روز جهانی زن، روز به میان آوردن کیفرخواست زنان در سراسر این جهان مبتنی بر نابرابری بر اساس جنیست است. روزی که علاوه بر طیف وسیعی از مردم، احزاب در قدرت و نهادهای بین المللی هم پا به میدان میگذراند. از سازمان ملل و روئسای دول حاکم، تا طیفی از کمونیست ها و سوسیالیست ها، اتحادیه های کارگری، سازمانهای فمنیست، جریانات مذهبی، اسلامی و غیر اسلامی، با تبین های مختلف در مورد علل تبعیض جنسی، هر یک به شکلی به میدان میآیند. ابعاد و اشکال بی حقوقی، نابرابری، خشونت نسبت به زنان را باز گو میکنند! دستآوردهای تاکنونی را در مقابل چشمان جهانیان قرار میدهند! متشکل میشوند و متشکل میکنند، فراخوان اتحاد علیه وضع موجود میدهند! و بالاخره راه حل های خود برای رفع تبعیض را پیش پا میگذارند.
حزب حکمتیست هم یکی از این جریانات است که هشت مارس را به تریبونی برای اعتراض نسبت به نابرابری زن و مرد، و راه کار این حزب برای ریشه کن کردن بی حقوقی و ستمکشی زن را مطرح میکند.

در این راستا نیم نگاهی به برخی جوانب شرایط زندگی و کار زنان لازم است. برخی فاکت ها را مرور کنیم.
رسانه های انگلستان در ماه فوریه، همچون ماههای و سالهای قبل باز اخباری از قتل های با منشا جنسیتی که قربانیانش همه زنان بودند را منتشر کردند، و شهروندان از قصی القبی نزدیکان متحیر ماندند! زنی بنام تریسی، قربانی ضربات چاقوی همسر شد! تین ایجر بارداری همراه نوزادش قربانی ضربات چاقوی "پارتنر" سابق شد و ... و ....
از انگلستان به کشورهای دیگر نگاهی بیاندازیم.
در ایالت انتاریو کانادا، یک ماه قبل نوشتند که: سه خواهر بنامهای زينب ۱۹ساله، سحر ۱۷ساله و گیتی ۱۳ساله، به همراه خویشاوندشان رونا ۵۲ ساله، بخاطر حفظ "ناموش و شرف" پدر، مادر و برادرشان، توسط خانواده به قتل رسيدند.
در محلی در شمال شرق افغانستان در سی ژانویه خبری منتشر کردند مبنی بر اینکه: یک زن بیست و دو ساله، به دلیل بدنیا آوردن سومین نوزاد دختر، از سوی خانواده شوهرش به قتل رسیده است.
در مشهد روزنامه ها نوشتند که: علی محمدزاده: مرد ۵۰ ساله برای جلوگیری از ازدواج زن مورد علاقه اش، این زن را به قتل رساند.
بیشتر بخوانید: اسید پاشی بر صورت زنان در جنوب آفریقا، بخصوص در میان جمعیت روستایی آن بی داد میکند. در پاکستان سالانه ۱۵۰ مورد اسید پاشی بر صورت و بدن زنان، و در ایران هم موارد متعددی گزارش شده است.
کسی، آشنا یا نا آشنایی، در تاریکی شب یا در مخفی گاهی و بدور از چشم در کمین نشسته است تا زخمی بزند، یا صرفا بترساند! کسانی که آموخته است وقتی خشم غلبه میکند، وقتی "نارضایتی" شکل میگیرد و احساساتی "جریحه دار میشود"، وقتی بهرحال و بهردلیل کسی در تنگنایی قرار میگیرد، چگونه و به چه کسی حمله کنند! کسانی که میدانند با و بدون همه قوانین محافظت از نیمی از مردم، با و بدون قانون حمایت از زنان، با و بدون مذهب، در فقر یا در رفاه، بر جسم و روان کسانی که تصادفا مونث متولد شده اند تعرض کنند. برسر زنان و دختران فریاد بزنند، بررویشان تیغ بکشند، آنها را مرعوب و تهدید کنند، آنها را در روابط خانوادگی و در دوستی کنترل کنند و و یا از آنها اخاذی و گروکشی کنند! این محیط تنفس و زندگی اغلب جمعیت زنان جهان است. در برخی جغرافیا ها بیشتر و در برخی کمتر است. در محیط های مذهب زده و فقر زده، بیشتر و فجیع تر و در جوامع پیشرفته تر کمتر است. اما خصلت تعرض، در سراسر جهان یکی است. زن بودن، منشا همه این تعرضات است که قربانیانش در میان طبقات دارا کمتر و در میان طبقات محروم به شکل فاجعه باری بیشتر است.
