این سمینار در شهریور ١٣٩٣ برگزار شده است٬ فایلهای صوتی این سمینار از مدتها پیش بر روی سایت حزب حکمتیست (خط رسمی) و همزمان بر روی سایت رادیو نینا قابل دسترس است. این سمینار به صورت نوشتاری در اختیار خوانندگان قرار میگیرد.
نوامبر ٢٠١٤
سمينار جنبش کارگري - بخش اول قسمت ١

مظفر محمدی : در برنامۀ امروز به جنبش کارگری ایران در همه ابعاد آن خواهیم پرداخت. شرکت کنندگان در این میزگرد رفقا : خالد حاج محمدی، ثریا شهابی، امان کفا٬ آذر مدرسی و همچنین خود من ( مظفر محمدی ) هستند.


جنبش کارگری ابعاد بسیار گسترده ای را در بر می گیرد که از مبارزۀ جاری روزمرۀ طبقه کارگر تا گرفتن قدرت سیاسی را شامل می شود در نتیجه ما با سطوح مختلف و ابعاد همه جانبه ای دربارۀ جنبش کارگری روبرو هستیم که من آن را به سه بخش و محور تقسیم کرده و دربارۀ هرکدام به بحث خواهیم پرداخت. یک بخش آن مبارزۀ اقتصادی و مبارزۀ جاری طبقه کارگر است یا جنبش مطالباتی اگر بتوان چنین اسمی روی آن گذاشت. دوم تشکل یابی توده ای طبقه کارگر است و سوم تحزب کمونیستی طبقه کارگر .

قبل از اینکه بحث را شروع کنیم خاطرنشان می کنم که بحث امروز ما بررسی تاریخی جنبش کارگری ایران یا جمعبندی و ارزیابی در چند دهۀ اخیر نیست. بحث ما مشخصأ مربوط است به وضعیت طبقه کارگر و جنبش آن در شرایط کنونی و حتی مشخصأ به بعد از تغییرات در آرایش دولت بورژوازی ایران در انتخابات اخیر و سرکار آمدن دولت روحانی و امکان پیشروی و مبارزۀ کارگران و همچنین موانع آن. این کمک می کند که ما بر شرایط کنونی متمرکز شویم و اگر اشاره ای به گذشته لازم شود، صرفأ برای کمک به روشن شدن ابعاد مسئله در شرایط کنونی است.
با این مقدمۀ کوتاه بحث را شروع می کنیم. سوال اول من این است : طبقه کارگر علیرغم گسترش کمی و رشد صنایع و مراکز صنعتی و تولیدی و خدمات و حمل و نقل، اما کنترل شده و بی حقوق و با مزد ناچیز واکثریت انها را زندگی زیر خط فقر نگاه داشته اند. در غیاب قانون کاری ناظر بر رابطۀ کار و سرمایۀ، کارگران، امنیت شغلی ندارند. از قراردادهای دسته جمعی خبری نیست، کار قراردادی و موقت بیش از هفتاد درصد از کارگران را شامل می شود، دستمزد کارگر با چانه زنی بین کارفرما و نمایندگان واقعی کارگران تعیین نمی شود، نظارت کارگری بر اخراج ها و ایمنی محیط کار، تأمین اجتماعی، بیمۀ بیکاری، بیمۀ بازنشستگی و غیره وجود ندارد. با استفاده از این شرایط نامطلوب طبقه کارگر و از قبل استثمار وحشیانه و کار ارزان، سرمایه داران سودهای نجومی به دست آورده اند. کارگران هم ساکت ننشسته اند و مبارزات و اعتصابات وسیعی را برای دفاع از معیشت خود سازمان داده اند. نمونه آخر آن شکایت بخشی از کارگران در اعتراض به دستمزد تعیین شده ای که بدون کمترین توجه به میزان تورم در نظر گرفته شده است و ظاهرأ جواب منفی گرفته است. از نظر شما در میان این همه بی حقوقی و تعرض سرمایه داران و دولت به سطح معیشت طبقه کارگر، محوری ترین موضوع مبارزۀ جاری طبقه کارگر ایران برای بهبود شرایط کار و زندگی و معیشت کدام است؟ از امان کفا شروع می کنم.

......

