در حاشیه  ملاحظات اجرایی طرح استقلال کردستان عراق

مسئله استقلال کردستان عراق، "حق جدایی" و تصمیم امروز دولت اقلیم کردستان برای برگزاری یک رفراندم برای جدایی، صف بندی های کاملا متناقضی را، در میان نیروهای سیاسی، چپ و راست در ایران و در میان نیروهای سیاسی در عراق،  ایجاد کرده است. 

بارزانی از طرح مسئله برگزاری رفراندم برای جدایی، بطور واقعی نمیخواهد به تشکیل یک کشور مستقل کردستان برسد. بورژوازی کرد، در عراق و در ایران، پس از تجربه شکست جمهوری مهاباد که در شرایط خاص پس از جنگ جهانی دوم و در حمایت اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفته بود، هرگز قابلیت، درایت و میلیتانسی لازم برای اعلام استقلال را نداشته است. احزاب ناسیونالیست کرد در ایران و در عراق تاریخا مصائب و محرومیت های مردم در کردستان را وسیله معامله و بده بستان و امتیاز خواهی و امتیاز دهی با دولت های مرکزی کرده اند. شعار استقلال برای بورژوزای کرد نه یک پلاتفرم سیاسی، که وسیله ای برای بده بستان با دولت های مرکزی است. سیاستی که تا امروز مردم در کرستان ایران و عراق را قربانی تخاصم و سازش بین دولت های منطقه کرده است . تلاش احزاب ناسیونالیست عشیره ای کرد در ایران و عراق برای استفاده از شکافهای منطقه برای سهم خواهی بیشتر، همواره محرومین جامعه در کردستان را

قربانی جنگ و آوارگی و محرومیت کرده است.

امروز هم ادعای بارزانی برای برگزاری رفراندم برای جدایی، تنها و تنها برای معامله برسر سهم خواهی بیشتر در حکومت فدرال عراق، و کسب امتیاز بیشتر است. ادعای توخالی که آب در لانه مورچه گان ریخته است و  انواع واقسام سازمانها و شخصیت های سیاسی ناسیونالیست کرد و فارس را در دفاع از مسئله استقلال کردستان عراق بیرون ریخته است. یکی از عشق به کرد و "کردایتی" و دیگری همچون حمید تقوایی و مسعود رجوی از سر دشمنی با موقعیت "ولایت فقیه آخوندی"! 

از شخصیت و جریانات سیاسی نامربوط و غیرمسئولی چون حمید تقوایی و مسعود رجوی، که به خاطر دشمنی نه با حکومت و نظام سیاسی – اقتصادی در ایران،  که با "ولایت فقیه آخوندی"، بدنبال هر راه حل ارتجاعی برای تضعیف و یا از سر راه برداشتن ولی فقیه می افتند، صرف نظر میکنیم. این دو سازمان، مجاهد و حکا، امروز دو جناح اسلامی و سکولار در یک سنت فرقه ای و حاشیه ای در جنبش بورژوا ناسیونالیستی ایران اند. قطب نمای این دو سکت، از عروج جنبش سبز  تا عروج داعش، از طرح مسئله استقلال کردستان عراق تا محاصره اقتصادی ایران و حمله نظامی به آن، از انقلاب مصر تا کودتای مرسی، همه و همه از زاوایه تقویت یا تضعیف "رژیم ولایت فقیه"، است. رویدادهای جهان تنها و تنها از این زاویه مورد حمایت یا نقد قرار میگیرد. این تنها قطب نمای این دو سکت است. رضا پهلوی و سخنگویان اصلی جنبش بورژوا ناسیونالیستی ایران، نمایندگان مسئول تر و معتبری تری از رجوی و تقوایی اند.

در میان سازمانهای اپوزیسیون ایران، راست پروغرب به رهبری رضا پهلوی و احزاب و شخصیت های اصلی  ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی، از اظهار نظر رسمی پرهیز کرده اند، هرچند که پرووکاتورها و سخنگویان دست دوم شان در دفاع از تمامیت ارضی ایران (با یا بدون جمهوری اسلامی)، مشغول شمشیر زدن هستند. عدم صراحت شخصت های اصلی تر راست پروغرب در مخالفت با استقلال کردستان عراق، اساسا به دو دلیل است. یکی به خاطر قرار نگرفتن در کنار حکومت ایران و حاکمیت پرو ایرانی مالکی در عراق، و دیگری نرنجاندن جریانات ناسیونالیسم کرد در ایران است. رضا پهلوی علیرغم مخالف صف و جنبش اش با طرح فدرالیسم، برای جلب توجه و حمایت ناسیونالیسم کرد در ایران، با طرح فدرالیسم موافقت کرده است.

