقه تعيين کننده اي در خاتمه دادن به رقابت دو قطب تروريستي در جهان است. براي پايان دادن به توحش اسلامي و براي خنثي کردن تاثيرات رقابت هاي تروريستي، بايد کار رژيم را يکسره کرد. بايد آن را به زور مردم سرنگون کرد. بايد با بدست گرفتن منشور سرنگوني رژيم، آلترناتيو حزب حکمتيست براي خلاصي فوري مردم ايران، کار رژيم را يکسره کرد. بايد با مطالبات اين منشور که برچيده شدن فوري تمام دستگاههاي سرکوب رژيم از سپاه و ارتش تا بسيج و حزب ا لله، مصادره تمام موقوفات و نهادهاي اقتصادي رژيم، انحلال وزارت اطلاعات، دستگيري تمام سران رژيم، آزادي فوري همه زندانيان سياسي، انحلال کليه حوزه هاي علميه، جدايي کامل مذهب از دولت و آموزش و پرورش، لغو مجازات اعدام، و .... کار رژيم را يکسره کرد. بايد سرنگوني و انحلال جمهوري اسلامي را به نيروي مردم زير پرچم منشور خود، اعلام کرد. حزب حکمتيست پيشاپيش مردم، خود را براي تغيير وضعيت به شرايط مطلوب آماده ميکند. بايد به اين صف پيوست. دو آينده و دو وضعيت محتمل بر سر راه مردم ايران قرار دارد. حزب حکمتيست براي ايجاد وضعيت سفيد، حاکميت مردم، جمع شدن تمام و کمال بساط اسلامي ها در ايران، و براي ايجاد يک جامعه بهتر خود را آماده ميکند. بايد رژيم اسلامي را فورا سرنگون کرد.
ثريا شهابي
29 سپتامير 2005