پشت هر تک موردی از تعرض، حمله و قتل و جنایاتی که منشا جنسیتی دارند، تاریخی از ترس، ارعاب، محرومیت و بی حقوقی و کنترل خوابیده است. این قتل ها نه آغاز یک حادثه، که نقطه پایانی بر تاریخی از ترس و ارعاب و فشار قربانیان آن است.
این ها اما قتل هایی است که توسط کسانی، اعضا خانواده، علیه زنان صورت میگیرد. قتل هایی که نام آن را حوادث میگذارند، تا در کنار سایر قتل هایی که صورت میگیرد و منشا فقر و محرومیت، یا نفرت نژادی و مذهبی و نفرت از هم جنسگرایی و ...، دارد، گم شوند. به نوع دیگری از گزارشات و اخبار نگاه کنیم، که باز منشا جنسیتی دارد!
روزانه يك‌هزار زن هنگام زايمان، این فعل و انفعال طبیعی، جان خود را از دست مي‌دهند. یعنی در هر ۹۰ ثانیه زنی زیر زایمان میمیرد.
و دفتر صندوق جمعيت سازمان ملل متحد اعلام كرده است که: " ۲۱۵ ميليون زن در كشورهاي در حال توسعه از دسترسي به خدمات تنظيم خانواده محروم هستند و زنان بسياري به دفعات و با فاصله کم و در سنين پايين باردار مي‌شوند. امری که جان آنها و نوزادشان را به خطر میاندازد. "
و باز اخبار و آمار و .. از سرنوشت قربانیان تبعیضاتی که مستقیما ریشه جنسیتی دارد. در بازار کار:
در چین، این کبعه آمال بورژوازی در سراسر جهان که رشد چشمگیر اقتصادی آن، از فرانسه تا آمریکا، از اروپا تا آفریقا، از مصر تا یونان، همه دول سرمایه را مجذوب خود کرده است، جایی که محصولات ارزان و با کیفیت انحصاری آن سراسر جهان را تسخیر کرده است و دست بر هر کالایی که میگذارید مارک ساخت چین دارد، ببینیم در این جامعه سرشاز از فراوانی کار و محصول، تصویر چگونه است.
در چین تقریبا نیمی از جمعیت کارکن، یعنی ۴۳و نیم درصد نیروی کار، زن است. و زنان بطور متوسط برای کار مشابه، ۳۰ درصد از مردان کمتر دریافت میکنند.
در انگلستان، چهل سال پس از اجرای قانون پرداخت برابر در ازا کار برابر زن و مرد، زنان از مردان بطور متوسط حدود ۱۶ درصد کمتر دستمز میگیرند. و متخصصین پیش بیینی کرده اند که برای اجرای کامل قانون برابری دستمزدها، جامعه باید تا سال ۲۰۶۷، یعنی ۵۷ سال دیگر هم صبر کند!
و در ایران، تن فروشی یکی از ساده ترین، رایج ترین و دردسترس ترین شغل برای زنان است و میلیونها زن از این طریق خود و خانواده شان امرار معاش میکنند. تا جایی که مقامات و کارشناسان "محترم" جمهوری اسلامی ناچار شده اند که به وجود گسترده این راه کسب درآمد، اعتراف کنند، و آن را بعنوان مشاغل "جنایی" زنانه، بنوعی در فرهنگ حکومت داریشان بگنجانند!