مظفر محمدی: امان کفا و خالد حاج محمدی معتقد ند که مبارزات کنونی بر سر مطالبات طبقه کارگر سه محور دارد و این محورها بیمۀ بیکاری، دستمزد و لغو قراردادهای موقت هستند که می توان مبارزات سراسری حول آن سازمان داد. من دوباره این سوال را از ثریا شهابی می پرسم و آن اینکه آیا شما معتقد ید به اینکه بخشی از طبقه کارگر دست به کلاه خودش گرفته و بخش دیگر آن برای به دست آوردن مطالبات خود مبارزه می کنند؟ بخش بیکاران که زندگی وحشتناکی دارند و هیچ امنیتی ندارند، در نتیجه مبارزه به صورت صنفی است و تابحال سراسری نشده است. در این مورد چه فکر می کنید؟

ثریا شهابی: من فکر میکنم که شما در مقدمه به فاکتهای درستی اشاره کردید و سایر رفقا هم به اهمیت مسئله دستمزو و مباره علیه بیکاری تاکید کردند. منتها، بعنوان محوری ترین موضوع اگر بخواهیم صحبت کنیم، من میگویم آن چه چیزی است که این انشقاق و این تفاوت در مقابله با شرایط موجود را جواب میدهد. از یک بخش، از بخش صنعتی که بقول شما دست به کلاه است و بخش دیگری که بدنبال حقوق معوقه است، چه چیزی به انشقاق این دو بخش جواب میدهد.

در نتیجه من فکر میکنم که جنبش کارگری، تنها جنبشی است که بطور متشکل دارد مبارزه و اعتراض میکند. بقیه اش (سایر اعتراضات در جامعه)، به هرحال نق و نوق و به اصطفاح یک ابراز وجود هایی هست. کارگر ناچار است، حقوق اش را نمی دهند کارش در خطر است بیکارش میکند در مقابل بیکاری و در مقابل دستمزد، داره عکس العمل نشان میدهد.

ما اگر بخواهیم پوششی بدهیم به این مطالبات، که بتواند سراسری باشد، که بتواند کارگر صنعتی، کارگری که وضع اش خوب است را به آن کارگری که حقوق اش را هشت ماه است نمی دهند به هم وصل کند، به نطر باید انگشت روی معیشت بگداریم. شما می یبینید که برای بیکاری، جواب های مختلفی در این اعتراضات داده میشود. یک بخشی از کارگران، میروند دنبال اینکه "واحد کار را نبنید"! یا قرار داد من از قرار داد موقت تبدیل به قرار داد دائم شود! که همه این ها، مطالبات درستی است. جز واحد کار را باز نگاه دارید! در عین حال کارگر بیکار از آن می افتد بیرون.

کارگر بیکار، جز خانواده کارگری است که دست اش به هیچ کجا بند نیست. دست اش به هیچ ابزار مبارزاتی بند نیست. در نتیجه من فکر میکنم مسئله گرهی معیشت است. چون که دستمزد به مسئله "کار"، گره میخورد. شما باید "کار" داشته باشید که به شما دستمزد بدهند. اما وقتی معیشت را بگذارید، معیشت کارگر، چه کار داشته باشد چه نداشته باشد، چه توی واحد صنعتی بزرگ باشد یا توی کارگاه کوچک، معیشت اش در یک استاندارد بالا باید تامین شود.

در نتیجه مسئله بیمه بیکاری و مسئله معیشت کارگری، گرهی است. معیشت کارگر، طبعا برای یک بخشی از کارگران معنی اش این است که دستمزدهایشا را افزایش بدهند. دستمزهایشان باید پرداخت شود، منتها در یک سطح بالا و با بالا ترین استاندارهایی که ممکن است.

توقعی را ایجاد کردن که معیشت با استاندارد بالایی، بالاترین استانداردی که ممکن است، و توقعی را ایجاد کردن که معیشت کارگر باید تامین شود، محوری است. "کار" دارد یا "بیکار" است واحد تولیدی ورشکسته است یا نیست، مواد خام میاید یا نمی آید، سرمایه گذاری میشود یا نمیشود، مسئله دولت و مسئله کارفرما است. و در عین حال، نقش دولت در ایران (در رابطه بین کارگر و کارفرما) مهم است. مقابله کارگر با "کارفرما تنها" و این وضعیتی که در ایران است، که به اصطلاح دولت بعنوان یک عنصر سومی پشت صحنه است که گویا این رابطه را تنظیم میکند، باید تغییر کند. طبقه کارگر با دولت طرف است.

مظفر محمدی: یا دولت خودش صاحب کار است، بعضا؟

ثریا شهابی: دولت به مغنای صاحب کار! اتفاقا دولت در ایران، با نقشی که در اقتصاد دارد، میتواند یک بخشی (از کارگران) را دست به عصا نگاه دارد، امن نگاه دارد و یک بخشی را بگذارد هرچه قدر میخواهند بهش تعرض کنند، برای اینکه احساس خطر نمی کند از این بخش. در نتیجه طبقه کارگر اولا مطالبات اش را از دولت میخواهد. با کارفرما دعوا میکند. ولی کارفرما باشد یا نباشد، فرار کرده باشد یا نکرده باشد، سرمایه اش ورشکست شده باشد یا نشده باشد، معیشت خانواده کارگری از بچه و مسن و بیکارش باید تامین بشود. بیمه بیکاری جزئی از آن است. و اینکه دستمزد کارگر مطابق نرخ تورم برود بالا، و اگر کارگر کار ندارد بیمه بیکاری بگیرد. کارگر مجبور نیست برای کار مبارزه کند. که به من کار بدهید یا واحد تولیدی را باز نگاه دارید! او علیه بیکاری است.

