سازمانده کمونیست: در آستانه یک می هر سال به شیوه های مختلف این مراسم برگزار می شود. اگر از مراسم بزرگداشت این روز توسط تشکل های زرد و حکومتی همچون شورای اسلامی کار و خانه کارگر بگذریم، چند سالی است که شاهد حضور عده ای از فعالین چپ در خیابان ها هستیم. سنت حضور در خیابان ظاهرا در تقابل با روش گلگشتی و حضور در بیرون از شهر یعنی کو ه ها و حومه های شهر بوده. شما به عنوان یک فعال کمونیست کدم سنت را در شرایط حاضر درست می دانید و فراتر از آن جدای از این دو قطبی آکسیون در شهر یا خارج از شهر قائل به راه های دیگری هم هستید؟

ثریا شهابی:  بنظرمن قبل از پرداختن به شیوه های مناسب و احتمالا نامناسب برگزاری اول مه، لازم است که  برگزاری اول مه در ایران را در بعد ماکرو ببینیم و به کسانی که امسال در تلاش هستند روز کارگر ( یازده اردیبهشت) را برگزار کنند، نگاهی بیاندازیم.  در مورد شیوه ها، محدودیت این روش و مطلوبیت روش دیگر، میتوان در ادامه صحبت کرد. بدون اینکه بدانیم که طرف مقابل کارگران، دشمنان طبقاتی طبقه کارگر،  یعنی همان تشکل های زرد و حکومتی و شورای اسلامی و خانه کارگر و من اضافه میکنم کارفرماها و  دفتر رئیس جمهوری و ولی فقیه چه برنامه ای دارند، بحث در مورد شیوه هایی که فعالین چپ

در این روز بکار میبرند بنظرم حاشیه ای و یک جانبه خواهد بود.

همانطور که میدانید امسال هم به مناسبت روز کارگر در ایران،  همچون تمام تاریخ حیات جمهوری اسلامی، در صحنه جامعه دو صف در تقلای برگزاری این روز اند. یکی در راستای منافع طبقه کارگر و دیگری در راستای منافع بورژوازی! یکی صف طبقه کارگر است، غیر متحد و عموما غیرمتشکل،  و دیگری بورژوازی است با تمام نهادهایش، دولت، زندان و دادگاه و رئیس جمهوری و ولی فقیه و کارفرما و کمپانی و ... .. .  و اتقافا امسال صف مقابل طبقه کارگر، در راس آن هئیت حاکمه، دور برداشته است تا باز هم  روز کارگر را که در سراسر جهان یک روز معین است، به "هفته کارگر" و برگزاری یک سلسله فستیوال های حکومتی – اسلامی، از رفتن به سرقبر خمینی تا شرفیاب شدن خدمت اعلیحضرت خامنه ای و برگزار مراسم سخنرانی رئیس جمهور و آشتی کنان بین کارگر و کارفرما، تبدیل کند.

این تعرضی به یکی از دستآورهای طبقه کارگر ایران است و نمی تواند با مقاومت طبقه کارگر روبرو نشود. حتی حفظ نام روز کارگر برای طبقه کارگر ایران یک دستآورد مبارزاتی است که از سی و چند سال پیش تا به امروز برایش جنگیده است. برگزاری اول مه، یازده اردیبهشت، و برگزاری مراسم مستقل کارگری، یک جنبش تاریخ دار در ایران است، مراسمی فرمایشی نیست. "روز کارگر" را طبقه کارگر ایران به جمهوری اسلامی، از خمینی تا خامنه ای و رفسنجانی و روحانی و کروبی و موسوی، تحمیل کرده است. تعرض به این روز، بار دیگر به بهانه برگزاری یک هفته "برای کارگر" و برگزاری یک هفته مضحکه اسلامی – کارفرمایی، یکی از تقلاهای یکی از ضدکارگری ترین حکومت های جهان و باز هم خصلت نمای صف بندی امسال بین دو طبقه است.

