روابط اقتصادی و سیاسی کشور ایران، در بحرانی ترین موقعیت خود قرار گرفته و فریاد فقر و فلاکت از اعماق جامعه به ناله ونفرین رسیده است؛ بستر اعتراض گری، همچون آتشی زیر خاکستر به طور آشکار نمایان است. با توجه به نزدیک بودن انتخابات ریاست جمهوری، مناسبات اجتماعی کشور در پرتگاه تاریخی دشواری قرار دارد. از سوی دیگر جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر نظام ولایت فقیهی، تحت هیچ شرایطی حاضر نیست تن به باز شدن فضای سیاسی دهد. با اشاره به همه داشته های پیش روی، اپوزیسیون داخل وخارج، شعارانتخابات آزاد را برگزیده و فضای سیاسی را اشباع کرده است، هرچند واکنش های بسیار متضاد و متفاوتی از سوی طرفداران و مخالفان رژیم نسبت به انتخابات آزاد مطرح شده است، اما پاسخ به پرسش های زیر می تواند سایه روشن های انتخابات آزاد را شفاف کند.

سوال: بنا بر قوانین جمهوری اسلامی، آیا انتخابات آزاد در کشور ایران کنونی عملی است؟ به طور کلی ارزیابی شما از وضعیت و چگونگی انتخابات آزاد چیست؟

ثریا شهابی: اجازه بدهید برای فراهم شدن امکان شرکت من در این بحث، (بعنوان یکی از فعالین اپوزیسیون که در مورد ماهیت جمهوری اسلامی و انتخابات های آن، "خلاف جریان" فکر میکند)، ملاحظاتم را بر مقدمه این مصاحبه خدمتتان بگویم. تا با تبین نزدیک تری نسبت به فرضیات و داده های موجود، نظراتمان را بیان کنیم.

در معرفی مصاحبه گفته شده است که: "اپوزیسیون داخل وخارج، شعارانتخابات آزاد را برگزیده و فضای سیاسی را اشباع کرده است" و "جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر نظام ولایت فقیهی، تحت هیچ شرایطی حاضر نیست تن به باز شدن فضای سیاسی دهد".

من با این دو فرضیه موافق نیستم. واقعیت این است که بخش معینی از اپوزیسیون، در داخل و در  خارج کشور، شعار"انتخابات آزاد" را برگزیده است. که من در ادامه در این مورد که کدام اپوزیسیون امروز شعار "انتخابات آزاد" میدهد و مواضع اپوزیسیون های دیگر چی است، صجت خواهم کرد.

در مورد جایگاه ولایت فقیه، من فکر نمی کنم که با هیچ فاکت و معیاری در ایران بتوان کمبود فضای باز سیاسی و فقر و فلاکت و گرانی را به فقط عنصر ولایت فیقه و آقای خامنه ای، تقلیل داد و محدود کرد. نتیجتا من با نظر مقدمه، موافق نیستم. که در این مورد هم در ادامه توضیح خواهم داد.

اما پاسخ من به سوال اول: به اعتقاد من سی و چند سال است که در جمهوری اسلامی ایران هرگز امکان برگزاری کمترین انتخابات آزادی، وجود نداشته است. این ادعا و نظر نیست. فاکت و واقعیت است. به قانون و سیستم و شرط کاندیداتوری و شرط قبولی کاندیداتوری و مراسم رد شدن ها و پذیرفته شدن ها و  ... رجوع کنید. انتخابات خواندن این مراسم، دهن کجی زمختی به حداقل حقوقی است که هرشهروندی در ایران، شایسته آن است.