در این نوشته اساسا به مواضع شخصیت های حزب کمونست ایران و طیفی که خود را چپ و کمونیست میدانند، و میخواهند برخورد مسئولانه تری داشته باشند،  نگاه میکنیم. 

مستقل از اهداف حزب دمکرات کردستان عراق،  تا جایی که به مسئله طرح رفراندم و امکان جدایی کردستان عراق باز میگردد، نفس این مسئله خود در شرایط بحران امروز عراق و تعرض وحشیانه داعش و پیشروی های آن در سوریه و عراق، قابل بررسی است. 

صفی از نیروهای سیاسی طرفدار و مخالف، هریک با رجوع به حقایقی در دوسوی این مناقشه قرار گرفته اند. در میان جریانات اصلی موافق و مخالف، طیفی هم از جریاناتی که از این رفراندم به نوعی با دل نگرانی و مشروط حمایت میکنند، چون اتحادیه میهنی  و حزب کمونیست ایران، قرار دارند.

یک طرف ظاهرا دولت اقلیم کردستان عراق به رهبری بارزانی است، که امثال عبدالله مهتدی و کومله زحمتکشان را همیشه در کنار خود دارد، به انضمام حمایت تاکتیکی دولت ترکیه و اسرائیل، که تلویحا توافق داعش و عربستان و قطر را هم یدک میکشد. طرف دیگر دولت مالکی است و حامی آن، جمهوری اسلامی ایران، همراه با مخالفت ضمنی آمریکا و دول اروپایی.

در میان   سازمانهای اپوزیسیون ایرانی، حزب حکمتیست – خط رسمی، شاید تنها جریان سیاسی در اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران است که  به روشنی و صراحت مسئله رفراندم برای جدایی کردستان عراق را در شرایط امروز بخشی از سناریویی مخرب تر برای آینده عراق و خاورمیانه دانسته است.

بمنظور برخورد به این مسأله لازم است که مارکس و  لنین و حکمت و سایر نظریه پردازان مارکسیست که در مورد حق جدایی نظر داده اند، از صحت ایدئولوژی های راست و چپ در مورد مسئله ملی و حق جدایی  و یا امتیازات اتحاد در چهارچوب یک کشور، از نمونه های مدنی یا مخرب، چون یوگسلاوی و یا امکان جدایی اسکاتلند از بریتانیا، موقتا صرف نظر کرد. 

اساسا در مورد این جدایی بخصوص، در شرایط امروز، با فاکتورهای ابژکتیو جهانی و منطقه ای امروز عراق و  خاورمیانه و جهان، مسئله را بررسی و  تجزیه و تحلیل کرد.

همسویی یا عدم همسویی با هیچ یک از دولت های مرتجع محلی و منطقه ای و بین المللی، هم جهتی با "راست" یا "چپ"، و همچنین هیچ تئوری آماده ای از قبل قادر نخواهد بود حقانیت یا عدم حقانیت این سیاست را از زاویه منافع اکثریت مردم محروم کردستان عراق، و از زاویه منافع مردم عراق و خاورمینه، توضیح دهد.

از این رو تبلیغات و پروپاگاندهای سطحی در زمینه همسویی با سیاست این و آن دولت حامی یا مخالف، و یا نقل قول از نظریه پردازان معتبر در مورد حق جدایی یا امتیاز ماندن در چهارچوب مرزهای قراردادی و ...  نه تنها کمکی به روشن شدن مسئله نمی کند، که تنها بیانگر یک ناتوانی در تشخیص شرایط و بی بضاعتی در قدرت اقناع است. رجوع "تئوریک" به مسئله  در این میان،  تنها وسیله ای برای پنهان کردن منافع زمینی تر و واقعی تر منتقد و منتقدین است. همسویی مخرب یا "سازنده"  با هریک از طرفین اصلی این جدال، تنها بر متن نتایج این سیاست ها و راه حل ها است که میتواند مورد قضاوت، بررسی و نقد قرار گیرد.

