دنیای شیک دمکراسی غربی و مدیای دست به سینه اش، در ریاکاری و تحقیر هرنوع تلاش محرومین برای اندک تغییری در زندگی شان، اعجاب انگیز است. بخصوص اگر این محرومین ژنده پوش، فقیر، بی بهره از سواد، "جهان سومی" و سیاه، باشند. شکنجه کش کردن قزافی زیر مشت و لگد دستگیر گنندگانش، و نمایش این مراسم شنیع بعنوان پرچم "آزدی" لیبی، نمایش فریاد های تشکر از ناتو و جناب سارکوزی و کامرون، آینده لیبی را بیش از پیش نه تنها در هاله ای از ابهام که در تاریکی فرو برد. متحدین کمپ "پیروز"، دول غربی و بلندگوهایش، تمام مهارت عوامفریبی ژورنالیستی خود را بکار انداختند تا بلکه تلخی چنین "پیروزی" را در انظار شیرین جلوه دهند. صحنه اما چنان متعفن است که چراغانی سالن و تزئینات سفره ای که در مقابل مردم پهن کرده اند، نتوانسته است تاثیرات سموم متصاعد شده را کاهش دهد. مردم در سراسر جهان، بهت زده به ماحصل این پیروزی مینگرند!
صدام و قزافی و بن علی و مبارک، دیکتاتور و جنایتکارانی اند که به حق مورد نفرت مردمی هستند که دهها سال تحت حاکمیت آنها از ابتدایی ترین حقوق و آزادیهای سیاسی محروم بودند. ظاهرا کسی، بخصوص با شکل و شمایل "شرقی"، نمی تواند مخالف سرکوب و دیکتاتوری باشد و در عین حال از اعدام صدام

و نمایش آن و از اجرای ویژه نمایش آگراندیسمان جنازه لت و پار شده قزافی، ابراز "انزجار" کند! چرا که آنها جنایتکاران جنگی، و محکومین "جنایت علیه بشریت" و اسرای جنگی دول غربی اند که توسط مردم "معینی"، به مجازات رسیده اند! مردمی که به روایت میدیای غربی همه مذهبی و قومی و "عقب مانده" و متعلق به اقوام و عشایر بدوی اند! هنگامی که تصاویر قضات و "کمپ پیروز شدگان" در لیبی، از طریق صفحات تلویزیون بی بی سی و رسانه های درباری غرب روی اکران میرود، کسی تفاوت چندانی بین شکل و شمایل "پیروز شدگان" با "مجازات شدگان" را تشخیص نمی دهد. نه تنها تفاوتی مشاهده نمی شود، که مهمتر هراس از آینده ای که قرار است بدست ناتو و متحدین مرتجع بومی آن شکل بگیرد، بلافاصله فریادهای شادی مردمی که ظاهرا از شر دیکتاتور خلاص شده اند را تماما خفه میکند.


به روایت رسانه های غربی، آدم شرافتمند، متمدن، طبقه کارگر، معلم و دانشجو و محقق و زن مترقی و بشر آزادیخواه، در لیبی و عراق و ایران، و در میان "جهان سومی" ها، وجود خارجی ندارد. به بیان مدیای رسمی غرب، در جغرافیاهایی چون عراق و لیبی و ایران در هیچ برهه ای از تاریخ مبارزات مردم، صف مردم متمدنی که به اختناق و فقر و جنایات حکومت هایشان سالها است اعتراض دارند، صف محرومین، کارکنان، و طبقه کارگر، و مدافعین حق زن، وجود خارجی نداشته و ندارد. به بیان این رسانه ها در این کشورها، "گله های بدوی" زندگی میکنند که نیازمند چوپانهای "منصف تری" اند. "گله" هایی که در مقاطعی از تاریخ، قرعه بنامشان صادر میشود که توسط امثال بوش و بلر و سارکوزی و کامرون، که پرونده جنایاتشان علیه بشریت از قزافی و مبارک اگر بیشتر نباشد کمتر نیست، رها شوند و اندک اندک در حمایت جنگندهای ناتو و ارتش آمریکا، درس "دمکراسی"، بیآموزند.