میخواهم بگویم یک بستر مشترکی که کل طبقه کارگر را وارد یک مبارزه سراسری بکند، باید به نیازهای سراسری پاسخ دهد، و آن نیاز این است که طبقه کارگر باید معیشت اش تامین شود و مسئول آن هم دولت است.

این بنظر من مهم است اینجا طبعا مسئله بیکاران را هم میپوشاند، زنان را هم میپوشاند، کارگر خارجی، کارگر با ملیتی خارجی، را هم میپوشاند. کارگری که قرار داد موقت دارد، موقت است یا ثابت است، وقتی که بیکار میشود باید تامین شود. باید بیمه بیکاری در بالا ترین سطح به او داده شود. میخواهم بگویم، تا اینکه (مطالبات) بشکند به یک مجموعه جزایری از خواست های کوچک کوچک، باید تبدیل بشود به عرصه های واحد و مشترکی که کل طبقه کارگر را در برمیگیرد.


مظفر محمدی: :ثریا شهابی، مبارزات صنفی طبقه کارگر در هر صنف و یا هر بخشی از طبقه کارگر، برای حقوق های معوقه و یا افزایش دستمزدها وجود دارد. این مبارزات هنوز به یک جنبش سراسری در ایران تبدیل نشده است. شما فکر می کنید که این اتفاق چطور و چگونه ممکن است بیفتد؟

ثریا شهابی: قبل از اینکه من راجع به این سوال جواب بدهم، میخواستم روی امنیت شغلی تاکید بگذارم. امنیت شغلی با بیمه بیکاری خواستن تامین میشود، نه با اینکه کارم از این به آن تغییر کند! چون امنیت شغلی شما را تضمین میکنند، و حقوق تان را ثابت نگاه میدارند! این سنت بورژوازی غرب هم هست، که به قیمت اینکه کارت را از دست ندهی امنیت شغلی کسب کنی. امنیت شغلی فقط با بیمه بیکاری خواستن، تامین میشود. تا وقتی که جمعیت بیکار وسیع باشد، دستمزد را سراسری نمی توانی بالا ببری.

و من فکر میکنم جنبش وسیع و سراسری در ایران، که بخواهد دستمزدها را بالا ببرد، تا انقلاب کارگری راهی ندارد. در نتیجه جنبش وسیع و سراسری که، همه با هم بگویند که ما این دستمزدهایمان باید به این طریق برود بالا، از کارخانه برق تا نفت، به این معنی سراسری، به نظر من این جنبش تا انقلاب کارگری فاصله ای ندارد.

من باز هم میگویم معیشت. معیشت در یک کارخانه میتواند حقوق هایم را بده باشد، جایی دیگر دستمزدهایم را ببر بالا، و جای دیگر میگوید کاری ندارم بیمه بیکاری بده و ...

مظفر محمدی: معنی عملی معیشت بالاخره چه میشود؟

ثریا شهابی: معنی عملی این انتظار را ایجاد کردن است. و این پاسخ کمونیستی را بردن (به درون طبقه)، و اینکه درست است که دستمزد به "کار" بسته است و به "کار مزدی" بسته است. اما من "کار" داشته باشم یا نداشته باشم، من طبقه کارگرم. چه بیکار باشم چه شاغل باشم، چه مریض باشم چه نباشم، بورژوازی و دولت اش موظف است من را در بالاترین سطح اش تامین کند. در نتیجه معیشت را خواستن ..

مظفر محمدی: برای اینکه تامین کند، باید چه بدهد؟

ثریا شهابی: بیمه بیکاري و در عین حال یک استاندار بالا ..

مظفر محمدی: و دستمزد بالا برای کارگران شاغل؟

ثریا شهابی: من میگویم بالا ترین استاندارد برای همه، بیشتر از آنچه که کارگر صنعتی میگیرد باید برای مطالبه بگذاریم. میتواند یا نمی تواند، بر میگردد به توازن قوا. ما از توازن قوا و از امکانات ممکن حرکت نمی کنیم. از یک تقابلی که واقعا میتواند سطحی از معیشت طبقه کارگر را، بعنوان یک طبقه بالا ببرد، صحبت میکنیم.



سمينار جنبش کارگري - بخش اول قسمت ٢
...