باز کردن استدلالهای جریانات میانی، چون حزب کمونیست ایران، دل نگرانی ها و اگر و مگرها، دریچه ای است برای نقب زدن به  زمینه های مادی امروز این سیاست، و عواقب و نتایج آن. در این زمینه مطلب هلمت احمدیان، از حزب کمونیست ایران، تحت عنوان "ملزومات استقلال کردستان عراق" که ۱۷ تیر ۹۳ منتشر شده است، قابل تامل و بررسی است. 

هلمت احمدیان در این نوشته، ضمن حمایت اصولی از حق تعیین سرنوشت ملت ها، که ظاهرا توافق همه کسانی است که خود را ناسیونالیست نمی دانند و چپ میخوانند، یک "تز" و چند ملاحظه "مهم" دارد.

تز  اصلی: طرح رفراندم برای جدایی، امروز درست است. نه فقط به این خاطر که اصولا و از نظر تئوریک و نظری درست است، بلکه به این دلیل که مردم ساکن کردستان عراق، تاریخا مورد ستم و تبعیض دولت های مرکزی بوده اند و در حکومت مالکی و امروز هم بطور مشخص، بعنوان اقلیت تحت ستم دولت مرکزی اند. به این دلیل هملت احمدیان ضمن برشمردن مخاطرات تشکیل دولت مستقل کردستان، به آن رای مثبت میدهد و با شکل گیری آن مخالفتی نمی کند. این طیف همانجایی ایستاده است که اتحادیه میهنی و جریان جلال طالبانی، ایستاده است. مخالفت اصولی ندارند، اما در مورد پیامدهای آن، هشدار میدهند. 

مخاطرات تشکیل دولت مستقل کردستان عراق را، فعلا به کناری بگذاریم. در تز اصلی هلمت احمدیان، و تمام نیروهایی که تحت عنوان "چپ" و  دفاع از مردم کردستان عراق و برای "مرهم گذاشتن بر آمال و دردهای تاریخی" آنها از این طرح حمایت میکنند، یک حلقه گمشده وجود دارد.

در همه این مفروضات، حقیقتی پنهان است. و آن این است که دولت اقلیم نه دولت اقلیتی در حاشیه و در جنگ با دولت مرکزی،  بلکه خود شریک قدرت اصلی و بخشی از دولت مرکزی در عراق بوده است. جریان عشیره ای بارزانی،  نیروی است که امروز در اختلافات داخلی و رقابت با جناح دیگر، جناح مسلط تر مالکی، علیه آن به نوعی کودتا کرده است. حلقه گمشده این جا است. جدال احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان عراق نه بر سر مخالفت با داعش و دفاع از مدنیت، بلکه جنگی داخلی میان جناح های یک حکومت فاسد موزائیکی و مرتجع است.

احزاب عشیره ای ناسیونالیست کرد در عراق،  فرصت دیروز را یعنی امکان تشکیل یک حکومت مستقل و جدا از مرکز، امری که همه شرایط برای تحقق متمدنانه و صلح آمیز آن مهیا بود را با رفتن به پیشواز و شرکت در تشکیل یک عراق فدرال، سوزاندند. سال  ١٩٩٥ میتوانستند دولت مستقل تشکیل دهند، به جای آن مردم محروم کردستان عراق را چون آوارگان بی پناه و همیشه در معرض خطر حمله بعث، در مناطق تحت حفاظت ارتش آمریکا نگاه داشتند تا در سال ٢٠٠٥  با سقوط صدام بتوانند در قدرت مرکزی شریک شوند. این ها به قدرت رسیدند! آنهم نه فقط در کردستان عراق که در حکومت مرکزی عراق و با سهم مهمی که داشتند.  پس از تعرض داعش، رئیس جمهور جدیدشان در حاکمیت عراق، باز ابقا و بر مسند نشست.  

احزاب مرتجع ناسیونالیست کرد در شرایط دیروز، در جنگ با دولت بعث و صدام، در جنگ با دولت مرکزی، از فرصتی که برای جدایی و تشکیل کشور مستقل فراهم شده بود، استفاده نکردند. شریک شکل دادن به عراق فدراتیو با حکومت موزائیکی از رهبران قومیت ها و ملیت ها و مذاهب شدند. امروز این جدایی، نه جدایی از مرکز، که یک کودتای داخلی بخشی از حکومت است.