به روایت این رسانه ها در لیبی آن دو و نیم میلیون کارگر خارجی در میان جمعیت شش و نیم میلیونی لیبی، بخش عظیم محرومینی که در شروع این تحولات مورد تعرض قرار گرفت و پا به فرار گذاشت، یعنی میلیونها قربانی بی حقوقی و سرکوب و استثمار در لیبی، نه هرگز اعتراضی داشتند و نه حقی! و نه اساسا در تاریخ تحولات اقتصادی و سیاسی کشور لیبی کمترین مکانی داشتند! هرچه بود و هست صف طرفداران ناتو و بمب افکن هایش، اپوزیسیون درون حکومتی وزرا و وکلای سابق و ارتش و صف حامیان سارکوزی و کامرون و بلر است. به روایت آنها در تونس و مصر و عراق و لیبی و ایران، طبقه کارگر، صف جنبش کمونیستی، زن پیشرو جوان مترقی، وجود ندارد! کسی مخالف اعدام و طرفدار حق زن و خواهان آزادی بیان و تشکل و اعتصاب نیست! هرچه هست، اقوام و عشایر و اپوزیسیون ها و باندهای درون حکومتی، و متحدین دول غربی و ناتو و همان صفی است که امثال "بی بی سی" و "سی ان ان"، آن را بعنوان "نیروی معترض و نجات بخش" در مقابل صحنه قرار میدهند. نیروهایی که قرار است روز موعود و از بالای سر مردم، بنام تنها نیروی مخالف و اپوزیسیون و در حمایت ناتو و به رسمیت شناخته شدن توسط سازمان ملل، قدرت را دست بدست کنند و دمکراسی هایی چون عراق و لیبی را برای "گله عقب مانده مردم" در این کشورها به ارمغان آورند.


این تصویر دروغین و فریبکارانه ای است که دول غربی و رسانه هایش امروز برگردن مردم میآویزند. از آن عکس میگیرند، و سناریو رتوش آن تصویر جعلی را، تنها راه نجات مردم در لیبی و عراق و ایران اعلام میکنند! تصویری که توسط اپوزیسیون مرتجع بومی هم مهر تائید میخورد. اپوزیسیون مرتجعی که در این سناریو برای آینده خود شانسی دست و پا میکند! همزاد آنچه که در لیبی به قدرت رسید، دلسوزان نظام در ایران، امثال خاتمی و کروبی موسوی و رهنورد، اند که ناگهان "سکولار" و طرفدار اصلاح رژیم، خواهان "رتوش" حکومت و مدافع شرکت "اقلیت های قومی و مذهبی" در حکومت میشوند! تا بلکه روز موعود، در اتحاد با ارتجاع غرب و گرفتن مشروعیت از سازمان ملل، بتوانند "چوپان" منصف تری بر سر گله مردم ایران حاکم کنند. و این بار بنام حکومتی متشکل از مشتی مرتجع موسوم به روئسای "اقوام و اقلیت های ملی"، یک سناریو سیاه و عراق دیگری را به مردم ایران تحمیل کنند. و نام این سناریو مخرب و ارتجاعی را "آزادی ایران" و پایان ولایت فقیه بگذارند!


در این تصویر در ایران هم طبقه کارگر، صف جوانان و زنان آزایخواهی که برای خود کمتر از طبقه کارگر و جوان اروپایی حق قائل نیست، وجود خارجی نداشته و ندارد. در این تصویر در ایران هرگز مبارزه آزادیخواهانه و برابری طلبانه ای، مقدم بر پیوستن شرکای سابق حکومت به اپوزیسیون، وجود نداشته است. طبقه کارگری که هر روز در مقابل تعرض به معیشت و برای رفاه و آزادی و حق تشکل و اعتصاب مبارزه میکند، زندان میرود و شلاق میخورد، جنبش دانشجویی و زنان و جوانانی که سی سال است برای خلاصی از اختناق اسلامی با مطالبات ماکزیمالیستی و سکولاریستی، علیه اعدام و علیه آپارتاید جنیسی، علیه بساط شلاق و سنگسار و حاکمیت نکبت بار اسلام، برای آزادی بی قید و شرط عقیده و بیان، در کوچه و خیابان و محل کار مبارزه میکنند، و سی سال است به این خاطر سرکوب میشوند، وجود خارجی ندارد! در این تصویر فریبکارانه و جعلی، در ایران جنبشی علیه اسلام و برای به زیر کشیدن کامل جمهوری اسلامی با ولایت فقیه و مجلس و دولت و قانون و ارتش و سپاه و دستجات بسیج، وجود خارجی ندارد! هرچه هست، صف جنایتکاران سابق از قدرت رانده شده ای است که امروز بنام نویسنده و محقق و مصلح اجتماعی، در حمایت اختناق اسلامی حاکم، ظاهرا برای آینده ایران و "نجات آن" برنامه دارند. هرچه هست صف معترضین دلسوزان نظام است، که اخیرا "شجاعانه" برای مردم معترض مجوز انتقاد و اعتراض به ولی فقیه را صادر کرده اند! به روایت رسانه هایی که امروز "آزادی" در لیبی را جشن میگیرند، در ایران هم تنها شانس نجات مردم ایران عروج دستجات مرتجع مذهبی و قومی در حکومت و در اپوزیسیون است که صف مشتی فرصت طلب، چپ و راست، دگراندیش و نویسنده و هنرمند مجاز و قانونی را هم در رکاب و گماشتگی خود دارند! صفی که بر خودفریبی مردم ایران، و بر استیصال جنبش های مترقی موجود در صحنه، سرمایه گذاری کرده است.

