در مورد استقلال اسکاتلند همه پرسی روز پنجشنبه ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۴ میلادی ( ۲۷ شهریور ۱۳۹۳) برگزار خواهد شد. تصمیم برای برپایی صندون رای” آری یا نه ” به جدایی اسکاتلند از بریتانیا، مستقل از نتیجه آن فی نفسه یک ضربه سیاسی و ایدیولوژیک به اقتدار بریتانیا کبیر است.

بانک ها، بنگاه های تجاری و دولت بریتانیا، همه احزاب از دست راستی ترین تا حزب کارگر و محافظه کار و لیبرال دمکرات، همه با هم کمپین وسیعی علیه رای به جدایی براه انداخته اند.

تا اینجا نتیجه سنجس افکار عمومی تقریبا مساوی است. ترساندن مردم از عواقب اقتصادی، بخشا ساختگی و بخشا واقعی، ترساندن مردم از تغییر تاریخ بریتانیا کبیر و ایجاد نگرانی از خارج شدن از اقتدار تاریخی بریتانیای کبیر، موجی از نگرانی های عموما ساختگی، را براه انداخته است.

ملکه، که پیشتر در همه پرسی سال ١٩٧٩ غیرمستقیم دخالت کرده بود و گفته بود که: فراموش نمی کند که بعنوان”ملکه پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی” تاج گذاری کرده است، در این همه پرسی “پانیک” خود را پشت سکوت و عدم دخالت پنهان کرده است.

هیچ جدایی و هیچ الحاقی خود به خود، مثبت یا منفی نیست. طبعا کمونیست ها طرفدار مرزهای کشوری بین مردم در هیچ کجای جهان نیستند. اما بطور واقعی این جدایی ها و الحاق ها، میتواند شرایط را برای پیشروی طبقه کارگر در مقابل بورژوازی خودی، تسهیل کند و مثبت یا منفی ارزیابی شوند.

اسکاتلند با جمعیتی کمتر از شش میلیون، قلب بریتانیا کبیر، از مراکز تاریخ علم، اختراعات، کشفیات، و دستآوردهای تمدن معاصر است. بخش زیادی از افتخارات بریتانیا کبیر، از اختراع تلفن و تلویزیون و ماشین بخار و کشف پنسلین، تا عروج دهها و هها شخصت جهانی در عرصه تئوری اقتصاد و هنر و ادبیات، از اسکاتلند برخاسته اند.
جدایی اسکاتلند از بریتانیا، مستقل از اقتصاد و سیاست و پروپاگاندهای مربوط به خطرات جدایی، ضربه بزرگی به بریتانیا کبیر است. کبیر بودن بریتانیا را بیش از پیش زیر سوال می برد.
ناسیونالیسم عظمت طلب بریتانیا و بورژوزای بریتانیا، بزرگترین مخالف این جدایی است و همه مکانیزماهای گروکشی اقتتصادی و سیاسی را برای تغییر رای مردم اسکاتلند به خدمت گرفته است.

جغرافیای اروپای غربی با جدایی اسکاتلند تغیراتی را آغاز خواهد کرد. بریتانیا قبل و بعد از این انتخابات، از نطر ایدئولوژیک و سیاسی، کشور با موقعیت دیگری خواهد بود، هرچند که این جدایی تاثیر بلاواسطه ای در زندگی روزمره مردم نداشته باشد.

حتی اگر نتیجه رای گیری عدم جدایی باشد، فردای بریتانیا با اسکاتلندی که با جمعیتی بیش از ۴٠ درصد بپای جدایی رفت، بریتانیای دیگری است. چسپندگی قبلی را ندارد و مضافا اینکه شکنندگی ایرلند شمالی، پست در چشمک میزند.

تا همین جا احساس قدرتی که در میان مردم اسکاتلند در مقابل امپراطوری بریتانیا، بالا گرفته است، غیرقابل برگشت است. اینکه مردم میتوانند، اگر بخواهند به پدیده ای که چند صد سال به نام افتخارات ملی بر هویت شان آویزان شده بود، به سادگی لگد بزنند و ان را دور بیاندازند، در خود محکومین را در چشم خود و در چشم حاکمین قدرتمند تر کرده است. تا همین جا موازنه و معادلات قبلی بین حاکیمن و محکومیت و بین انگلیس و اسکاتلند، تماما برهم خورده است. این رابطه، ناسیونالیسم اسکاتلند و بورژوازی این کشور را در اعمال قدرت بعدی در مقابل طبقه کارگر، در موقعیت ضعیف تری قرار خواهد داد.

تا جایی که به طبقه کارگر انگلیس و ویلز و ایرلند و اسکاتلند مربوط میشود این جدایی، در مقایسه با چسپندگی قبلی، نه تنها میتواند منفی نباشد، که میتواند شرایط مناسب تری برای پیشروی جنبش های مترقی، سوسیالیستی و کارگری را فراهم کند.

ترک در عمارت عظیم امپراطوری بزرگ، بخصوص که این ترک توسط نیروهای ارتجاع سیاه صورت نگرفته باشد و ناشی از اعمال اراده نسبتا ازادانه مردم باشد، میتواند شرایط مناسب تری برای جنبش محرومین در انگلیس و اسکاتلند باشد.

روزهای آینده بریتانیا در تب و تاب ویژه ای است.

ثریا شهابی
١۴ سپتامبر ٢٠١۴