گفتگوی رادیو پرتو با ثریا شهابی
مصطفی اسدپور: جمهورى اسلامى درگير تدارك "انتخابات" رياست جمهورى، جانشينى براى خاتمى است. آنچه تا اينجا شاهد آن هستيم، آمادگى جناحها، يارگيرى ها، و مزمزه كردن پلاتفرم هاى گوناگون است. چگونگى تا كردن مردم با اين نمايش از سوالات مهمى است كه از پرداختن به آن گريزى نيست. اما اين تنها سوال بالاى سر تدارك بينندگان و جناحهاى مختلف نيست. بايد از جمله ديد كه شوراى نگهبان، يا به عبارت درست تر، منافع رژيم چگونه ليست نهايى و آرايش كانديداها و مبارزه انتخاباتى آنها را رقم خواهد زد. تا همينجا مسائل سياسى متعددى در رابطه با جمهورى اسلامى و آينده آن، دوخرداد و سرنوشت اصلاحات، روند اقتصادى، روند مناسبات بين الملل اين رژيم و از همه مهمتر تقابل مردم و جهمورى اسلام از دريچه پروسه تعيين مستاجر تازه كاخ سعدآباد تهران، مورد بحث قرار گرفته و ميگيرند.
سوال این است: ارزيابى هاى مختلفى را در اين مورد شاهد هستيم. گفته ميشود جمهورى اسلامى با تند پيچ تازه اى براى تغيير آرايش و تعادل قواى تازه تر ميان جناحها روبروست. گفته ميشود رژيم با تعيين تكليف با درد بى درمان وضعيت اقتصادى اش روبروست. گفته ميشود تكليف اصلاح طلبى و قابل قبول بودن
بين المللى اش گلوى آنها را گرفته است. گفته ميشود بلاى مردم را بايد از سر بگذرانند، و چيزهاى ديگر. شما گرهى ترين مساله اين "انتخابات" براى جمهورى اسلامى و در صحنه سياسى ايران را چگونه ارزيابى ميكنيد؟
ثریا شهابی: بنظر من گرهی ترین مسئله انتخابات باز هم همان بقول شما "بلای مردم" است. "بلای مردم" و از سرگذاراندن مراسم کفن و دفن پروژه اصلاحات و ندادن فرصت به مردم برای استفاده از این مراسم برای پیشروی بیشتر، مهمترین گره گاه و مسئله این انتخابات است. به نظر من جمهوری اسلامی با تند پیچی در ایجاد تعادل و آرایش جدید میان جناجهای رقیب در قدرت، روبرو نیست. بی تردید رقابت افراد و جناحها در درون رژیم سرتاپا بحران زده رژیم وجود دارد اما نه در آن سطح و ابعادی که در دور قبلی انتخابات وجود داشت. جنگ مرگ و زندگی جناحها، جنگ دوخرداد و جناح به اصطلاح "اقتدارگرا" و انحصارطلب، دعوای قوا مقننه و اجرائیه با قوه قضائیه و امام و شورای نگهبان، دیگر به سر آمده است. این را مردم با عبور از دوخرداد و با عبور از خاتمی و بی رنگ کردن حنای تقلبی اصلاحات در رژیم اسلامی، به کرسی نشاندند. پروژه اصلاحات و دوخرداد، مرده است. این را حتی خود دوخردادی های دوآتشه هم اذعان میکنند. در صحنه بین الملیی هم دولتهای طرفدار "اصلاحات" دوخردادی ها و طرفداران "دیالوگ تمدن ها" دکانشان را تخته کرده اند. همه قبول کرده اند که این رژیم را راه نجاتی نیست و باید برود. تفاوت بر سر چگونه رفتن و شرایط بعد از رفتن رژیم است.