اگر صدام و قزافی و اسد و مبارک، با تفنگ و چماق حکومت کردند و میکنند، و رسما مدال حکومت های مستبد و دیکتاتوری را بر سینه دارند، همدستان و متحدین قبلی این صف، که در بهره کشی از گرده میلیونها کارگر بومی و مهاجر همیشه کارت اعتباری دول غربی را در جیب داشتند، عنوان دمکرات، لیبرال و خادمین دمکراسی را بر سینه دارند! قزافی که بقول بلر این اواخر "شریک با ثبات و مورد اطمینان برای جهان غرب" و حامی تخریب و بمباران عراق بود، جنایتکار است. و درهمان حال بوش و بلر و صف روئسای دول غربی که به فرمان تحریم اقتصادی و بمباران آنها جامعه چند میلیونی عراق تخریب و میلیونها نفر بر اثر آن قتل عام شدند، مدال "حافظین صلح" و مبشرین "دمکراسی" و "آزادی" بر سینه میزنند! مهمترین کار رسانه های دستگاهی و درباری نوکر دول غربی، پنهان کردن دیکتاتوری "پنهانی" است که در غرب بنام دمکراسی از آفریقا تا آسیا و آمریکا، علیه بشریت جنایت میکند.

دکان دمکراسی غربی، دیکتاتوری سیستماتیکی بیش نیست که ماهرانه مردم در غرب را از دخالت مستقیم در سیاست محروم میکند، خبر صدور و اجرای احکام اعدام و جنایات ارتش و پلیس آمریکا و دول اروپایی، جنایات زندان گوانتانامو، قتل عام مردم بیگناه غزه و به رگبار بستن هوایی مردم بیگناه عراق، را از انظار عموم پنهان میکند و کسانی که این دیوار سانسور مدیای نوکر و دست بسینه را میشکنند، امثال ویکی لیکس را دادگاهی و راه حمایت آزادانه مالی مردم بر آن را می بنند! نام این دیکتاتوری مدرن، "دمکراسی" و شیوه ریاکارانه و شیادانه سیستماتیک مغزشویی آن را "تمدن" میگذارند. "تمدنی" که با نوع مهوع شرقی و قومی و اسلامی آن در ایران و عراق و لیبی یک روز پیمان اتحاد می بندند، و روز دیگر آن را برهم میزند! نام اتحادشان را "تحمل و تعامل سایر ملل" و نام تخاصم شان را تقابل "دمکراسی و دیکتاتوری" میگذارند. به خاطر هر دو این اتحاد و تخاصم ضدمردمی، بر سینه خود دوبار مدال افتخار نصب میکنند. و مدیای نوکرشان مردم را به هلهله به گرد این شارلاتانیسم سیاسی فرامیخوانند!

کمونیست ها حق داشتند که از ابتدا به شکل گیری این سناریو برای "آزادی" لیبی اعتراض کنند. کمونیست ها میدانستند که امید بستن به اینکه دخالت و دست بالا پیداکردن نیروهای ارتجاعی برای تغییر و برای دست بدست کردن قدرت علیرغم خوش بینی انسانی مردم به این صف مرتجع، توهم محض است! کمونیست ها، طبقه کارگر آگاه، میدانند که در منجلات بدنبال طراوت گشتن، خودفریبی است. این سناریو تنها با فریب مردم ناآگاهی که توسط احزاب و نیروهای سیاسی فرصت طلب به تسلیم کشانده شدند، شکل گرفت. جریاناتی که به چشم مردم خاک پاشیدند و مردم را به شرکت در چنین قرعه کشی دعوت کردند، و آنها را به قماری که باخت و سلاخی صف پیشرو انقلابی در آن مسلم بود، فراخواندند.

هراس از آینده سیاه لیبی، روندی است که تنها مبارزات مترقی، انقلابی و پیشرو مردم و طبقه کارگر در خاورمیانه و در جهان، از مصر و تونس و ایران تا یونان و ایتالیا، میتواند متوقف شود. این روند تنها با دخالت صف خودآگاه، متشکل و متحد طبقه کارگر، صف کمونیسم و مردم آزادیخواه و برابری طلب میتواند به سمت تعرض به دشمنان مردم، بورژوازی جهانی و بورژازی محلی بازگردد. کمونیست ها در ایران، تکرار چنین سناریوهایی برای ایران را با ایجاد وسیع ترین اتحاد میان طبقه کارگر و مردم آزادیخواه، زنان و جوانان، نه تنها خنثی که شرایط را برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی به نیروی خود فراهم میکنند.
ثریا شهابی

٢٤ اکتبر ٢٠١١