این لیست پایانی ندارد. ریشه قتل تریسی و زينب و سحر و گیتی و رونا، و قربانیان اسید پاشی و مرگ و میر زیر زایمان و ریشه تبدیل کردن پدر و برادر و خانواده به قاتل و جنایتکاران حرفه ای از مغز و احساس تهی شده ای که با نقشه عزیزان شان را سلاخی میکنند، در منفعت مادی خوابیده است که به فرودستی زن، نیاز دارد. از آن منفعت استخراج میکند و سود میبرد. باید سیستماتیک بخشی از جامعه را فردوست، کم ارزش، کم توقع، ذاتا مجرم، قابل کنترل، قابل سرکوب، تعریف کرد و هر روز بازتعریف کرد، تا بتوان هنگامی که سود و سودآوری ایجاب میکند، آنها را به کار ارزان تر کشاند، و یا ساده تر به بهانه مادر شدن آنها بیکارشان کرد. این حکمت زنده نگاه داشتن پدیده ارتجاعی بنام تبعیض بر اساس جنسیت است. پدیده ای که اگر به حال خود رهایش میکردند، بشریت قرنها آن را همراه تمام پدیده های دوران بربریت و قرون وسطا منهدم کرده بود.
برای زنده نگاه داشتن نابرابری زن و مرد، باید پول خرج کرد و عده ای را بکار گمارد. و در این راه پول خرج میشود و عده ای از بام تا شام مشغول کار اند. طیف وسیعی پول میگیرند تا تنور مذهب و فرهنگ مردسالارانه، از گرما نیفتد. گاهی فتیله را پائین و گاهی بالا میکشند، اما باید تضمین کنند که تنور همچنان روشن است.
روی دیگر اخبار را نگاه کنیم!
در همین ماه، رسانه ها در انگلستان بعلاوه خبر دادند که دولت در نظر دارد که بودجه "پناهگاه" زنان فراری از خطر خشونت را، ۳۱ درصد کاهش دهد. این کاهش از وعده کاهش عمومی ۲۷درصدی سیاست های ریاضت اقتصادی دولت، بیشتر است. فی الحال و بدون اجرا شدن کاهش بودجه مربوطه، تنها پناهگاه موجود برای تین ایجرهای فراری از خشونت در لندن، به خاطر بی امکاناتی مالی در معرض بسته شدن است. و همزمان پلیس لندن به جوانان معترض به سیاست ریاضت اقتصادی، که از چهار ماه پیش در مقابل کلیسای سانت پال متحصن شده بودند حمله کرد و چادرهای آنها را جمع کرد و به زباله دان ریخت.
و خوب است بدانید که از جمله سازماندهندگان قطع بودجه پناهگاههای زنان لندن و سازماندهندگان حمله به چادر متحصنین معترض در این شهر، نیز از زمره برگزار کنندگان هشت مارس اند و از خشونت علیه زنان ابراز نارضایتی میکنند!
زن ستیزی و تبعیض به خاطر جنسیت، میراث عهد بربریت و لکه ننگی بر سیمای دنیای معاصر است. این میراث همچون مذهب و خرافه مذهبی و سلطنت و قومیت و ملیت پرستی، اگر به حال خود رها میشدند، در همین جامعه سرمایه داری و با همین اندازه از شعور انسان معاصر، خود بخود محو و نابود میشدند. علت ماندگاری زن ستیزی، دستهایی است که آن را نگاه میدارد. نیرو و قدرتی است که به زور آنها را بر فراز سر مردم حاکم میکند و زنده نگاه میدارد. و ریاکارانه نام آن را "فرهنگ و سنت" خود بخودی مردم میگذارد، تا قدرتی که پشت این پدیده های مهوع است را از دیدها پنهان کنند. فرهنگ کپک زده ضد زن، سنت و مذهب و خرافه و ناموس و غیرت مردانه و ملی و قومی و مذهبی، بدون حمایت دولت، بدون حمایت طبقه ای که برای حفط آن میلیاردها دلار پول خرج میکند، نمی توانست زنده بماند. این میراث عهد توحش بدون حمایت یک قدرت مادی، یک شبه توسط مردم جهان حداقل از یکصد سال پیش تماما محو میشد. جان سختی زن ستیزی، ریشه در منافع امروزی طبقه معینی دارد. نیاز سرمایه داری معاصر و بورژوازی به این پدیده های قرون وسطایی است که آنها را از آفریقا تا آمریکا و آسیا، از روستاهای عقب مانده تا مدرن ترن شهرهای جهان، زنده نگاه داشته است. زن ستیزی، این طاعون قرنها، قارچ فرهنگی نیست که خودبخود بروید. نیرو و طبقه ای، ویروس آن را هرروز به پیکر جامعه تزریق میکند. دستگاه مذهب، این روبنای عهد پیشآسرمایه داری، بدون حمایت بورژوازی، امکان ادامه حیات نداشت. انقلاب فرانسه تنها یک مورد از انقلابات بورژوایی ضدمذهبی عصر خود بود. تجربه ای که خود بورژوازی با آموختن از آن، حربه مذهب و خرافه را، زیرکانه و ماهرانه صیقل داد و در اختیار خود قرار داد.