برای مردم شرکت یا عدم شرکت در انتخابات موضوعی خارج از دستور است. کسی برایش فرق نمی کند کدام آخوند با چند وجب عمامه جلو یا عقب، با چه رنگ عمامه، و با چه اندازه دهان خندان، سید یا غیر سید، قرار است جای خاتمی بنشیند. و برایش فرق نمی کند که حتی یک "فوکل کراواتی" هم جای عباو عمامه بر تخت ریاست جمهور بنشیند و بقول شما " مستاجر تازه كاخ سعدآباد تهران" شود. نه به خاطر خصوصیات خاتمی و رفسنخانی یا معین، بلکه به خاطر اینکه از شرکت یا عدم شرکت، از تحریم یا عدم تحریم این انتخابات، مردم احساس نمی کنند که میتوانند پیشروی بنفع خود و علیه کل رژیم بدست بیآورند. این میدان مردم نیست. دور قبل رای آری مردم به خاتمی نه به کاندید نظام ناطق نوری بود و سرپیچی میلیونی از فرمان امام.
همانطور که گفتم این انتخابات مراسم کفن و دفن پروژه "نجات بخش" دوخرداد است. این مراسم مردم نیست اما مردم میتوانند در آن کارهای زیادی به نفع خود انجام دهند و بسیار محتمل است که انجام دهند. فرصت خوبی برای پیشروی مردم است که این انتخابات، که نامیدن نام انتخابات بر آن مسخره است، را به سکویی برای قدرتمند تر شدن خودشان در جنگ شان با همه حکومت اسلامی، تبدیل کنند.
مصطفی اسدپور: روح تازه اى در كالبد اصلاح طلبى، فردى قدرتمند فرا جناحى و يا همه اهرم هاى قدرت بدست تندروها. آيا شما هم اين سه شق را ميداندار صحنه سياسى چند ماهه آتى ميبينيد؟
ثریا شهابی: مطلقا نه! دوخرداد خیلی پیشتر از اینها مرد. کالبد مرده دیگر گندیده تر از آن است که هیچ نفس جادویی بتواند در آن روح حیات بدمد. دو خرداد در 16 آذر ها و 18 تیر ها و 8 مارس ها و جشن های آدمک برفی ها و اعتصابات معلمان و کارگران و اعتراضات جوانان و دانشجویان و زنان، تماما مرخص شد. تصور نمیکنم خوش خیال ترین طرفداران و فعالین پروژه دو خرداد، کمترین امیدی به نجات آن داشته باشد. واقعیت این است که صف بندی های جدید در اپوزیسیون بوجود آمده است و به تبع آن بی تردید در حاکیمت صف بندی ها و جناح بندی های جدیدی شکل خواهد گرفت که اساسا حول سئوال چگونگی مقابله با جنبش سرنگونی است. امروز همه سرنگونی طلب شده اند. اما بعضی ها سرنگونی با حفظ نظام را میخواهند و مردم و سرنگونی تمام نظام را میخواهند.
به نظر من صحنه سیاسی چند ماهه آتی، نه صحنه جنگ و جدل جناحهای رژیم، اپوزیسیون های در حاکمیت و طرفدار رژیم، که صحنه تقابل آلترناتیوها، تقابل راست و چپ، صحنه ابراز وجود بیشتر مردم و ابراز وجود جنبش سرنگونی خواهد بود. اگر در حکومت تقابل و رویارویی جدی بین این و آن آخوند و یا این و آن مرد "آهنین" و "قدرتمند" صورت بگیرد، تحت تاثیر و در پاسخ به آنچیزی است که مردم میکنند. دسته بندی قدیمی داخل رژیم تمام شد. هرنوع دسته بندی دیگری، بی تردید تلاشی برای مقابله با حرکت رادیکال مردم و جنبش سرنگونی خواهد بود. اگر رژیم و مهره های بی خاصیت شده دوخرداد و جناح بندی های قبلی را به حال خود بگذارید، دلشان میخواهد که همه چیز فقط آرام بگذرد و این انتخابات و مراسم کفن و دفن را به "خیر" بگذرانند. خودشان برنامه تقابلی با هم ندارند. خیلی بیشتر از اینها با هم متحد اند، اگر مردم امانشان بدهند! اگر بین شان صف بندی بوجود آید، این صف بندی دیگر نه حول اصلاحات یا انحصار قدرت بین خودشان، که بر سر نحوه سرکوب مردم و نحوه برخورد به جنبش سرنگونی بطور مستقیم است.