مظفر محمدی : ما در این دوره گفته ایم که به درجه ای توازن قوا عوض شده است و بحث آزادی تشکل و اینکه دولت دخالت نمی کند وجود دارد. شما در بحث قبلی گفتید که طبقه کارگر در میدان هست و عمدتأ هم طبقه کارگر است که مبارزه می کند. فکر می کنید که در میان طبقه کارگر نمونه هایی وجود دارد یا نشانه هایی هست که این موقعیت را درک کرده باشند و به میدان بیایند؟ یا فرض کنید ممکن است سیاست دولت این باشد که طبقه کارگر را ساکت کند که حداقل با هم وارد گود نشوند یا اینکه عده ای متوهم شوند، منتظر شوند و... ثریا شهابی شما چه فکر می کنید؟

ثریا شهابی: من فکر میکنم که هیچوقت شرایط به اندازه امروز آماده نبوده است. شما یک مشاهده ای اگر بکنید. اگر کسی جامعه ایران را بگذارد جلویش، میگوید که توی این جامعه طبقه کارگر اعتصاب غیرقانویی میکند، اعتصاب طولانی میکند. کارگران کنترل را گرفته اند و گفته اند که ما نمی گذاریم که آهن فروش برود! یک کارهای خیلی فوق العاده ای صورت میگیرد. تا اینکه کارگرش زندانی میشود، از زندان کلی فعالیت میکند، و توی میدیا مطرح است. همه این اتفاقات می افتد. چرا کارگر هنوز باید دنبال حقوق معوقه بدود. این تناقض کجا است؟ این تصویری است که شما دارید. شما کمتر جامعه ای را میتوانید پیدا کنید که مثل ایران طبقه کارگرش اینقدر پرتب و باب دارد مبارزه میکند و حداقلی از دستآوردها را تثبیت کرده است. و در عین حال می بینید سطح مطالبات اش چی است! حقوق کارگر را نمی دهند. هشت ماه، نه ماه، حقوق کارگر را نمی دهند. مشکل چی است؟

مظفر محمدی: بحث بر سر این است که در همین دوره معین، بعد از انتخاب روحانی، چه فضایی باز شده است؟ و آیا امکان استفاده از این فضا هست؟

ثریا شهابی: دقیفا. من میگویم که الان فضایی شده است است که در جامعه ایران دو طبقه رویاروی هم ایستاده اند. بقیه کنار رفته اند. یکی بورژوازی است با دولت اش و طرف دیگر طبقه کارگر. قبلا بخشی از بورژوازی سرنگونی طلب بود. بخشی از خود بورژوازی بود، که امید بسته بود که بالاخره یک اصلاحاتی به طریق دیگر صورت بگیرد. یک تخاصمات سیاسی خیلی خیلی جدی بین خودش داشت. الان همه این ها کنار رفته اند. بورژوازی کلا، از کارفرما حاجی بازاری اش تا فوکل کراوتی اش، چشم امید دوخته اند که آقای روحانی، که صندوق بین المللی پول هم بهشون مشاوره میده و از سیاست های اقتصادی شان حمایت میکند، کاری بکند. آقای رووحانی هم، به وزارت اطلاعات میگوید بیاید بروید و با کارفرما حرف بزنیم و بابا جان ما تضمین بکنیم که دیگر کمونیسمی نیست! مشکل دیگر داخلی است. مشکل دیگر درونی خود طبقه کارگر است، از بیرون نیست. یک وقتی بود که جنبش سبز یا احمدی نژاد کارگر را میکشید دنبال امید به خودش (به حکومت)! امروز از این خبر ها نیست.
مشکل درونی دو گرایش درون طبقه کارگر است. یک گرایش اینکه، تغییر از بالا و توسط قانون و این مکانیزمی که برویم و شکایت کنیم ممکن است، و با اصلاحات و با اعتدال و کم کم سندیکار را به ما اجازه میدهند و میرویم و قانونی اش میکنیم و ... و یک گرایش کمونیستی است که ..

مظفر محمدی: به بحث گرایشان بعدا میرسیم.

ثریا شهابی: از سیستم یک شکایت قانونی میشود. کارگر از قانون خودشان استفاده میکند و تمام سیسم شان را بی اعتبار میکند. مباراتی که هست همه اش غیرقانونی است. از آن طرف هم کارگر زندانی را میگیرند، می برند، بالاخره مثل الیت سیاسی باهاش رفتار میکنند و دسترسی دارد (به میدیا). نه اینکه میخواهند این کار را بکنند، ناچارند. نمی تونند! بهردلیلی، توازن قوا اینقدر به نفع طبقه کارگر است. از ان طرف، می بینید که گرایشی که دست بالا دارد در مبارزات کارگری، بنظر من گرایشی رفرمیستی است. یک گرایش چپ محصلی شبه مارکسیستی هم هست که شما بروزات اش را می بینید. که کارگر کمونیستی که میافتد زندان، تنها مبارزه تک و تنهای بدون پشتوانه جنبش خودش را، تا ته اش میخواهد با رژیم جلو ببرد. میگویم جزو گرایش کمونیتسی است از یک طرف و