نه اولین انتخابات در جمهوری اسلامی آزاد بود، نه انتخابات اخیر و انتخابات یازدهمین رئیس جمهور آن. در اولین انتخابات،  مردمی که از به زیر کشیدن رژیم سلطنت احساس آزادی میکردند را در منگنه دو قطبی "جمهوری اسلامی آری یا نه" گذاشته بودند، و آنها را در واقع به یک "انتخاب" محکوم کرده بودند. تا بین سلطنت تجربه شده و حساب پس داده و رفته و سرنگون شده، یا حکومت جدید، "جمهوری اسلامی" که برای اکثریت مردم ایران نام موهومی بود و چیزی در موردش نمی دانستند، "انتخاب کنند"! و نام آن را هم انتخابات گذاشتند. همه انتخابات های جمهوری اسلامی و از جمله همه ده رئیس جمهور قبلی هم در چنین مکانیسمی، بعلاوه با سیستم کنترل قانونی، پلیسی و نظامی و دولتی تحکیم شده تر و منسجم تری، صورت گرفته است. اما اینکه امروز پس از سی و چند سال، پس از "انتخاب" ده رئیس جمهور، و بعد از چندین و چند تصفیه از اپوزیسیون های "انتخاباتی" درون و برون حاکمیتی برای کسب صندلی ها و کرسی های ریاست جمهوری ها و مجالس قانون گذاری، و پس از مایوس شدن طیفی از جریانات سیاسی نان به نرخ روز خور ملی – مذهبی و توده اکثریتی و دگراندیشان و "روشنفکران" قانونی، پس از همه این واقعیات اینکه امروز صحبت از امکان و خواست "انتخابات آزاد" میشود، نشان دهنده واقعیت مهم تری از خود این انتخابات ها است. و آنهم این است که طیفی از اپوزیسیون درون و برون حکومتی، از آقای پهلوی تا مجاهد و امثال گنجی و اصلاح طلبان درون و برون حکومتی و هم اصلاح طلبان ساختار شکن و هم اصلاح طلبان متعهد به نظام، با طرح این خواست در واقع یک کمپین سیاسی معین براه انداخته اند که از خود انتخابات مهم تر است. آن هم عبارت است بکار بردن روش "آزمون خطا" برای کشاندن مردم به پای صندوقهای رای، "آزمون خطا" برای تست امکان باز کردن دریچه امیدی دیگری برای این طیف معین اپوزیسیون، که دعوایش فقط و فقط با ولی فقیه و حدود ثغور اختیارات او است. جالب است که در راس این کمپین خود احمدی نژاد نشسته است. چرا که او هم امروز طرفدار زدن از پروبال قدرت ولی فقیه است. قرار گرفتن احمدی نژاد در راس این کمپین "آزمون خطایی"،  صفوف همه اپوزیسیون راست و چپی که جمهوری اسلامی ایران را به ولی فقیه و نقش او، تقلیل میدهند و تحدید میکنند، درهم ریخته است و "آب در لانه مورچگان" ریخته است. آشفتگی از سروکول این اپوزیسیون بالا میرود.

اما چرا ولی فقیه را تنها میزنند. به اعتقاد من به این خاطر است که به نوع خوش خیم تر و  تلطیف شده تری از جمهوری اسلامی، امید بسته اند. مدتها است که از درون  خود جمهوری اسلامی، صفی از طرفداران "مشروطه اسلامی" شکل گرفته است که طی برنامه عمل آنها، قرار است مثلا نهادها و مراجع مذهبی در "جمهوری دوم اسلامی"،  نقش شاه در "مشروطه سلطنتی" را داشته باشند! و ولی فقیه و قم و فیضیه و ... به اصطلاح در امور جاری حکومتی دخالت نکنند! 

این همان پلاتفرمی است که از اصلاح طلبان و دوخردادی ها تا اسلامیون سبز و طیف دگراندیشان توده – اکثریت و نویسندگان و روشنفکران قانونی و مجاز، به آن امید بسته اند و آن را باد میزنند. نام این سناریو  هم را هم گذاشته اند "انتخابات آزاد". و در حال حاضر تلاش میکنند که عده ای را پای این بساط فریبکاری بکشانند. تا بار دیگر تنفر مردم از جمهوری اسلامی را وجه معامله تغییر توازن قوا در میان خود کنند. این نه انتخابات است و نه آزاد است. مراسم تغییر توازن قوا در میان هئیت حاکمه ایران، بعنوان یک دولت بورژوایی است که راه نجات خودش را در تغییر آرایش درونی و کم کردن قدرت ولی فقیه میداند.  در مورد زمیته های مادی و  دلایل آن، میتوان در فرصت دیگری صحبت کرد.

در ایران نه مشروطه سلطنتی ممکن است و نه مشروطه اسلامی! دیکتاتوری و روبنای مختنق با سرمایه داری ایران متولد شده است. ایران یک کشور سرمایه داری است که در آن نه بورژوازی و نه طبقه کارگر، هیچکدام متحزب نیستند. برای همین هم در مبارزات انتخاباتی جمهوری اسلامی ایران، که مشابه آن را هرگز در هیچیک از دروه های سلطنت نداشتیم، مرتب صف و صفوف هیئت حاکمه به هم میریزد. اصولگرای دیروزی امروز اصلاح طلب میشود و اصلاح طلب دیروزی امروز ساختار شکن و سرنگونی طلب و فردا طرفدار ولی فقیه! جمهوریخواه هم سلطنت طلب است و سلطنت طلب جمهوریخواه!