دستمزد کمتری که به زنان، از چین تا انگلستان، از ایران تا آمریکا، از مصر تا توکیو، پرداخت میشود، کلید حل معمای جان سختی زن ستیزی در پیشرفته ترین جوامع امروز است. سپردن تمام و کمال کار خانگی به زنان، و تولید رایگان وسائل بازتولید نیروی کار، نیرویی که باید زنده بماند تا فردا بتواند برای فروش خود راهی بازار شود، کلید حل معمای جان سختی پدیده تبعیض جنسی در سراسر جهان، و از جمله در کثیف ترین شکل آن یعنی آپارتاید جنسی در ایران، است.
باید بخشی از طبقه کارگر و کارکنان جامعه را بعنوان کارکنان حاشیه ای، کم توقع تر، کم حقوق تر، توسری خورتر، قابل کنترل تر، و کم ارزش تر، نگاه داشت، باید زن و مرد را دو موجود با حقوق و اختیارات متفاوت تعریف کرد، یکی را ارباب و دیگری را خدمتگذار تعریف کرد، تا بتوان به بخش کم ارزش تر، دستمزد کمتری پرداخت! باید بخشی از طبقه کارکر، را فرودست نگاه داشت تا بتوان او را به کار مفت و مجانی خانگی کشاند، و هزینه نگاهداری از کودکان و بازتولید نیروی کار طبقه کارگر را از گرده سرمایه برداشت و بر دوش خود طبقه کارگر گذاشت. این ریشه بی حقوقی زنانی است که قربانی فقدان دسترسی به آموزش روابط جنسی میشوند و میلیون میلیون زیر زایمان میمیرند. از این بیشتر، جدایی جنسی بین مردم و طبقه کارگر، و تقسیم آنها به "برتر" و "فرودست" در روابط خانوادگی، و قرار دادن آنها در مقابل هم بعنوان دو رقیب در بازار کار، شکافی است که منبع و سرچشمه سود سرشاری برای سرمایه است. تا هرگاه که مقتضیات سودآوری سرمایه ایجاب کند، کار ارزان زن را جایگزین کار کمتر ارزان مرد کرد،. یا زن را به خاطر دوران بارداری و نگاهداری از کودکان اخراج، و به جای او کارگر مرد را به کار گرفت! سرمایه از ایجاد و حفظ شکاف بین طبقه کارگر بر حسب ملیت، نژاد، مذهب و جنسیت، سود میبرد. ریشه ستم کشی زن و نابرابری زن و مرد، از ایران تا انگلستان، از آمریکا تا آفریقا، در منفعت مستقیم و مادی طبقه ای خوابیدهاست که از این نابرابری منفعت مادی میبرد. این واقعیتی است که حکمتیست ها آن را در هشت مارس اعلام میکنند.
وعده های شیرین!
