به دنبال انقلاب مردم تونس که رئیس جمهور را اخراج، زندانیان سیاسی را آزاد، و آزادی احزاب سیاسی را به کرسی نشاند، انقلاب مصر جهان را سراسر به فاز دیگری از دخالت مردم کشانده است. تیغ اعتراضات انقلابی مردم مصر، اعتراضاتی که طی کمتر از ده روز پایه های حاکمیت فاسد و مستبد سی ساله حسنی مبارک را به لرزه در آورد و رعشه مرگ بر پیکر تمام حکام تا مغز استخوان مرتجع کشورهای عربی و خاورمیانه انداخته است، دول غربی و سراسر جهان را لحظه به لحظه در التهاب نگاه داشته است. سرنوشت خاورمیانه، جوامع عربی و دول فاسد و مستبد حاکم در آن، آینده دولت فاشیست و قومی اسرائیل، مسئله فلسطین، جایگاه ایران در کمپ ارتجاع جهانی، و بالاخره سلطه بلامنازع غرب و بخصوص آمریکا بر خاورمیانه و بر کل جهان، همه و همه به فرمان مردم مصر، عجالتا به تعیین تکلیف این انقلاب واگذار شده است!
اوباما و پنتاگون، پشت رژه تانکهای ارتش مصر در خیابانهای قاهره، ارتش عظیم و پرخرجی که مهمترین رکن اقتدار آمریکا در خاورمیانه است، ارتشی که تنها با کمک های روتین و میلیاردی آمریکا سرپا است، پنهان شده اند! این ارتش را فعلا "دوست مردم مصر" دست به سینه نگاه داشته اند، و از ورای آن برای
رسیدن مردم مصر به "مطالباتشان" دست تکان میدهند! تونی بلر، از رهبران بمباران عراق، اعتراف میکند که دیگر غول از شیشه بیرون جهیده است و نمی توان آن را به شیشه بازگرداند. حکام مرتجع جوامع عربی و دولتهای خاورمیانه، در هراس از به میدان آمدن مردم، یکی پس از دیگری کابینه و آرایش عوض میکنند! اصلاحات اقتصادی و اجتماعی و بازکردن در اختناق، را وعده میدهند! و به حساب مردم پول میریزند!
در این میان دخیل بستن دولت ایران به این بحران انقلابی، دولتی که خود را نسب به دوام چوبه های دار و بساط اعدام بر فراز سر مردم ایران بیش از اندازه خوش بین نشان میدهد، و "طرفداری" دولت ایران از انقلاب مصر، اساسا نه برای دخالت در این رویدادها که به منظور دیگری براه افتاده است. ادعای بهره برداری ارتجاع اسلامی به رهبری ایران از انقلاب مصر، از طرف ایران و اسرائیل و آمریکا، اساسا یک پروپاگاند سیاسی به منظور هدف دیگری است. پروپاگاندی که بیش از اینکه به احتمال و امکان بازشدن دریچه ای در انقلاب مصر برای تقویت ارتجاع اسلامی در این کشور متکی باشد و به آن امید بسته باشد، و یا احیانا بخواهد در مقابل نفوذ نیروهای مرتجع اسلامی که در تونس و مصر در حاشیه اند مانعی ایجاد کند، اساسا به منظور تامین سوخت برای آتش کم سوی جدال ارتجاعی دولت ایران با اسرائیل و آمریکا براه افتاده است. از ورای "طرفداری" دولت ایران از انقلاب در مصر و پروپاگاند سیاسی حول آن، میتوان رعشه لرزه بر اندام احمدی نژاد و خامنه ای، ترس و نگرانی هردوجناح و طرفدارانشان از عروج یک تحرک انقلابی در ایران علیه فقر و گرسنگی بیکاری، را مشاهده کرد. شتر مصر پشت در ایران هم خوابیده است! وعده کنترل تورم و مبارزه با فساد اقتصادی از طرف دولت ایران، بازتاب این احساس خطر است. تحولات انقلابی در کشورهای عربی، هیچ جزیره آرام و با ثباتی فعلا در خاورمیانه برجای نگذاشته است.
انقلاب تونس، انقلاب مصر، سربلند کردن اعتراضات در اردن٬ یمن و الجزایر و .... دورنمای وسیع تری از انقلابات در خاورمیانه و آفریقا، و در تغییر سیمای سیاسی جهان را ترسیم میکند. سرنوشت این انقلابات به هرکجا که بیانجامد، فی الحال رابطه قدرت در جهان در ابعاد ماکرو، مقام و موقعیت حکام و حکومت شوندگان، سروران و پایئن دستان، محرومین و مرفهین، بی دردان و دردمندان، سرکوب کنندگان و سرکوب شوندگان، زندانیان و زندانبانان، استثمار شوندگان و استثمار کنندگان، بورژوازی و طبقه کارگر، ... را تماما تغییر داده است.