"دمکراسی پارلمانی"، مبارزه پارلمانی احزاب بورژوایی برای کسب کرسی های مجلس و رئیس جمهوری و ...مثل آنچه که در غرب وجود دارد، در ایران ممکن نیست. در مشروطه سلطنتی ممکن بنود. مجلس را به توپ بستند و دست آخر تحزب طبقه حاکم به یک حزب، رستاخیر، سقوط کرد. در "مشروطه اسلامی" هم مبارزه پارلمانی احزاب بورژوایی ممکن نیست. این به خاطر تاریخ و شکلی است که در ایران طبقه حاکم، بورژوازی، در آن به قدرت رسیده است. تاریخ و شکلی که میتوان در مورد آن جداگانه صحبت کرد. 

در ایران، بعلاوه و مهمتر اینکه بورژوازی تاریخا از تشکل و تحزب طبقه کارگر، در هرسطح و هر شکلی، بشدت وحشت دارد و با آن بشدت مقابله میکند. نه به این دلیل که گویا "عقل شان نمی رسد" و به اندازه کافی درس "دمکراسی" نخوانده اند و یا "بی فرهنگ" اند! به این دلیل روشن که در ایران، بخصوص پس از انقلاب ۵۷ ، طبقه کارگر با بالاترین شکل تشکل، یعنی شوراهای کارگریش به میدان آمد و کمر رژیم سلطنت را اعتصاب متشکل کارگران نفت شکست. طبقه کارگر ایران برای اولین بار بعنوان یک طبقه در صحنه سیاست ظاهر شد و بزرگترین ضربه را به دیکتاتوری پهلوی زد. این یعنی خطر یک اپوزیسیون مهم و مطرح! یعنی خطر کمونیسم! خطری که همیشه، نه فقط بالقوه که بالفعل، بالای سر بورژازی در ایران در حرکت است. حکومت بعدی، جمهوری اسلامی، این قدرت، این "منتالیته"، این بلند پروازی و این نیروی مادی را میشناسد. و بیش از هرچیز از آن وحشت دارد.  رژیم بسیاری از سرپیچی و اعتراض و شورش های فردی را "تحمل" میکند. اما کوچکترین تشکل و سازمان، بخصوص کارگری، را تحمل نمی کند. به ای دلیل تحمل نمی کند.

شما کافی است که در حال متحد و متشکل کردن و سازمان دادن  تعدادی برای کوچکترین خواست باشید، خواستی که خود هئیت حاکمه بعدا به آن رضایت دهد، تا با حراست و انتظامات و اوین و دادگاه و زندان بیایند سراغتان. با این توضیحات میخواهم بگویم که در ایران، نه مبارزه پارلمانی احزاب پارلمانی وجود خارجی دارد و نه شرایطی که در آن طبقه حاکم، تحمل دخالت متشکل و مستقل مهمترین اپوزیسیون خود، یعنی طبقه کارگر را داشته باشد. این شرایطی است که در آن، طیفی از اپوزیسیون راست درون و بیرون حکومتی، به آن دخیل "انتخابات آزاد" بسته اند.  شرایطی که در آن مهمترین دشمن هیئت حاکمه، یعنی طبقه کارگر، قرار است غائب باشد و با فریبکاری طیف روشنفکران قانونی و مجاز نان به نرخ روز خور به  زائده جنبش ها و طبقات دیگر تبدیل شده باشند. 

سوال: چنانچه بپذیریم، یک آلترناتیو فراگیر می تواند توازن قوا را به سود مردم سوق دهد، عواملی که باعث عدم ایجاد و حضور گسترده ی نیروهای سیاسی حول یک همگرایی وسیع در نقش آلترناتیو هستند را در چه می بینید؟

 ثریا شهابی: این حکم درستی است که یک آلترناتیو فراگیر می تواند توازن قوا را به سود مردم سوق دهد. صحبت بر سر این است که این آلترناتیو چی است و چگونه شکل میگیرد. این آلترناتیو، به دلیل زمینه های عینی و مادی که در بالا به آن اشاره کردم، در این انتخابات و این انتخابات ها، شکل نمی گیرد. بلکه علیرغم آن میتواند شکل بگیرد.

یک نمونه آن جنبش سبز بود که تلاش شد که به "آلترناتیو" بورژوایی درون خانوادگی شکل بدهند. "آلترناتیوی" که بخش اعظم نیروی جوان و انقلابی که به دنبال آن براه افتادند، را به ناکجا آباد فرستاد. مبارزه برای به پیروزی رساندن موسوی در مقابل احمدی نژاد، جدال دو جناح از بورژوازی ایران بر سر قدرت سیاسی و اقتصادی، بر متن نفرت همگانی از اختناق جمهوری اسلامی، نمی توانست به نتیجه بهتر از این به بار آورد. ما این را روز خودش و در بحبوحه و گرماگرم جنبش سبز، اعلام کردیم.