آیا باید خود را به نادانی زد و پذیرفت که مثلا در انگلستان بر اثر اقدامات نمایندگان پارلمان و دول "محترم" و بخصوص به همت خانم هایی که صندلی های قدرت را از آن خود کرده اند، ۵۷ سال دیگر شکاف پرداختی بین زن و مرد، کاملا برطرف میشود؟ و یا باید پذیرفت که در ایران، از برکت فعالیت های آخوند های خوش خیم و امثال زهرا رهنورد و طرفدارانش در کمپین یک میلیون امضا، دولت چند همسری را ۲۰ سال دیگر لغو کند و ۴۵ سال دیگر اجازه خواهد داد که زنان همچون خانم رهنورد چارقد زنگین بپوشند؟
چرا باید باورد کرد که نیم قرن دیگر وضع اگر به همین منوال پیش برود، اوضاع بهتر میشود و زنان بعنوان یک انسان کامل وارد سوخت و ساز جامعه میشوند؟ مگر ده سال و بیست سال پیش این دول محترم و سازمان ملل و انواع کمسیونهای رفع تبعیض و "حقوق بشری" شان وعده صلح و عدالت و برابری کم صادر کرده بودند؟ به ماحصل وعده هایشان امروز نگاه کنید! خطر گسترش بیشتر جنگ و فقر ارعاب و تروریسم و میلیتاریسم را، بالای سر مردم جهان زنده نگاه میدارند، و مفتخرا آن را سیاست های "مثبت" و وسیله حفظ امنیت جهان اعلام میکنند.
صف کسانی که پاسخ میدهند و به اصطلاح راه کار نشان میدهند، طولانی است. هشت مارس از سازمان ملل و خانمهای نشسته در انواع کمسیون های آن، فمنیست های اسلامی ایران، رئسای قبائل و مذاهب، خانم کلینتون و زهرا رهنورد و کمپین یک میلیون امضا، کسانی که زنان و همگان را به "تغییرات مثبت" دعوت میکنند به میدان میآیند و از همگان میخواهند که "همه با هم" و دست در دست هم برای رفع تبعیض کار کنیم! و خود از خشونت نسبت به زنان شکایت میکنند!
میگویند ریشه نابرابری زن و مرد فرهنگ مردم، سنت و مذهب و مردسالاری و عقب ماندگی "برخی" کشورها است. اما نمی گویند چه کسی از وجود این پدیده ها نفع میبرد؟ و چرا این فرهنگ و سنت میراث عهد بربریت و جاهلیت همچنان جان سخت، به حیات خود ادامه میدهند. این جا است که معلوم میشود که چه کسی از پوشاندن حقیقت نفع میبرد. چه کسی از حمایت دولت از مذهب، از ممنوعیت آموزش رابطه جنسی و در اختیار قرار دادن رایگان وسائل جلوگیری از بارداری، از حجاب، از ناموس پرستی و اسلام و حکومت اسلامی و قومی و مذهبی، و قطع همین امکانات محدود موجود و ..... سود میبرد.
هشت مارس باید مشت های کسانی که این حقایق را پنهان میکنند، باز کرد. باید نشان داد که بین عدالت خواهی ما و آقایان و خانمهایی که سهمی در سازمان دادن این جهنم زن ستیزی دارند، و فریبکارانه وعده میدهند، تفاوت است. مبارزه برای تغییرات مثبت، میدان عمل کسانی است که میدانند که این امر با نشاندن خانم رهنورد در چارقد در کنار احمدی نژاد، و با عروج خانم کلینتون ملبس به دامن در کنار اوباما، متحقق نشده و نمی شود. مبارزه برای تغییرات مثبت میدان عمل کسانی است که برای قطع دستانی که مذهب، مردسالاری، و خرافه و عقب ماندگی را نگاه میدارند و تقویت میکنند، به میدان میآیند. و برای قطع دست دولتهایی که مذهب را بر زندگی زن و مرد حاکم میکنند، برای قطع دست طبقه و حکومت هایی که از شکاف در صفوف مردم کارکن، طبقه کارگر و کارکنان جامعه سود میبرند، عزم کرده اند. "بيانيه در مورد جنبش رهايي زن در ايران و وظايف حکمتيست ها"، سند این پیکار است. باید آن را به دست هر زن ستمکشی، هر معترض علیه بی حقوقی زن، هر کارگر پیر و جوانی رساند.

ثریا شهابی