در پس این رویدادها مردم جهان چهره وحشتزده، مضحک و مترسکی روسای قدرتمند دول غربی، سروران جهان، کسانی که با یک فرمان قادر بودند نابودی جوامع انسانی و از جمله عراق، را صادر کنند و آن را به سهولت به اجرا درآورند! مقامات و قدرتهایی که یک شبه قادر بودند راه خوراک و دارو میلیونها نفر را مسدود کنند! سیمای شخصت های "محترمی" که هنر دروغ و ریا و توطئه و دسیسه، البته ملبس به کت و شلوار و دامن و کروات، را دمکراسی و آزادی گذاشته اند، دیده اند. پوشالی بودن قدرتشان در مقابل عزم مردم را مشاهده کرده اند! ترس را در چشمان دشمنان قدرتمندشان دیده اند! دیده اند که چگونه احترام و عزت به زور تفنگ شان، مقام و منزلت به زور پول و ثروتشان، در مقابل سیل خروشان مردمی که فقر و بیکاری و بی حقوقی و تسلیم را سهم خود از زندگی نمی دانند، چه سبک بال برباد میرود. و همه این موازنه ظرف کمتر از یک ماه تغییر کرده است. برای تغییر این رابطه و باز گرداندن غول به درون شیشه، کاری به مراتب عظیم تر از انقلاباتی که براه افتاده لازم است. به میدان آمدن میلیونی مردم، دست بردن به قدرت خود و به کرسی نشاندن مطالبات خود، مستقل از خرد یا کلان بودن مطالبات، اعلام حضور نیروی سومی است در جهان، که برای دخالت در سرنوشت خود پا به میدان گذاشته است.
حضور این نیرو، نه تنها قدرت واقعی روسای دول مرتجع آفریقا و خاورمیانه و دولتهای "محترم" غربی را نشان داد، بعلاوه پرده از سیمای اپوزیسیون های سنتی، رویتن، و رایج، متعلق به شرایط "نرمال"، چپ یا راست، در سراسر جهان را هم برداشته است. اپوزیسیون هایی که چندین دهه است، و به خصوص پس از شکست انقلاب ایران، به هیچ نیروی در پائین جامعه متکی نیستند. اپوزیسیون هایی که عمری است یا در شکاف جدال در کمپ های مختلف و متنوع و ملون ارتجاع جهانی و در رقابت ها و سازش های آنها مامن کرده اند و در هوای آنها خوابیده اند، یا جهان را اساسا به خود نامربوط میدانند. سکت های حاشیه ای که به امید اجر آخرت، به نام مردم یا طبقه کارگر، زنان ستمدیده یا نژاد له شده، و در حفاظت از محیط زیست و ..، اعتراض و مبارزه میکنند. اپوزیسیون هایی که داستان انقلاب ٥٧ ایران، داستان انقلاب بلشویکی روسیه، داستان انقلاب کوبا و نیکاراگوا و چین را، از زبان شکست خوردگان آن انقلابات شنیده اند! درسهای آن انقلابات شکست خورده برای آیندگان را، تسلیم و دست شستن از تعرض برای کسب قدرت سیاسی میدانند. انقلابات در مصر و تونس با سد بی تفاوتی انواع این اپوزیسیون ها، در سراسر جهان مواجه شده است. اپوزیسیون هایی که برای دخالت و حمایت، تضمین پیروزی میخواهند.
جهان قریب یک قرن است که تشنه چنین سلسه انقلابات زیرو رو کنننده ای است. جهان بیش از هر زمانی طی یک قرن گذشته، محیط مناسبی برای دخالت و به میدان آمدن طبقه کارگر، و پیشروان کمونیست طبقه کارگر است. به اقتدار جهانی بورژوازی، نظام سرمایه، و ارکان حاکمیت اش ضربات سخت و سرنوشت سازی خورده است. بر میدیای کنترل شده و انحصاری، این رکن مهم حاکمیت بورژوازی که از جنگ اول عراق به زرادخانه دولتها و در راس آن آمریکا اضافه شد، به سلطه بلامنازغ دولتها بر میدیایی که به اندازه بمب هایی که بر سر مردم عراق ریختند برای به سکوت کشاندن و خفه کردن جوامع انسانی کار ساز بود، ضربات کاری خورده است. رئیس یک حکومت در کشور مهمی، به قدرت مردم به زیر کشیده شده است. و در مصر، این مهمترین کشور عربی، دیکتاتوری در حال به زیر کشیده شدن است. دشمن رو در روی طبقه کارگر، بورژوازی، زیر حملات و ضربات کوبنده مردم انقلابی و طبقه کارگر، قرار گرفته است.
سرنوشت این انقلابات بیش و پیش از هر کس و هرچیزی به میزان دخالت طبقه کارگر و پیشروان کمونیست این طبقه، گره خورده است. روزهای تعیین کننده و مهمی در پیش است، برای کسانی که داستان زندگی شان نه تفسیر جهان، که تغییر آن است.
ثریا شهابی
۳ فوریه ۲۰۱۱