فاکتورهای سال ٢٠١٤ را نمی توان با فاکتورهای سال ١٩٩٥، و پس از جنگ خلیج و در شرایط حاکمیت رژیم بعث و در شرایط محاصره اقتصادی عراق توسط دول غربی، یعنی همه آن فاکتورهایی که خواست جدایی از دولت مرکزی و تشکیل دولت مستقل کردستان عراق را ضروری می کرد مقایسه کرد. شرکت در حکومت موزائیکی و سرهم بندی شده در عراق، در دل سناریو سیاهی که در آن مردم روزانه دهها و دهها کشته میدادند و میشوند، بخشی از کارنامه حاکمیت احزاب ناسیونالیست کرد در عراق است.

از ابتدا معلوم بود که فدرالیسم نسخه قومی کردن و فروپاشی جوامع در خاورمیانه است. عراق امروز، محصول اجرای طرح فدارلیسم قومی و مذهبی است. حقیقت اینست که مسئول مصائب گریبانگیر امروز مردم عراق و تخریب شیرازه یک جامعه چند میلیونی، تماما به گردن آمریکا و ناتو است. اما شرکت  احزاب ناسیونالیست کرد، بارزانی و طالبانی، همچون مقتدی صدر و سیستانی و مالکی، در سناریویی که شکل گرفت، غیرقابل چشم پوشی است. احزاب ناسیونالیست کرد متحد آمریکا درهمه طرح های ارتجاعی در عراق شریک بودند. به بهانه مخالفت با صدام و حق مردم کرد از حمله نظامی سال۹۱ دفاع کردند. به یمن این حمله به نان و نوایی رسیدند. در سال ۲۰۰۳ مدافع حمله نظامی به عراق بودند و به برکت ‌آن به قدرت رسیدند و امروز هم زیر سایه به خون کشیدن عراق، سهم بیشتری می خواهند.  

ناسیونالیسم کرد و سازمانهای موسوم به اقلیت شیعه در عراق، پس از سقوط صدام به مشروطه شان رسیدند و در یک حکومت فدرال حکومت عراق را بدست گرفتند. جامعه عراق هشت سال تجربه در قدرت بودن این نمایندگان خودگمارده اقلیت شیعه و کرد را پشت سر دارد.  در نتیجه اینها حتی از عوامل به بن بست رساندن شکل گیری یک حکومت سراسری در عراق بودند.

سوال ابژکتیو این است که آیا این کودتا، جدایی بخشی از حکومت عراق - یعنی بخش کردی آن - میتواند قابل حمایت باشد یا نه؟ میتواند مصائب مردم در کردستان عراق و در سایر مناطق عراق را کاهش دهد یا نه؟

فاکتورهای عینی همه گواه  اینست که در حرکت اخیر - کودتا یا رفراندم - کمترین بارقه ای از خواست های آزادیخواهانه وجود ندارد و در صورت اجرا نه تنها قادر به حفظ امنیت در کردستان عراق نیست، که به ناامنی، جنگ فرقه ای و مذهبی و ملی در عراق، و به حاکم کردن دستجات ارتجاع سنی و شیعه، از نوع حکومت هایی چون عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران بر بخش هایی از عراق، و گسترش آن در خاورمیانه منجر میشود. امروز مسئله امکان شکل گیری یک دولت کردی، بخشی از سناریو توافق بر سر شکل دادن به یک دولت سنی، مدل داعش یا عربستان سعودی، و یک دولت شیعه، از جمهوری اسلامی مرتجع تر، در عراق است.

از امثال بهروز ناصری و حمید تقوایی و همه کسانی که آشکارا یا تلویحا تشکیل سه دولت سنی و شیعه  و کرد را به نفع همه مردم در عراق میداننند، باید صرف نظر کرد. کسانی که به نام چپ و کمونیسم به حاکمیت یک دولت مشابه عربستان سعودی بر بخشی از زنان  و مردم عرب زبان و حاکمیت دولتی مرتجع تر از جمهوری اسلامی بر سر بخش دیگر مردم عرب زبان معتقد به شیعه، رای مثبت میدهند و آن را تنها دوای درد این شرایط میدانند. کاسه های داغ تر از آش ناسیونالیسم کرد که برایشان مهم نیست کشوردار شدن کردستان بخشی از چه سناریوی مخرب تری است! کرد به مشروطه اش برسد، حتی به قیمت ساخت و پاخت برای حاکم کردن انواع دستجات ارتجاعی شیعه و سنی بر سایر مردم عرب زبان عراق و خاورمیانه! این همه آزادگی از جانب این جماعت شیفته آزادی، رقت آور است. معلوم نیست مجوز حاکم کردن دولت عربستان و جمهوری اسلامی بر سر زنان، کارگران و مردم محروم عراق را، چه کسی به آنها داده است.  