همان عواملی که در دل آن موسوی و رهنورد عروج کردند، امروز برای عروج احمدی نژاد بعنوان حریف قوی تری از خاتمی و موسوی در مقابل ولی فقیه، حریفی که بیش از آنها "ایرانی" است و کمتر از آنها "اسلامی" است، فراهم است. این ها آلترناتیو های راست اند. اما آلترناتیو دیگری هست که میتواند نوع دیگری از توازن قوا به نفع اکثریت محروم جامعه را فراهم کند. و آن طبقه کارگر است که بتواند با بالاترین شکل تحزب خود، یعنی یک حزب کمونیستی، ورق را برگرداند. انهم نه در دل این انتخابات ها که علیرغم آنها.

عواملی که باعث عدم ایجاد و حضور گسترده نیروهای سیاسی حول یک همگرایی وسیع در شکل دادن به یک آلترناتیو میشود، منافع متضادی است که این نیروهای سیاسی تعقیب میکنند. اگر منظور از نیروهای سیاسی تنها و تنها نیروهای راست بورژوایی نباشد و طبقه کارگر و کمونیسم هم در آن بگنجد، که طبعا باید بگنجد، این نیروها منافع متضادی دارند. هرچند که همه از ولی فقیه نفرت داشته باشند و بخواهند جمهوری اسلامی فورا سرنگون شود، اما در سیر سرنگونی آن، منافع متضادی دارند. مثل مخالفین رژیم شاه. که بخشی ارتجاع اسلامی بود که مخالف حق رای زنان بود و بخشی آزادیخواهانی بوند که طرفدار آزادی زندانی سیاسی و آزادی عقیده و بیان و آزادی احزاب و تشکل و اعتصاب بودند و جمع شدن بساط ساواک و کمیته مشترک و شکنجه و اختناق آرایامهری.

مخالفین یک رژیم سیاسی، الزاما هم منفعت نیستند. امروز مخالفین بشار اسد و قزافی و صدام را نگاه کیند. در میان آنها انسانهای آزادیخواه و مرتجع هست. مردم ایران این تجربه و تجربه انقلاب ۵۷ را در مقابل چشمان خود دارند. در نتیجه ترغیب آنها به اینکه باز بیائید و "همه با هم"، برای به زیر کشیدن حکومت کار کنیم، تفاوت ها را کنار بگذاریم و ... کار نمی کند. باید تفاوت ها را از امروز معلوم کرد و اگر لازم است نیرو و جنبشی با نیرو و جنبش دیگری در این و آن مورد همکاری کند، بر متن شفاف بودن این تفاوت ها و فاصله ها  و تاکید بر منافع متفاوت، همکاری کرده باشد.

سوال: فرض کنیم انتخابات آزاد عملی نشود و انتخابات ریاست جمهوری همچون سال های گذشته انجام پذیرد، اگر مردم را تشویق به شرکت در انتخابات کنیم، جمهوری اسلامی نام کسی را که مورد نظر اوست حتا با تقلب از صندوق رأی بیرون خواهد آورد و اگر با درک تحریم انتحابات، مردم به معنای واقعی پای صندوق رأی نروند، باز هم جمهوری اسلامی با تقلب در ارایه ی آمار به اهداف خویش می رسد و در هر دو حالت جنایت های جمهوری اسلامی ادامه خواهد داشت. راهکار و پیشنهاد شما برای برون رفت از این شرایط که می تواند پرتگاهی برای مردم یا حکومت باشد، چیست؟

ثریا شهابی:  نمی توان چیزی را فرض کنیم که میدانیم نمی شود. "فرض کنیم انتخابات آزاد عملی نشود"، مثل این است که بگوئیم که فرض کنیم که آب در ۱۰ درجه به جوش نمی آید! این مراسم و این انتخابات ها، قرار نیست جمهوری اسلامی ایران را سرنگون کند. قرار است که احتمالا صحنه به هم بریزد و هر کس از طرفی، تلاش کند که سهمی ببرد. در این حالت کسی و چیزی که بیش از پیش قربانی میشود، اکثریت محروم جامعه است. همانطور که قربانی رقابت موسوی و کروبی با احمدی نژاد، شدند. راهکار ما برای برون رفت از این وضعیت، خارج شدن از این میدان فریب و مسموم انتخابات است و تلاش برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی به نیرو و قدرت یک صف انقلابی، کارگری و کمونیستی است. تلاشی که از شرکت در میدان جدال انتخابات نمی گذرد.

 ثریا شهابی

۲ مه ۲۰۱۳