برگزاری روز کارگر، برگزاری مراسم مستقل روز کارگر، و تعطیلی این روز در ایران جنبشی است که تاریخی دارد و شخصت هایی. رابطه طبقه کارگر ایران با این روز، بسیار کلاسیک است. شاید باید روزی نشست و تاریخچه این روز را در تاریخ معاصر ایران نوشت. روز کارگر، را طبقه کارگر با جنگ و قربانیان بیشمار بدست آورده است. نه اعطا ملوکانه شاه بود و نه لطف خمینی! وجه مشترک هردو این اعلیحضرتین "سیویل" و "اسلامی"، دشمنی تا پای جان با برگزاری روز کارگر و البته برگزاری مراسم متسقل آن توسط کارگران و تشکل های مستقل کارگری بود.

 ارتجاع اسلامی از روز به قدرت رسیدن تلاش کرد که با استفاده از حربه مذهب و اراجیف خمینی که اتم و خدا هم کارگر است، این روز را خفه کند، نتوانست! طبقه کارگر انقلاب کرده ایران، انقلابی که خصلت عمیقا کارگری داشت، علاوه بر شوراها و تشکل ها و سازمانهای مستقل اش، اول مه را بدست آورد. پیش از اینکه شوراهایش توسط ارتجاع اسلامی، با تعرض و دستگیری و اعدام و اخراج و فراری دادن رهبران کارگری، درهم کوبیده شود و بجای آن  شوراهای ضدکارگری اسلامی که مستقیما ابزار اعمال حاکمیت و سرکوب رژیم در میان کارگران است، شکل گرفت.  خانه کارگر که تلاش اولیه طبقه کارگر برای ایجاد یک نهاد مستقل بود، در نطفه خفه شد، باز هم به همان شیوه ها، تصرف و به عصای دست کارفرما و دولت و مامور اجرای سیاست های آنها در میان کارگران تبدیل شد. اما با این وجود سنت برگزاری روز کارگر، در یازده اردیبشهت و تلاش برای برگزاری مستقلانه آن، هنوز و پس از سی و چند سال، بازپس گرفته نشده است.

از تمام آن جنگ برای کارگران، این یک دستآورد مهم، یعنی یازده اردیبهشت و  نه هیچ روز و هفته دیگری، و نه روز خدا و اتم،  حتی اگر "خدا و اتم هم کارگر بوده باشند"، نه روز  ملی شدن نفت و آزاد سازی این و آن ملت، که روز جهانی کارگر، اول مه، روز کارگر است. این دستآورد آن جنبش و آن تاریخ است، خصلت نمای قدرت طبقه کارگر ایران است. به خاطر حفظ این روز، با محتوای کارگری، این جنبش قربانیان بیشماری  داده است. از جمله جمال چراغ ویسی سخنران اول ماه مه ١٣٦۸ سنندج بود* که به جرم برگزاری مراسم  مستقل کارگری در اول مه، اعدام شد.  که جا دارد در این روز تلاشهایش را ارج گذاشت و یادش را گرامی داشت. این روز  بیش از آن از آن طبقه کارگر ایران است که سی و چند ساله حاکمیت برای تبدیل آن به هفته کارگر.

اگر در کشورهای پیشرفته غربی با روبنای دمکراسی پارلمانی، بورژوازی بعنوان یک طبقه نه مستقیما توسط دولت و زندان و دادگاه و نهادهای سرکوبگرش، بلکه توسط اتحادیه های کارگری تماما از بالا کنترل شده  و احزاب به اصطلاح چپ پارلمانی تلاش میکند که در این روز هم منافع خود را منافع طبقه کارگر قلمداد کند و طبقه کارگر را همچنان مقهور قدرت خود نگاه دارد، در ایران همه شمشیرها علیه طبقه کارگر از رو بسته شده است. روز کارگر مستقیما به خمینی و ولی فقیه و سپاه و بسیج و کارفرما و بانک جهانی پول و وزارت اطلاعات مربوط است و آنها را هم به میدان میآورد. این تفاوت مکانیسم حاکمیت بورژوازی در ایران و در کشورهای با روبنای دمکراسی غربی امروز است. در هر دو حال بورژوازی تلاش میکند از جمله در این روز، به شکل خشن یا تلطیف شده،  قدرت طبقه کارگر را مهار کنند و همچنان اقتدار خود را برسر این طبقه تقویت کند.