به مواضع هلمت احمدیان و نکات مهمی که طرح کرده است، بازگردیم.   

ملاحظات هلمت احمدیان، اصل ماجرا است.

جدایی، میتواند ساده نباشد به چند دلیل

  • یکم: دولت مالکی، به کمک ایران و آمریکا، هنوز دندان دارد و خواهد جنگید، خلا قدرت، چندان هم خلا نیست.
  • دوم: حمایت دولت ترکیه، تاکتیکی و مزورانه و غیرقابل اعتماد است
  • سوم: حمایت دولت اسرائیل، ریاکارانه است، و غیرقابل اعتماد است
  • چهارم: غرب و در راس آن آمریکا، مخالفت کرده است. از این رو، این طرح حامی جدی ندارد
  • پنجم: ایران به کمک دولت مالکی میآید
  • ششم: اقتصاد عراق، متکی به نفتی که باید از ایران و ترکیه صادر شود، و متکی به واردات از آن طریق است، قدرت مقاومت ندارد.
  • هفتم: باید اطمینان داشت که به خصومت و دشمنی قومی بیشتر دامن زده نخواهدشد.

هلمت احمدیان، و سایر دوستداران شکل گیری کشور کردستان، تهدید و گرو کشی "رفراندم برای استقلال" بارزانی  را جدی  گرفته اند. نگران جوانب اجرایی آن هستند. مشکل او و کسانی چون او، توهم به احزاب ناسیونالیست کرد است، و نه ماهیت سناریو ارتجاعی شکل گیری سه کشور با حکومت های ارتجاعی شیعه و سنی و کرد!

هلمت احمدیان حساسیت شرایط را درک میکند، و این مسئله است که او را به "برخورد دوگانه"، از نوع "برخورد دوگانه" خانواده چپ سنتی میکشاند. از نوع برخورد دوگانه سازمانهای چپ سنتی در انقلاب ایران، که خمینی را خلقی و ضدانقلابی میدانستند و از آن حمایت مشروط میکردند. حمایت مشروط هلمت احمدیان، درمقابل دفاع وقیحانه جریانات مالیخولیایی چپ سنتی از تشکیل کشوری با حاکمیت سنی و کشوری با حاکیمت شیعه در عراق، درجه ای از احساس مسئولیت نسبت به حساسیت اوضاع را منعکس میکند.

اما باز حلقه گم شده نزد همه طرفداران رفراندم و جدایی کردستان این است که این ها دولت اقلیم را نه یک دولت و حکومت که در شکل گیری وضع موجود، سهیم و شریک است، که هنوز احزاب کردی میدانند که اپوزیسیون دولت مرکزی هستند.

کمی چرخ تاریخ را عقب میبرند، و شرایط را به رابطه دولت صدام و کردستان عراق میکشانند، تا موقعیت امروز دولت اقلیم را پرده پوشی کنند. این ها در کابینه و مجلس و ... تماما شریک قدرت بوده اند و جناحی از سه جناح حکومت اند و امروز هم مشغول تقسیم مقامات و وزاتخانه ها هستند. از قبل آن نان خورده اند و نان میخورند! کاری که دولت اقلیم میکند، کمترین شباهتی به حق و مبارزه مردم فلسطین ندارد. این ها شریک حاکمیت عراق بوده و هستند. جنگ قدرت داخل حکومتی دارند! ادعاهایشان کمترین ربطی به مصائب مردم کرد ندارد.