مظفر محمدی: آیا من درست میفهمم که منظورت این است که طبقه کارگر فعالین اش یا گرایشان، این موقعیت جدید را به رسمیت نمی شناسند؟ چیزی عوض شده؟ کار علنی – قانونی چه میشود؟

ثریا شهابی: من می گویم سنت کمونیستی نیست. چه مانعی هست که گرایش کمونیستی توی طبقه کارگر متشکل شود؟ وقتی که انواع و اقسام تشکل ها درست میکنند و کارگر کمونیست اش میآید بیرون کمونیتسی حرف میزند. توی زندان فراخوان میدهد؟ می گیرندش، نمی توانند، نمی توانند به او دست بزنند! ولی نمی تواند تشکل کمونیستی درست کند! چه چیزی مانع است؟ مانع سرکوب است؟ من فکر میکنم سرکوب هست. جمهوری اسلامی برای طبقه کارگر ماشین سرکوب اش را نگاه داشته است. منتهی مانعی که هست، من فکر میکنم گرایش رفرمیستی اش، امید بسته است که از طریق آقای .. عوض میکنیم و می رویم سندیکا سراسری راه میاندازیم و این ها قانونی میشود، که این اتوپی است. چنین اتفاقی نمی افتد. این ها (حکومت)، تحزب خودشان و تشکل خودشان را هم به رسمیت نمی شناسند چه رسد به سندیکا، که آن را هم به رسمیت نمی شناسند.

یک گرایش دیگر هست، به اسم چپ، به نظر من شبه مارکسیستی، که در حرف، حرف های کمونیستی میزند و ادعا دارد. اما شکل مبارزه اش، شکل مبارزه خورده بورژا ناراضی معترض، مثل محصل، است. تشکل و اتحاد و تحرک، و چیزی را تثبیت نمی کند.

راه حلش اش چی است؟ بنظر من گرایش کمونیستی هیچ چیز مانع اش نیست، که برود و تشکیلات کمونیستی اش را درست کند.



مظفر محمدی: سوال بعدی را از ثریا شهابی می پرسم. فکر می کنم توافقی وجود دارد سر اینکه در اوضاع و احوال جدید که هم بورژوازی مدعی است که اگر اقتصاد رشد کند طبقه کارگر هم مرفه می شود و هم در بعد سیاسی که صحبت از آزادی می کنند. در نتیجه در جامعه ایران فضایی باز و به درجه ای شرایط مناسب تری فراهم شده که طبقه کارگر از آن استفاده کند. فعالین کارگری چطور باید با این مسئله برخورد کنند؟

ثریا شهابی: حتما به این جواب میدهم . منتها بنظرم، یک سایه روشن هایی که در مورد تبین مان از شرایط هست، خوب است در موردش صحبت کینم . ببینید، من صحبت از تغییر توازن قوا کردم. رفقا بدرست تاکید میگذارند. این طوری نیست که شرایط به خاطر پیشروی طبقه کارگری بوجود آمده است. تغییراتی صورت گرفته است، که شرایط مناسب تری بوجود آورده است. طبقه کارگر، احساس قدرت بیشتری میکند از این زاوایه شرایط به نفع اش است. اگر این شرایط، اگر همین شرایط، به خاطر فشار جنبش کارگری پیش می آمد، ما در یک وضعیت دیگری بودیم. اینطور نیست که بورژوازی احتیاج دارد افق و امید بدهد به پائین. اتقافا بورژوزی به اولین چیزی که احتیاج دارد، افق دادن به خودش است.

تحریم کنار رفته است وضعیت اقتصادی تغییراتی کرده. میدانیم که (بورژوازی) نمی تواند به صفوف خودش افق و امید بهبود بدهد و بعد به طبقه محروم بگوید که شما نه! شما قرار است بدبخت و بیچاره و خانه خراب بشوید و روزگارتان سیاه بشود، اما طبقه بورژوا، سرمایه دار به مشروطه اش میرسد و سرمایه گذاری میآید و سود تولید میکند! اتفاقا امیدی که روحانی داده است به طبقه خودش بوده. منتها این رنگ اش را میزند به جامعه. در نتیجه من موافقم با این مسئله که، شرایط تغییر کرده است و تا جایی که به بازتاب این شرایط در پائین بر میگردد، بنظرمن .....

مظفر محمدی: چطوری میشود از این شرایط استفاده کرد؟ چه کار باید کرد؟

ثریا شهابی: من میگویم که گرایش کمونیستی از این شرایط بهترین استفاده را بکند.