با این مقدمه طولانی به سوال برگردیم، به چه شیوه ای و با چه محتوایی میتوان در مقابل صف دشمنان، ایستاد و پاسخ مناسب داد.  پاسخی که در دل آن طبقه کارگر متحد تر و متشکل تر بیرون بیاید. قطعا رهبران عملی اعتراضات کارگری و دست اندرکاران امر تشکل و اتحاد طبقه کارگر، خود بیش از هرکس نسبت به ابتکاراتی که میتوان به مناسبت اول  مه دست برد، آگاه اند. اما اگر دشمنان طبقه کارگر با گرو گرفتن معیشت و آزادی طبقه کارگر و خانواده هایشان، بتوانند آنها را در ابعاد وسیع به مضحکه اسلامی – کارفرمایی دولتی بر سر قبر خمینی و بیت خامنه ای و پای بساط آشتی با کارفرمای مفت خور و سخنرانی روحانی بکشانند، با برگزاری مراسمی کوچک و محدود، در گوشه ای پرت در خیابان یا در بیابان  و در انزوا، تردید جدی هست که بتوان مقابله جدی با دشمنان طبقاتی کرد.

آن کاری که قرار باشد با تعدادی محدود و در محفلی مبارزاتی – کارگری و با تعدادی کارگر پیشرو، سوسیالیست و رادیکال کرد، کار آگاه گرانه ای که بسیار هم برای امر اتحاد بین طیف کارگران رادیکال سوسیالیست لازم است، را میتوان هرروز دیگری هم کرد. رها کردن و تنها گذاشتن طبقه کارگر در چنگال کارناوال یک هفته ای ارتجاعی  - ضدکارگری دولت، خانه کارگر و کارفرما و بیت رهبر و دفتر رئیس جمهور و ...، تنها کاری است که هیچ کارگر سوسیالیست، آگاه و پیشروی نمی تواند انجام دهد. باید در مقابل تعرض کمپ ارتجاع ضدکارگری در روز کارگر و هفته مضحکه حکومتی، ایستاد! و اجازه نداد بنام منافع کارگر، بیش از این منافع خود را به خورد طبقه کارگر بدهند. چگونه، این را به اعتقاد من رهبران رادیکال مبارزات کارگری و دست اندرکاران امر اتحاد کارگری، خود بهتر میتوانند راهش را پیدا کنند. طبقه کارگر ایران، رهبران عملی و پیشروان این طبقه در این مورد تجربیات گرانبهایی دارند. تجربیاتی که امروز باید به کار گرفته شود. به این ترتیب به اعتقاد من اول مه، بعنوان روز جشن اتحاد جهانی طبقاتی طبقه کارگر در سراسر جهان، در ایران نباید بتواند به مراسم دولتی یک هفته فستیوال حکومتی دگردیسی کند.

صحبت را کوتاه کرده باشم، مراسم محدود، در انزوا، در کوه یا خیابان، با شرکت توده بی شکل و بی هویتی که هرکس به دلیلی در آن شرکت کرده است، بی تردید محدودیت های بسیاری دارد. طبعا هیچ کسی نمی تواند با برگزاری هر مراسم مستقلی که توسط جمع های دوستداران طبقه کارگر، به هرشکل و هر نحوی برگزار میشود، مخالفت کند. اما صف بستن در مقابل تعرضی که در راه است، بی تردید از این راه نمی گذرد. بنظر نمی آید در خیابان یا در بیابان، برگزاری مراسمی که معلوم نیست کدام بخش از طبقه کارگر و خانواده های کارگری را جلب و جمع کرده است و یا معلوم نیست حول چه چیزی جمع شده اند، بتواند تاثیر چندانی در مقابل تعرض هیئت حاکمه داشته باشد یا بتواند کمکی به امر اتحاد طبقاتی طبقه کارگر کرده باشد.

اما در مقابل دست زدن به انواع ابتکاراتی که بتواند خصلت کارگری، انترناسیونالیستی و طبقاتی این روز را برجسته کند، مهم است. مثل صدور یک قطعنامه کارگری قوی از جانب یک تشکل، سندیکا و یا مجمع عمومی کارگری، یا برپایی یک یا چند سخنرانی و تریبون آزاد کارگری. یا برگزاری مراسمی که در آن موقعیت بخش های محروم تر طبقه کارگر، مثل کارگران با پیشینه افغانی یا زنان کارگر، یا بیکاران یا بازنشستگان، برجسته میشود. و به این ترتیب مهر مخالفت پیشروان کارگری، با تفرقه و شکاف های جنسی و ملی و مذهبی و زبانی در میان کارگران، بر این حرکت،   در این یا آن کارخانه یا محل زندگی کارگران، زده میشود.  انواع بیشماری از اقدامات را میتوان مثال زد که تردید ندارم رهبران عملی مبارزات کارگری خو به خوبی به آن آشنایی دارند.     

