برخی در اپوزیسیون ایران، حمایت از رئیس جمهور روحانی را، به "سوسیال دمکرات" بودن خود منتسب کرده اند.
بهت انگیز است. این ورسیون جدید توده ایسم، در جنبش چپ امروز ایران است.
روحانی با عقایدش، با سابقه شراکت سی ساله اش در حاکمیت، با عبا و عمامه و تسبیح، با مقام محترم بانوان بدبخت در ایدئولوژی و عمل ایشان، با دولتمداری اختناق صددرصدی روزهایی که میتوانستند، با خصوصی سازیهای امروزی که نمی توانند و ... ! این داروی مسموم هم تلخ و هم مرگبار و بسته بندی شیک و جذاب "سوسیال دمکراسی"؟

این شترگاو پلنگ، تنها و تنها سنت پایدار توده ایسم در چپ امروز ایران است که با هر سازی، و مطلقا با هرسازی که کسی در حاکمیت بنوازد و او بتواند با آن ساز خود را کوک کند، پایکوبی میکند.

تردیدی نداشته باشید این ها بعد از مرگ خامنه ای، از پاپ هم کاتولیک تر خواهند شد و به صف طرفداران قرائت های بهتری از وصیت نامه خامنه ای خواهند پیوست! و به همگان ثابت خواهند کرد که شخص ولی فقیه خودشان در وصیت نامه شان فرموده اند که، تعامل کنید! و مثلا جانشین نمی خواهم یا فلانی را جانشین کنید! این طیف اساسا به امید مرگ رهبر و محو خودبخودی ولایت فقیه، براثر مبارزات سی - چهل ساله این سنت، دست به زانو و در خدمت نشسته است.

سوسیال دمکرات های چپ ایرانی ما، آیا بهتر نیست به جای رفتن زیر عبای این و آن امام و رئیس قوه قضاییه و وزارت اطلاعات و شخصیت هایی که عفونت افکار پوسیده شان به کنار، شاکیان خصوصی جنایات سی ساله شان، میلیونها میلیون شاهد زنده است، حداقل به شاپور بختیار و مشروطه خواهان تکیه کنند؟

شاپور بختیار و مشروطه خواهان، لااقل به تاریخ و سنتی در تحولات سیاسی تکیه دارند، که روزی مترقی بود! مشروطه خواهان، مستقل از هر تحلیلی نسبت به ماهیت طبقاتی شان، مستقل از دلایل شکست دیروز انقلاب شان و مستقل از وهم امکان پیروزی شان در آینده، به سنت و تاریخ یک انقلاب بورژوایی (انقلاب مشروطه) و به طیف وسیعی از روشنفکران و فرهنگ سازان عصر روشنگری تکیه دارند.

اما چپ غیرکمونیست ایران، شرقی تر، اسلامی تر، مذهبی تر، مردسالار تر و عقب مانده تر از آن است که وقتی هم میخواهد از بورژوازی حمایت کند، سرش را به طرف نوع دیگری از بورژوازی، که روزی در تاریخ مترقی بود، برگرداند. این چپ به جنبشی تکیه زده است که در تاریخ تحولات سیاسی ایران نه تنها کمتر نشانی از ترقیخواهی نداشته است، که از مشروطه تا امروز کوله باری از تحجر، ضدیت با هر تغییر و بهبودی در زندگی زنان، کودکان، شهروندان، کارگران، و ضدیت با کمونیسم و سوسیالیسم، همراه خود دارد. 

سوسیال دمکراسی در ایران، با شکست انقلاب مشروطه ایران، به محض تولد مرد. کاری را که بورژوازی نتوانست با انقلاب و دمکراسی خود به سرانجام برساند، خاندان پهلوی با چکمه و سرکوب به پایان برد. و ایران با اصلاحات از بالا، سرمایه داری شد. مشروطه خواهان بیهوده تلاش میکنند که چرخ تاریخ را به عقب باز گردانند.

اما آیا وجدانا نوستالژی روزهای انقلاب مشروطه، و وهم احیا آن از طرف مشروطه خواهان، هزار بار به پوشاندن لباس سوسیال دمکراسی بر تن روحانی، شرف ندارد.

 ثریا شهابی

٢٥ سپتامبر ٢٠١٣