مظفر محمدی: چه کار کند؟

ثریا شهابی: کار علنی قانونی، و کار متحد و متشکل کردن. وقتی رهبر کمونیست کارگری، احساس نمی کند که کمونیسم اش در طبقه اش متشکل است، احساس میکند که باید در زندان برود و مبارزه فردی بکند. "مبارزه تنها" بکند. بدون پشتوانه مبارزه کند. و جمهوری اسلامی هم، از این نوع مبارزه و از این اتفاقاتی که الان در جنبش کارگری می افتد، نمی ترسد. از اختلافاتی که در جنبش کارگری هست بر سر زندگی شخصی، و تا اینکه کارگر رهبر تنها شمشیر می زند و می افتد زندان و از میدیا پوشش میگیرد، بورژوزای اصلا احساس خطر نمی کند.

از چی احساس خطر میکند؟ از آن نمونه ای که اعتصاب میکنند و رهبر انجمن صنفی شان را از زندان در میآورند. در نتیجه گرایش کمونیستی که در این و آن مبارزه دست بالا داشته باشد، وجود دارد و دارد کار میکند. اما به این معنی که رنگ خودش را زده باشد به جنبش کارگری، نیست. اتفاقا در بخش رادیکال و کمونیست طبقه کارگر، می بینیم که رنگ چپ سنتی، مبارزه چپ سنتی و شبه مارکسیستی مبارزه محصل ناتوان، دست بالا دارد. از مشغله های فکری و تقابل هایی که صورت میگیرد و از اینکه به جای اتحاد با هر رفرمیستی، اتحاد در مبارزات جاری و در مبارات صنفی و در عین حال متشکل کردن خود، به جای همه این ها جدال فرقه ای صورت میگیرد، پیدا است.

درست میگویید، هرکسی هرچیز را برمیدارد و میگذارد روی فیس بوک. چه مخالفتی هست که یک رهبر کمونیستی بگوید، حتی سمبلیک بگوید، که مسئله دستمزد بدون بیکاری معنی ندارد؟ شما نمی توانید به کارگر صنعتی بگویی که دستمزدت را ببر بالا، وقتی خیل بیکاران هست. یک کارگر کمونیتست، یک رهبر کارگری کمونیست، بگوید من جواب دارم. جوابم به دستمزد این است که معیشت کارگر شاغل و بیکار، باید تامین شود. میخواهم بگویم که دست بالا نداشتن اش مسئله است، و آن مانع ذهنی است دیگر. الان چیزی که مانع است، مانع ذهنی است در میان پیشروان و بخش کمونیست طبقه کارگر.


سمينار جنبش کارگری - بخش اول قسمت ٣
....

مظفر محمدی: اینکه بورژوازی ایران بحران اقتصادی در این چند دهه را مدام در زندگی طبقه کارگر سرشکن کرده است یک واقعیت است. منتهی سوال کارگر این است که چرا باید تاوان وضعیت بد سرمایه دار را من بدهم. در حالی که در دنیای واقعی به این شکل نیست که بورژوازی خانه خراب شود. پول هست، سرمایه هایی ازاد شده اند و برگشته اند. بحث ما بیشتر در مورد امروزاست و سرمایه دارانی در ایران هستند که در کم تر جای دنیا یافت می شوند. مصرف ماشین های پورشه و فراری و دیگر امکانات گرانقیمت بیشتر از جاهای دیگر دنیا در ایران هست. در نتیجه اینکه بورژوازی می گوید اگر وضعیت من بد شود وضعیت طبقه کارگر هم بد می شود و اگر وضعیت من خوب شود وضعیت او هم بهتر می شود این ذهنیت را ایجاد کرده که انگار بورژوازی و طبقه کارگر یک منفعت مشترک دارند. و این یک مشکل اساسی در طبقه کارگر است. ما شواهدی هم در این زمینه داریم. فرض کنید در مورد خصوصی سازی ها که پنج هزار نفر کارگر معدن اعتراض کردند که چرا به بخش خصوصی منتقل می کنید. یک واقعیتی که وجود دارد این است که اگر به بخش خصوصی منتقل شود ممکن است سهام دار یا سرمایه دار جدید به ابتکار خودش بگوید که من دوهزار نفر بیشتر نمی خواهم و سه هزار نفر دیگر را اخراج کند. در نتیجه سوال من این است که طبقه کارگر چکار باید بکند؟ آیا باید در این مسئله دخالت کند و یا اینکه بگوید خصوی سازی بشود یا نشود به من مربوط نیست و من پولم را می خواهم. ثریا شهابی شما در این مورد چه فکری می کنید؟ و در نهایت طبقه کارگر باید در مقابل این استدلالات بورژوازی چکار کند و چه بگوید؟

ثریا شهابی: ببنید شما خودتان هم اشاره کردید که بالاخره بورژوازی منافع خودش را منافع جامعه تبلیغ میکند و منفعت طبقه کارگر! و یک عده هم به اسم عدالتخواه و به اسم رفرمیست و به اسم کسانی که حرف کارگر را میزننند، در شرایطی مختلف میآیند و نحوه مدیریت بورژوازی را، تحت این عنوان که این راه حل درست است یا آن راه حل، به خورد طبقه کارگر میدهند.