برای این طیف، احزاب کردی، خودی است، بخشی از اپوزیسیون است! نه یک حکومت بورژوایی، بلکه هنوز "احزاب مبارز ضد ستم ملی" هستند که با دولت مرکزی در حال جنگ اند! معلوم نیست اپوزیسیون چه کسی و چه طبقه ای هستند! تمام این شعبده بازی برای پنهان کردن ماهیت طبقاتی و تجربه حاکمیت بورژوازی کرد در کردستان عراق و در خود عراق است. احزاب کردی نه اپوزیسیون مالکی و سیستانی و داعش، که اپوزیسیون طبقه کارگر و محرومین جامعه و شریک قدرت سیستانی و مالکی و داعش بوده و هستند.  این آن حلقه گمشده ای است که همه طرفداران پروپاقرص کودتای بارزانی آن را پنهان میکنند، تا جدایی بین طبقه کارگر کردستان عراق با طبقه کارگر در سایر بخش های عراق را، تعمیق کنند.  

درست است موقعیت کردستان عراق، شکننده است. همانطور که موقعیت همه بخشهای دیگر عراق شکننده است و امروز در لبه پرتگاه. اما این ادعای ناسیونالیستم کرد که رفراندم لازم است تا "کردها خود را از  حمله داعش حفظ کنند و امنیت شان در خطر است" یک دروغ بزرگ است. امروز کردستان عراق مورد تعرض هیچ نیرویی و بویژه داعش نیست. رابطه دوستانه، مناسبات حسنه داعش و دولت اقلیم، آتش بس میان این دو، به رسمیت شناسی خواست جدایی "منطقه سنی‌ها" از طرف دولت اقلیم و توافق با داعش برای سپردن سرنوشت آن بدست رهبری داعش، همه و همه پوچی سناریوی در خطر بودن امنیت کردستان را نشان میدهد. همدستی دولت اقلیم با داعش در حمله به موصل را که امروز دیگر همه میدانند.  امروز کردستان عراق هنوز امن ترین منطقه در خاورمیانه است. امنیتی که کودتا و بازی های دیپلماتیک و معاملات و بده بستان های دولت اقلیم برای سهم خواهی بیشتر، آن را به مخاطره میاندازد. دولت اقلیم، حزب دمکرات کردستان عراق و اتحادیه میهنی خود بخشی از نیروی شکل دهنده به وضعیت شکننده امروز اند. همراه سایر بخشهای حکومت، موظف اند یا جامعه را در مقابل سوپر تروریسم داعش و سایر نیروهای سناریو سیاهی حفط کنند یا کنار بروند! 

حفط امنیت عراق و کردستان عراق کار هیچ یک از این نیروها، نه مالکی نه سیستانی و نه بارزانی و نه طالبانی نیست! این ها خود بخشی از صورت مسئله زدن رنگ تقسیمات قومی و مذهبی به عراق اند. جدال قدرت داشته اند، و هنوز هم دارند. جمعیت کرد زبان عراق نه بخش اقلیت محروم که بخشی از عراق بوده است که بخش اکثریت زحمتکشان، محرومان، حقوق بگیران، کارگران و زنان آن تحت سرکوب و فشار دولت فدرال بوده اند. دولت اقلیم کردستان، بخش اقلیت حاکم بر عراق بوده است که همراه مالکی عراق را به اینجا کشانده اند. بخش امروز ناراضی و دیروز راضی آن بود.

میگویند که دولت مرکزی سهمیه نفت دولت اقلیم و حقوق نیروی پیشمرگ را مدتی پرداخت نکرد و به اصطلاح این دولت را تحریم اقتصادی کرد. این عکس العملی به اختلاف داخلی بارزانی با مالکی و پاسخی به سیاست احزاب کردی در تغییر جهت گیری در سیاست خارجی بوده است. دعوای تماما درون خانوادگی صاحبین قدرت. تا جایی که به محرومین جامعه کردستان عراق باز میگردد، دولت اقلیم موظف بوده است که تمام دستمزد و حقوق کارگران و کارمندان را بپردازد. بهانه دولت بارزانی که  "مرکز سهم ما را نداده"، جایی که اربیل بهشت سرمایه گذاری است و سود و ثروت از سرتاپای بورژوزای کرد بالا میرود، دروغی بیش نیست. دولت اقلیم باید از هر طریق، مالیات و شل کردن سر کیسه درآمد های نجومی، حقوق مردم محروم را پرداخت میکرد.