مصطفی اسدپور: اينكه دخالت مردم بتواند مسير پيش بينى شده جمهورى اسلامى را بهم بريزد، زياد مورد اشاره قرار ميگيرد. مردمى در كمين به خاك ماليدن پوزه سمبل هايى از رژيم، مردمى در صدد بهم ريختن صفوف قدرتمداران، مردمى در كمين استفاده از فرصت مجادلات انتخاباتى، ..... مردم از نظر شما كجاى اين صحنه هستند؟ به نظر شما كجاى اين صحنه بايد باشند؟ حكمتيست ها خود را براى چه دعوتنامه اى به مردم آماده ميكنند؟
ثریا شهابی: دقیقا اوضاع آنطور است که شما میگوئید. مردم میتوانند مسیر پیش بینی شده انتخابات را بهم بریزند. این فرصت طلایی است. به نظر من مردم در محور پروسه انتخابات و نتایج آن اند. نه به این معنی که شرکت یا عدم شرکت شان، تغییری در اوضاع ایجاد خواهد کرد. نه به این معنی که لازم است خود را قاطی تحریم انتخابات و ..کنند و یا مثلا تلاش کنند که تعدادی را راضی کنند که رای ندهند! . وضع فراتر از این شوخی های تحریم و تشویق های انتخاباتی است. رژیم منفورتر، بی اعتبارتر و رسواتر از آن است که حتی اگر 10 درصد رای هم از صندوقی به نفع خود در آورد، کسی اساسا باورش کند. اینها بگوینه ماست سفید است مردم میگویند سیاه است. به نظر من تحرک مردم و نحوه استفاده مردم از این فرصت، در محور مسئله انتخابات است. اتقاقات زیادی میتواند بیفتد. مستقل از اینکه رژیم در انتخابات چه میکند. اینکه مردم از این فرصت طلایی چگونه استفاده میکنند که میخ دیگری بر پیکر نیمه مرده جمهوری اسلامی بزنند، و اینکه مردم چگونه کل این انتخابات بازی را به سکویی برای قدرتمند تر شدن خودشان تبدیل میکنند، محوری ترین مسئله انتخابات است. به نظر من مردم باید این تصور از موقعیت خود را در مسئله انتخابات، به واقعیت نزدیک کنند. کارهای زیادی میتوان کرد. با توجه به توازن قوا دامنه وسیعی از ابتکار عمل وجود دارد و مردم تجربه غنی در این مورد دارند. ما از کنترل محلات، از پاک کردن محله، محل کار و مدرسه و ... از نشانه های حاکمیت اسلامی صحبت میکنیم. انتخابات مدیای جهانی را متوجه ایران میکند. در شرایط انتخابات، سیاست و حاکمیت ایران بار دیگر در بعد وسیع در سطح داخلی و بین المللی زیر ذره بین قرار خواهد گرفت. هرکس در این مورد از طرف مردم ایران حرفی میزند. و غالبا این حرفها که از جناح راست شنیده میشود برخلاف منافع مردم است. در این شرایط حضور مردم و اعلام خواستهای مردم مهم است. نباید گذاشت در شرایط انتخابات از طرف مردم انواع و اقسام طرح های ضد مردمی مثل تهدیه حمله نظامی آمریکا و یا سرهم کردن شترگاوپلنگ رفراندم و بیانیه 500 و 600 نفره دگراندیشان راست که طرح هایی در مقابل اراده و دخالت مردم است، دست بالا پیدا کنند. بنام مردم در جریان انتخابات کارهای زیادی میتواند صورت بگیرد. حزب ما در مقابل انواع و اقسام طرح هایی که از طرف راست مطرح میشود، طرحهایی که میخواهد ساختار سیاسی و نظامی اسلامی را حفظ کند و آن را از بالای سر مردم و بدون دخالت مردم دست بدست کند و مردم را برای 26 و 30 سال دیگر برای گرفتن خواستهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه شان دنبال نخود سیاه بفرستد، منشور سرنگونی رژیم را مطرح کرده است. این منشور چکیده خواستهای مردم و شرایط پیروزی آنها و راه جلوگیری از عراقیزه شدن ایران و تامین امینت مردم و شرایط حفظ آزادیهای بدست آمده و خنثی کردن تحرکات دستجات اسلامی را مطرح کرده است. طبعا حرب ما تلاش میکند که مردم در وضعیت کنونی این بیانیه را بعنوان منشور آزادی خود از شر حکومت قرون وسطایی اسلامی، بدست بگیرند. بنظر من روزهای انتخابات میتوان در و دیوار شهر ها را پر از مطالبات این منشور کرد. میتوان جاهایی به تناسب قوا، آنها را به نیروی خود و به نیروی جوانان به اجرا در آورد. مثلا کنترل محلاتی را بدست آورد، جمهوری اسلامی را از مناطقی پاک کرد. مظاهر حکومتی اش را پاک کرد . جوانان و زنان و فعالین حقوق انسانی در ایران با این شیوه ها آشنا هستند .