حتما جامعه ای که بحران اقتصادی دارد با جامعه ای که ندارد فرق دارد. جامعه ای که در آن جنگ هست با جامعه ای که در آن نیست، فرق دارد. اما خوراندن این حب به طبقه کارگر که وقتی بحران است، تو باید سختی های بیشتری بکشی! و یا اینکه منتظر شو ببین خصوصی سازی ها یا محدود کردن واردات جنس بنجل چه میشود، چرا که این ها راه نجات تو است! این ها دقیقا همان راه حل های خود بورژوازی است که توسط عده ای بنام ...

مظفر محمدی: در همه جا، یا فقط در ایران؟

ثریا شهابی: در همه جا! من فقط میخواستم بگویم که از جمله کسانی که در طبقه کارگر ایران بنام عدالتخواهی خیلی این ها را میگوید آقای رئیس دانا است. می آید و برای شما صحبت میکند که نرخ رشد اینقدر پائین آمده است، تولید ناخالص ملی اینقدر بد است و چقدر وضع مملکت بد است. نرخ رشد توی هند شش ممیز چهار است و برزیل هفت ممیز پنج است، سرسام آور است. کارگر هندی را یک بلایی سرش میآورند که امکان ندارد با کارگری ایرانی بتوانند اینجوری کاری کنند. برده است رسما. اگر با کارگر ایرانی به هر دلیلی نمی شود یک جور رفتاری کرد، در هند و برزیل و بخصوص هند، بلایی سر کارگر میآورند که شما اصلا نمی توانید تصورش را بکنید. و یا در خیلی از این گزارشات هست که شما می بینید که ١٠٠ و ١٥٠ نفر کارگر را ریخته اند توی یک بیغوله ای و حتی حقوق هم بهشان نمی دهند. رشد اقتصادی دارد! و تولید ناخالص ملی بالا است! و همه این ارقام را هم میگذارند جلوی شما.

این ها به کارگر مربوط است. به این عنوان که ببیند که چه چیزهایی را دارند بعنوان راه حل به خوردش میدهند. منتهی، کارگر چه افقی دارد. در هرلحظه باید زندگی خودش را نگاه کند و زنگی بقیه را نگاه کند و بگوید من حقم این نیست! باید مثل شما زندگی کنم. من که یک همچین چیزی را نساخته ام.

وقتی میگویند بحران دارند، نرخ رشد سودشان آمده است پائین، نه اینکه ضرر میکنند، نه اینکه ورشکسته اند. در بعد جامعه دارم میگویم. طرف نرخ سودش بوده دو ممیز پنج، بشود دو ممیز چهار، میگوید من بحران دارم. می روم پولم را جایی میگذارم که سودآوریم مرتب بشتر بشود! در نتیجه در مقابل این مزخرفات، کار کارگر این است که لیست این کشورهایی که رشد دارند را بگذارند جلو! هند، وضع طبقه کارگر هند از وضع من بهتر است؟ طبقه کارگر هند با رشد وضع اش خوب شد؟ طبقه کارگر چین خیلی حقوق دارد که ده، دوازه ساعت باید برود، هیچ حقوق سیاسی و تشکیلاتی هم ندارد. "کار" هم دارد. چین جامعه ای است که، مصاحبه میکنند و میگویند که نرخ خوش بینی به جامعه خیلی زیاد است چون "کار" هست! نرخ خوش بینی به جامعه، در چین، خیلی از آمریکا بهتر است. وضع کارگر در آمریکایی بهتر است یا وضع کارگر چینی؟

ببینید الان بلژیک و دانمارک و ایتالیا و اسپانیا از کشورهایی مثل پاکستان که نوشته اند نرخ رشد اقتصادی ش سه و نیم است، رشد شان بدتر است. کارگر پاکستانی وضع اش بهتر است یا کارگر دانمارکی؟ در دانمارک و بلژیک و ایتالیا و اسپانیا، با همین شاخص های آماری که از جمله به طبقه کارگر میگویند که شما به خاطر این ها باید دندان روی جگر بگذاری، وضع اش قابل مقایسه نیست با کشوهایی که این شاخص ها تویش بالا تر است. مهم است که کارگر بداند. از این نظر که بداند که با چه ابزاری دارند به او میگویند که، در دعوای توی داخلی ما در نحوه مورد مدیریت بهرکشی از شما، شما بیا طرفدرا این یا طرفدار آن بشو! و کلی استادان دانشگاه و اقتصاد شناسان هستند، که به اسم عدالتخواهی، این کار را میکنند.