 هم جنبشی هایشان در احزاب ایرانی، کسانی که برخود نام چپ و کمونیست گذاشته اند، به آبدارچی وزارت برنامه و بودجه دولت اقلیم کردستان تبدیل شده اند. درحالی که دولت اقلیم ادعایی در مورد نمایندگی بخش محروم جامعه کردستان ندارد، این ها در مورد مصائب عدم پرداخت حقوق نیروی پیشمرگ دولت اقلیم، که امروز نه یک نیروی پارتیزانی و هم رزم احزاب ناسیونالیست کرد ایرانی، که نیروی مسلح دولت حاکم در کردستان و در عراق است، نوحه سرایی میکنند. معلوم نیست چرا از دولت اقلیم نمی خواهند که از منابع سرشار فروش نفت و از منابع سرشار سود سرمایه گذاریهایی که در تنها خود اربیل تولید میشود، حقوق نیروی نظامی اش را بپردازد. این طیف چند فاز تاریخی از وقایع جهان امروز خود را عقب می کشد تا اشتراک منافع خود با بورژوازی و ناسیونالیسم کرد در عراق را بپوشاند.   

دولت اقلیم دروغ میگوید. دعوای شان با مالکی را بهانه کرده اند،  تا سر اعتراضات را به جای خود به سمت حکومت مرکزی و دشمنی کرد و شیعه و عرب بکشانند. این نقشی است که احزاب حاکم در کردستان عراق داشته اند. اگر شما حکومت نیستید، خب کنار میرفتید که محرومین و طبقه کارگر حکومت خودشان را اعلام کنند. اگر حکومت هستید موظف اید که حقوق کارگران و کارمندان را بپرازید. بخصوص اینکه در سناریو سیاه و تاریک عراق، کردستان بهشت سرمایه گذاری است.

صف طرفدارن بارزانی که دعوای او با مالکی را به مصائب مردم در کردستان عراق منسوب میکنند، کارنوال یک فریبکاری تمام عیار است. حزب دمکرات کردستان عراق و اتحادیه میهنی هر دو شریک قدرت مالکی و مسبب وضیعتی هستند که در عراق وجود دارد.

این کودتا، قابل دفاع نیست. نه به این خاطر که بخشی از حاکیمت حق ندارد بیرون بزند. به این دلیل که بخشی از سناریوی مخرب تری برای خاورمیانه و عراق است.

اینجا به ملاحظات هلمت احمدیان میرسیم و دل نگرانی های او و حزب اش که غیرصریح از این طرح دفاع میکنند. حزب کمونیست ایران، ضمن ابراز نگرانی از امنیت عراق و کردستان عراق، نه اشتباها که عمدتا از سازمان دادن هیچ نیروی مسلحی مستقل از احزاب حاکم - اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق - صحبت نمی کند. این امر تصادفی یا اشتباهی از سر بی دقتی نیست. شکل دادن به نیرویی مستقل، مردمی و کارگری و کمونیستی، مستقل از احزاب بورژایی حاکم، در دورنمای این حزب نیست. از این رو هنگامی که از مسئولیت خود در شرکت در دفاع از مردم صحبت میکند، عملا چاره ای جز رفتن زیر پرچم نیروی نظامی احزاب ناسیونالیست حاکم در کردستان عراق ندارد.  برای این طیف، نیروی نظامی دولت اقلیم، نه یک لشکر بورژوازی حاکم، که رفیق پیشمرگ و هم رزم سابق است، خلقی و مردمی است. در ذهنیت این حزب این نیرو درحال جنگ با دشمن ذهنی است برای رفع ستم ملی. 

سرنوشت امروز کردستان عراق بی تردید برروی سرنوشت کردستان ایران هم تاثیر گذار است. در این تردیدی نیست. اما برای نیرویی که امروز میخواهد برای آزادی و برابری بجنگد، تنها راه، جنگ با داعش و همه نیروهای مخرب و سناریو سیاهی است که به عراق بیش از این رنگ قومی و مذهبی میزنند. عقب زدن داعش و هر نیروی مخرب سناریو سیاهی، پاک کردن آن ها از هر منطقه ای که ممکن است، سازمان دادن مقاومت نظامی مردمی، سرکوب داعش به نیروی مسلح و سازمان یافته مردمی، امروز تنها راه مقابله با طرح های ارتجاعی برای آینده عراق و خاورمیانه است. سازمان دادن این مقاومت و  جنگ اما کاری است که تنها از یک نیروی کمونیستی، مترقی و سوسیالیستی ساخته است.

ثریا شهابی 

۲۶ جولای ۲۰۱۴