سازمانده کمونیست: طبقه کارگر ایران به نظر شما تا چه حد می تواند با مراسم نمادینی همچون یک می اتحاد و همبستگی طبقاتی خود را نشان دهد، آیا صرف حضور در خیابان می تواند نشانه ی این همبستگی باشد. محیط های کار و زندگی کارگران مکان مناسبی به نظر بعضی از نظریه پردازان از جمله حزب ما در بزرگداشت یک می است، خلاصه بگویم این اتحاد و همبستگی فقط با یک می میسر می شود و یا فراتر از یک روز نمادین خاص است؟

ثریا شهابی: بی تردید اتحاد و همبستگی فقط با یک روز می، میسر نمی شود. اما برگزاری اول مه در ایران بسیار بیش از یک روز نمادین خاص است. باز به مقدمه سوال قبلی در مورد  جدال دائم طبقه کارگر و هیئت حاکمه و بورژوازی ایران بر سر اول مه، رجوع میدهم. درست است که یک مه، یک روز است. اما مشخصه و نماد زنده بودن یک جنبش قوی کارگری - سوسیالیستی در ایران است. این روز در ایران مثل خیلی از کشورهای دیگر، یک روز فرمایشی نیست.

بنظر من اگر طبقه کارگر هیچ کجای جهان نتواند اول مه همبستگی طبقاتی خود را،  حتی بشکل نمادین نشان دهد، طبقه کارگر ایران خصلتا و تاریخ میتواند و بارها در تاریخ جدال خود با بورژوازی ایران توانسته است آن را  نشان دهد.  این همه تدارک برای مقابله با روز کارگر و تبدیل آن به بالماسکه یک هفته ای حکومتی، از ترس این پتانسیل در درون طبقه کارگر ایران است. شما در کمتر کشوری به خاطر اول مه، چنین تقابل و تدارکی از جانب حکومت را شاهدید.

اما آیا با صرف حضور در خیابان میتوان چنین امری را تامین کرد،  به نظر من این سوال بستگی به نوع و شکل حضور و شرایط سیاسی و رابطه طبقه کارگر با قدرت و هیئت حاکمه دارد. در شرایط انقلابی، در شرایطی که طبقه کارگر از حداقل تشکل یابی و تحزب خود برخور دار است، در شرایطی که طبقه کارگر قدرت متحدانه ش را در محل کار و زندگی به بورژوازی تحمیل کرده است، در شرایط قدرت دوگانه و خلا قدرت، طبقه کارگر بعلاوه در تجمعات خیابانی خیلی کارها میتواند بکند. اگر صحبت از امروز و این مقطع مشخص است، تجمعات خیابانی، بدون پشتوانه یک اتحاد قوی و محکم طبقاتی در محل کار و زندگی، برد و تاثیر محدودی دارد. تجمع در مقابل وزارت کار، تجمع در مقابل مجلس، تظاهرات و بستن جاده ها و راهها، تظاهرات و راه پیمایی اعتراضی،  شیوه هایی است که طبقه کارگر ایران بارها و بارها از آنها استفاده کرده است. این حرکات گاها توانسته است در مقابل این و آن اقدام کارفرما و دولت، مانع ایجاد کند و دشمن طبقاتی را گاها عقب بزند، اما عموما به شکل اعتراض روشن و فردای آن روز خاموش شده است.

حزب حکمتیست، بعنوان یک شیوه ثابت در تبلیغ سازماندهی طبقه کارگر در هر سطحی و از جمله بالا ترین سطح آن یعنی تحزب کمونیستی طبقه کارگر،  بر اتحاد در محیط کار و زندگی طبقه کارگر تاکید دارد. از این رو بر سازماندهی در محلات کارگری و شهرک های صنعتی و محیط های کار و بر ایجاد یک اتحاد طبقاتی فرا تفاوت های زبانی، جنسی، باورهای مذهبی، تعلقات ملی و سیاسی ...تاکید دارد و آن را محور فعالیت های خود میداند. این در مقابل سنت تاریخ دار چپ خرده بورژوایی است، که تلاش میکند طبقه کارگر را نه از سرجایگاه و تعلق طبقاتی، که حول باورها و نقطه نظرات سیاسی "متحد" کند. تلاشی که نه تنها عملا ناموفق بوده است  که غالبا موجب ایجاد تفرقه و شکاف در صفوف طبقه کارگر شده است.

