اخیرا باز سمفونی، نه نقد سیاسی که فحاشی و دهان دریدگی نسبت به حزب حکمتیست و شخصیت های آن گوش شنوندگان را خراش میدهد. و تعداد بیشتری از "نام آوران" خانواده باشگاه پهلوانی جوادی – ماجدی، به مرکز گوی زورخانه نمور و مسموم، علیه حزب حکمتیست تشریف آورده اند. شخصیت های به اصلاح "متمدن تر"  و "خوش نام تر"، چون محمود قزوینی که قول داده بود وقتی از حزب حکمتیست میرود سیاسی می ماند و به "گنگ" سنتی فحاشی به رهبران حزب حکمتیست نمی پیوند، هم به کلوپ پیوسته اند.

جای تاسف است! قبل از هرچیز برای خود محمود قزوینی.

این یا آن قطعنامه حزب ما، این و آن بحث درونی چهار پنج سال پیش بین رفقایی که با هم صمیمانه فکر میکردند و  بحث و جدل میکردند، آگراندیسمان کردن نکات این و آن نامه، بهانه است.  موضوع باید چیز خیلی مهمتر و گزنده تر از این مسائل باشد که طاقت کسی چون محمود قزوینی را هم  طاق کرده است و او

را چنین سراسیمه به وسط میدان کشانده است. مسئله شرایط امروز، تحولات سیاسی و جایگاه جنبش های سیاسی و اجتماعی است. مسئله واقعیات مادی و پراتیکی است که امروز در مقابل چشم همگان است، مورد قضاوت قرار میگیرد، و باید به آنها پاسخ داد. 

موضوع به ته دیگ خوردن کفگیر یک جنبش سیاسی معین است.  چپ حاشیه ای نان به نرخ روز خور و فرصت طلب که یک روز بدنبال سبز، یک روز بدنبال حمله نظامی ناتو، یک روز بدنبال تحریم اقتصادی، یک روز بدنبال تحرک هخا و .. بود، سرش شدیدا به سنگ خورده است.

امروز در شرایطی که تحریم اقتصادی میلیونها نفر از مردم ایران را به پرتگاه تباهی از فقر و محرومیت کشانده است، و عقب مانده ترین و بی مسئولیت ترین جریانات سیاسی هم خواهان قطع فوری تحریم ها هستند، این جنبش سیاسی، فعلا ناچارا و تا اطلاع ثانوی که نیروی "نجات بخش" دیگری برسد، چرخش فرصت طلبانه ای کرده است. و برای پوشاندن این چرخش لازم است کسی و جریانی را چون اسلامیون "سنگسار" کند.

امروز وقیح ترین جریاناتی که از سازمان ملل طلب "بعد از لیبی ایران" را میکردند، برای تعرض نظامی ناتو، البته هوشمندانه آن، هورا میکشیدند و توصیه میکردند که به تحریم اقتصادی، باز هم هوشمندانه میتوان امید بست،  و این لجنزار را بستر مناسبی برای "رژیم چینج" ناتویی، البته تحت نام "انقلاب مردم"، میدانستند و در شور و شعف محصولات شکاف غرب و جمهوری اسلامی، غرق بودند، امروز ناامید، مایوس و دل شکسته شده اند.

این اتقاق نه حاصل کار حزب حکمتیست، که محصول دنیای واقعی بیرون و تلخی محصولات امروز کمپین های سیاسی پرشور دیروز این اپوزیسیون پروناتو است. حزب حکمتیست تنها این واقعیت را روز خودش زیر نورافکن قرار داد و تلاش کرد که خسارات آن را به حداقل برساند. اگر امروز این شیطان سازی از آن و شخصیت هایش باز "مد" شده است، به خاطر نورافکنی است که این حزب سالها است بر روی چهره این طیف چپ فرصت طلب و نان به نرخ روز خور، بی افق و سرگردان، انداخته است. فحاشی به حزب حکمتیست و شخصیت هایش، انعکاس فشار وجدان فعلا و تا اطلاع ثانوی "بیدار" شده، خودشان است.

 گناه ناکامی شان را به گردن حزب حکمتیست، میاندازند. فحاشی هیستریک علیه حزب حکمتیست و شخصیت های آن، چاشنی است برای پنهان کردن چرخش امروز شان.

این "اپیزود" از جنگ ستارگان با حزب ما، میگذرد. سرانجام همه اعضا این باشگاه باید بنشینند و برای زندگی سیاسی شان، تا وقتی که بنام کارگر و چپ و کمونیسم، حرف مییزنند، فکر اساسی بکنند. گناه ما نیست که شما، باز هم اشتباه کردید و صف خلق و ضدخلق، انقلاب و ضد انقلاب، را قاطی کردید! گناه ما نیست که امروز نمی توانید از مواضع دیروزتان دفاع کنید.

ثریا شهابی

۵  اکتیر ۲۰۱۲