مصطفی اسدپور: جمهورى اسلامى سخت درگير كشمكش هاى بين المللى است. روابط متعارف با جهان بيرون و خصوصا غرب دلمشغولى آنهاست. مساله اتمى هم كماكان به قوت خود باقيست. دولت امريكا هم در كمين نشسته است. دوره دوره "انقلابات مخملى" هم هست. آيا فشارهاى بين المللى و ديناميسم نارضايى مردم نميتواند آبستن تحولاتى مشابه لبنان يا اوكراين در ايران گردد؟
ثریا شهابی: به نظر من فشار بین المللی بی تردید میتواند نقش بسیار موثری در وضعیت ایران داشته باشد. فشار بین المللی از انزوای سیاسی حکومت ایران تا تهدید حمله نظامی، متنوع است. چیزی که امروز بیشتر بنام فشار بین المللی معروف شده است و پس از حمله به عراق و موقعیت قدرقدرتی و تروریسم دولتی و میلیتاریسم آمریکا دست بالا را پیدا کرده است، حمله نظامی و تهدیه تظامی است. به این اعتبار سیاست بین المللی بیش از پیش نظامی و میلیتاریستی شده است. فشار و انزوای سیاسی، چیزی که خواست ما هم هست میتواند شرایط پیشروی مردم در مبارزه علیه رژیم را تسهیل کند و میکند. اما هر تهدید نظامی، مستقل از امکان و عدم امکانش، به عمر رژیم اسلامی و میافزاید و اسلام سیاسی را تقویت میکند. به نظر من وضیعیت لبنان و اوکراین نمی تواند در مورد ایران صادق باشد. تبلیغات راست در این مورد را باید به عنون بخشی از دستگاه پروپاگاند جنگی آمریکا، در نظر گرفت تا یک شق محتمل. ایران نه لبنان است و نه اوکراین. و حکومت ایران شباهتی به حکومت این کشورها ندارد. همین الان رژیم ایران علیرغم اینکه آمریکا ظاهرا نرمش نشان داده است و اعلام کرده است که در اعمال فشار اقتصادی به ایران تخفیف میدهد و اجازه صدرو قطلعات هواپیمای مسافر بری را صادر کرده است، رژیم ایران اعلام کرده است که با این وجود از برنامه غنی سازی اورانیوم دست بر نمی دارد. به زبان ساده سران رژیم میدانند که آمریکا برنامه کنار گذاشتن آنها را دارد و مردم هم که در کمین اند. رژیم اسلامی مثل خاندان سلطنتی نیست که با توافق تاج و تخت را جابگذارند و سرانش سوار هواپیما شوند و بروند! یک روزه ذوب نمیشود. اینها یک بار در تاریخ شانس عروج خونین پیدا کرده اند، میمانند و میجنگند. عراق به ایران، و عراقیزه کردن برای ایران نزدیک تر است تا لبنان و اوکراین . طرفداران رفراندم و مبلغین این سناریو ها، میدانند که ایران و حکومت ایران از آن جنس حکومت ها نیست. این تبلیغات برای عراقیزه کردن ایران است. ایران یا عراقیزه میشود، یا مردم پیروز میشوند. به اعتقاد من راه میانه ای وجود ندارد. منشور سرنگونی که حزب ما مطرح کرده است، بیانیه و منشور پیروزی مردم و سرنگونی رژیم است. جمهوری اسلامی میتواند برود و ایران عراقیزه شده باشد. اگر مردم در راس جنبش سرنگونی خود قرار نگیرند و اگر راست بتواند مردم را به خانه بفرستد. این چیزی است که ما در مقابل آن ایستاده ایم و جنبش ما، جنبش آزادی و برابری در مقابل آن ایستاده است. تقابل بین این دو وضعیت و نیروهای این دو وضعیت است.