مثالی بزنم. خواست  تعطیلی اول مه، بعنوان یک روز برای کارگر با پرداخت کامل دستمزد و مزایا، خواست ریشه داری در طبقه کارگر جهانی است. سالها است کارگر در مقابل اعیاد ملی و مذهبی و روز ازدواج این پرنس و آن پرینسس و روزتولد این شاه و آن امام و ... که همه تماما به خرج طبقه  کارگر کار در تمام جامعه را تعطیل میکنند، یک روز تعطیلی (اول مه) را برای خود و خانواده اش میخواهد. این خواست ها میتواند خواست هرکارگری باشد، به صرف تنها کارگر بودن. مستقل از اینکه زن است یا مرد، پیشینه افغانی دارد یا کردستانی، سنی است یا شیعه، اروپایی یا آسیایی، ترک زبان یا لر زبان، مسیحی یا کلیمی یا بی خدا است. همینطور خواست حق اعتصاب و  تشکل و بیمه بیکاری و کاهش ساعت کار و افزایش دستمزد ها. منافع مشترک طبقاتی، و منافع سراسری طبقه، باید وراء هرمنفعت دیگری باشد. این در سنت  چپ خرده بورژوا، جایی ندارد. سازمان خود، سکت خود، انجمن خود و گاها شخص خود و منافع سکتی و شخصی حتی، در ذهن چنین چپی جای طبقه کارگر و منافع آن را میگیرد. این از خصلت خرده بورژوایی او ناشی میشود که  منافع یک کسب و کار حقیر و حاشیه ای، پایگاه طبقاتی اش را میسازد و رقابت با سرمایه بزرگ و شکایت از آن و خواست تعدیل در توزیع ثروت، تمام  افق پیروزیش را شکل میدهد. این چپ طبعا معیار موفقیت و عدم  موفقیت اش در برگزاری یک مراسم کارگری، میتواند هرچیزی باشد جز اتحاد و همبستگی طبقاتی طبقه کارگر.  فرقه گرایی چپ غیرکارگری، تبدیل کردن جشن اتحاد کارگران به ابزار پیش برد این و آن سیاست غیرپرولتری و پوپولیستی، مانع مهمی در مقابل برگزاری مراسم کارگران در محل کار و زیست شان است. 

سازمانده کمونیست:  به نظر شما کارگران می توانند به صرف کارگر بودن اتحاد طبقاتی خود را در این روز نشان دهند و یا بحث بر سر وجود اجتماعی آن ها تنها به عنوان کارگر نیست و باید متشکل و سازمان یافته این همبستگی را نشان دهند. با وجود تشکل ها و سندیکاها و اتحادیه های کارگری مختلف که مستقل از دولت در ایران فعالیت می کنند، ما هیچ گاه شاهد یک بیانیه فراگیر و متحدانه از طرف همه ی آن ها نبودیم، علت این عدم همکاری در چیست؟

ثریا شهابی: به نظر من این دو آلترناتیو هم نیستند. یا متشکل و سازمان یافته، یا صرف اجتماع آحاد کارگر! کارگر میتواند در یک نهاد زرد دولتی ضدکارگری متشکل شده باشد و متشکل به میدان بیاید، و یا بصورت آحادی که ظاهرا غیرمتشکل است اما در واقع توسط مکانیزم های معینی از محل و موضوع یک اجتماع مطلع و به آن جلب شده است، سازمان یافته باشد. هیچ اجتماعی از احاد کارگران، "خودبخود" شکل نمی گیرد. این اجتماعات معمولا از طریق فعالیت شبکه هایی از محافل کارگران پیشرو و رهبران عملی و سازماندهندگان، صورت میگیرد. حتی اگر نام هیچ سازمان و تشکلی هم برخود نگذاشته باشند، در آن حرکت متشکل شده اند و متحدانه عمل کرده اند.  اینکه این اتحاد و تشکل پایدار می ماند یا با پایان آن اجتماع معین، آن هم  پایان میگیرد، امر دیگری است.  باید در نظر داشت که در ایرانی که جمهوری اسلامی با دستگاه قضایی و زندانهایش با هر رهبر شناخته شده کارگری با تمام قوا مقابله میکند، وجود شبکه وسیعی از رهبران رادیکال - سوسیالیست در میان کارگران که خود را در مقابل رژیم علنی نمی کنند،  اما منشا سازمان دادن اعتراض و اتحاد و همبستگی در میان کارگران اند، بدیهی است. این داده طبقه کارگر ایران و طبیعی ترین شکل اتحاد رهبران کارگری در حال حاضر است. اینکه این درجه از تشکل طبیعی میتواند به سطح بالاتری ارتقا پیدا کند، اما مسئله دیگری است.

 

به نظر من این ادعا که ما هیچ گاه شاهد یک بیانیه فراگیر و متحدانه نبوده ایم، درست نیست. در اول مه بعد از دوره سبز، چند تشکل کارگری به مناسبت اول مه،  اطلاعیه ای منتشر کردند و اعلام کردند که هر دو جناح ضد کارگر اند و مطالباتی را طرح کردند. اینکه نتوانستند کاری بکنند، اساسا به دلیل فضای بعد از سبز و سرکوب در جامعه بود. کلا  ما تجربه نمونه هایی از برنامه های مستقل کارگری وسیع را داریم. اما اینکه امروز اینطور نیست، اساسا به دو دلیل است. یکی وضعیت سیاسی و دستگیری فعالین کارگری و دیگری به دلیل دست بالا پیدا کردن سنت چپ فرقه ای و غیرکارگری از یک طرف و محدودیت های سندیکاها و تشکل های موجود از طرف دیگر است.  

سندیکا نوع معینی از تشکل کارگری است که هدف آن دفاع از منافع کارگران در صنف معینی است، بنا به تعریف به صنف بغل دست اش کار زیادی ندارد. اتحادی که ایجاد میکند، محدودیت های خود را دارد. اتحاد کارگر در واحد کار، طبیعی ترین شکل اتحاد است. ما هم وسیعا طرفدار این اتحاد هستیم، البته در مجامع عمومی کارگری. اما اگر اتحاد در محل کار با اتحاد در محل زندگی تکمیل نشود، بخش های مختلف طبقه کارگر، خانواده های کارگری، کارگر در خارج از کارخانه، بیکاران، کودکان، بازنشستگان و همه بخش هایی که به هردلیل پشت خط تولید نیستد، و زمانهایی که پشت خط تولید نیستند، در مقابل دولت نماینده کارفرما و سرمایه، طبقه ای که هرروز علیه شان، علیه معیشت و مسکن و بهداشت و .. ، تعرض میکند، متفرق و غیرمسلح  و بی دفاع اند. کارگر در کارخانه میتواند صوت تعطیلی کارخانه را بصدا درآورد و کار را بخواباند، به این طریق قدرت دارد. در خارج از کارخانه، کدام نیرو و اسلحه را دارد. طبقه کارگر فقط در کارخانه طبقه و کارگر نیست. در تمام لحظات زندگی خودش و خانواده اش، کارگر و طبقه است. این جا است که اهمیت اتحاد کارگر در محل زندگی،  خود را نشان میدهد. از این رو است که ما طرفدار دخالت رهبران کارگری در محلات کارگری برای اعمال کنترل بر محله از طریق تشکیل انواع کمیته ها و  کلوپ ها و تشکل های محلی، و از جمله کمیته های کمونیستی هستیم.

فاکتور دیگر توازن قوا و شرایط سیاسی است. طبقه کارگر معمولا فقط در شرایط انقلابی است که بعنوان یک طبقه ، و نه یک بخش و یک کارخانه، وارد جدال سیاسی در جامعه میشود. کمتر اتفاق می افتد که در شرایط غیر انقلابی، کارگران چند کارخانه مهم، مثلا نفت و برق و خودروسازیها، به خاطر بیمه بیکاری برای همه کارگران یا به خاطر مثلا آزادی زندانیان سیاسی، حرکت متحدانه جدی بکنند و مثلا اعتصاب سازمان دهند. اگر چنین اتفاقی بیافتد، آن روز در ایران سوت آغاز یک انقلاب کارگری به صدا درآمده است.

٢۸ آوریل ٢٠١٤