مصطفی اسدپور: مردم ناراضى اند. در حال اعتصاب و در حال كشمكش بر سر شعائر اسلامى و تقابل هاى مشابه هستند. شما تقابل فاكتورهاى اساسى چون مردم، شرايط سياسى امروز ايران، و مقوله اى به اسم انتخابات رياست جمهورى را چگونه میبیندی؟ سياست پيش روى حزب حكمتيست به جلو کدام است؟ به كدام سمت میروید؟
ثریا شهابی: فاکتورهایی که شما به آن اشاره کردید، واقعی است. بنظرم انتخابات موجبی شده است که راست کمپین وسیعی برای بی خاصیت کردن مردم راه بیاندازد. رفرندم و بیانیه 500 و 600 نفر دگراندیشان، طرح های مرخص کردن مردم و فرستادن آنها به خانه است. تا زمین برای آنها و معامله و ساخت و پاخت با اسلامی ها در مورد سرنوشت آینده ایران، باز بماند. کار ما پیش بردن جنبیش خودمان، یعنی جنبش سرنگونی رژیم و به پیروزی رساندن مردم است. طبعا منشور سرنگونی علیه رژیم است اما در به کرسی نشاندن آن ما بی تردید باید راست و نیروهایی که مانع دخالت مردم و مانع پیروز شدن مردم هستند را به مردم بشناسانیم . کار ما در دل این انتخابات بی تردید متشکل کردن و متحد کردن بیشتر مردم حول مطالبات خودشان و منشور سرنگونی رژیم است. کار ما خارج کردن کنترل اوضاع از دست رژیم و سپردن آن بدست مردم است. هر چه مردم قدرتمند تر باشند ما و حزب ما قوی تریم و امکان دخالت بیشتری داریم، و برعکس. هرچه اعتصابات کارگری، معلمان، هشت مارسها، جشن آدمک برفی ها و مبارزات مردم علیه اعلام و سنگسار و برای آزادی رنداینان سیاسی و برای آزدای عقیده و بیان و علیه فقر، بالا تر بگیرد، ما موفق تریم. ما بخش متحزب، متشکل، رادیکال و سوسیالیست جنش سرنگونی هستم و تلاش میکنیم که جنبش مان در جنگ برای مرخص کردن رزیم اسلامی دست بالا داشته باشد. تلاش ما این است که منشور سرنگونی به پرچم سراسری جنبش سرنگونی تبدیل شود و همه را فرامیخوانیم که برای سرنگونی قطعی و کم درد رژیم و برای به پیروزی رساندن مردم به زیر این پرچم گرد آیند. راه حل های رفراندم و بیانه های 500 و 600 نفره که کمترین خواست مردم را بیان نمی کند، علیرغم ظاهر نرم و نازکشان، سناریوهای خطرناک و تباه کننده ای هستند. اینها میخواهندیک اسلام سیاسی در خیابانها و بخشی را در حاکمیت نگاه دارند. میخواهند شتر گاو پلنگی مذهبی و قومی و قبیله ای مثل افغانستان و عراق بنام حکومت سر هم کنند به بنام پیروزی مردم و سرنگونی رژیم قالب کنند. ما نمی گذاریم و همه تلاش ما برای سرنگونی رژیم و جلوگیری از این سناریو ها است. و این به نظر من بالغ ترین و مسئولانه ترین کاری است که یک جریان کمونیست اجتماعی و واقع بین و معتبر میتوان انجام دهد.