بورژوازی یک بخشی از آن، همیشه معقتد است که رفتار عدالت آمیز تری میتواند با طبقه کارگر داشته باشد. و همیشه این ها راه حل هایشان عبارت است از، دولت دخالت بکند و سرمایه داری دولتی بیاید، آقا نئولیرالیستی نیآید، اقتصاد بازار آزاد نیآید.

کارگر افق اش، چراغ راهنمایش، زندگی خودش، مطالباتش و استانداردش است. اگر در آن مملکت وکیل مجلس مرخصی میرود، تعطیلات میرود، کارگر حق اش است. اگر در آن مملکت، صاحب کارخانه، بورژوازی، و طبقات بالا یک سطحی از رفاه دارند، که الان خیلی مشخص است و برای شما قابل اندازه گیری است، حق کارگر هم هست. در ایران، رفتن سالی یک بار به تعطیلات خارج کشور، یک استاندار رایج است. پا میشوند و میروند ترکیه! کارگر این استاندارش است.

میخواهم بگویم، که دانستن این ها برای کارگران، از این نظر مهم است که بتوانند با ان مقابله بکنند. متنها جوابی که به آن میدهند، این است که جامعه ای درست کرده اند که با بهرکشی و استثمار طبقه کارگر رشد کرده، همچیز بسته به کار کارگر است و کارگر نباید نفر آخری باشد که از رفاه و از امکانات وسیع اجتماعی، از مرخصی از گردش و تفریح و از همه این ها، بهرمند بشود. و اگر نمی توانند، اگر ورشکست شان میکند، بروند کنار. خودشان سازمان داده اند. بنفع خودشان سازمان داده اند. اگر نمی توانند بروند کنار!


مظفر محمدی: سرمایه دار می گوید که جنگ کار و سرمایه نداریم. در واقع جنگ کار و سرمایه روزمره وجود دارد و این را طبقه کارگر خودش می بیند. زندگی خانواده اش، خودش، بچه هایش، دستمزد کم و همه موارد شاهدی براین مدعاست. در نتیجه معنی آن این است که طبقه کارگر عملأ در مقابل استدلالاتی که پوچ هست باید بایستد و راه خودش را برود. ثریا شهابی، شما می خواهید چیزی به این بحث اضافه کنید؟

ثریا شهابی: کارفرما میگوید کار و سرمایه نداریم! خوب باید بهش گفت باشد شما شش ماه به ما حقوق بدهید ما کار نکنیم. کار و سرمایه نداریم!

مظفر محمدی: جنگ کار و سرمایه هست یا نیست؟

ثریا شهابی: جنگ کار و سرمایه را نمی شود فقط در واحد تولیدی، دید. جنگ کار و سرمایه در بعد اجتماعی است، و در سطح طبقاتی است و در سطح جامعه. در نتیحه تبدیل کردن آن به مباره و تقابل یک بخشی از کارگران توی یک واحد صنعتی، نادرست است. ممکن است واقعا یک خرده بورژوا، یک دکاندار، ورشکست شود و خیلی هم فقیر شود. واقعا ورشکست شود.
ما گفتیم، آن بحرانی که ازش اسم میبرند در واقع بحران کاهش (نرخ رشد) سود است. ولی یک سرمایه هایی ورشکست میشوند و فقیر میشوند و بدبخت میشوند. طرف کارفرما میگوید، بیا می بینی که من به خاک سیاه نشسته ام! رابطه کار و سرمایه رابطه کار و سرمایه در یک واحد نیست، در سطح طبقاتی در سطح جامعه است. در نتیجه به این دلیل است که کارگر مطالبه اش را از بورژوزای بعنوان یک طبقه (و از دولت بعنوان نماینده این طبقه) میخواهد، نه از کارفرما منفرد. به کارفرمایی که میگوید کارگر و کارفرما نداریم، باید کفت خوب شما دولت نماینده کارفرما، شما نمایندگاه مجلس، شما هم بفرمائید شش ماه حقوق نگیرید! کار و سرمایه نداریم دیگر!

سمينار جنبش کارگري - بخش دوم قسمت ١
....

مظفر محمدی: ثریا شهابی، نظر شما در این مورد چیست؟

ثریا شهابی: من فکر میکنم همانطور که رفقای دیگر هم صحبت کردند، مسئله تلاش برای درست کردن یک ساختار قانونی و یک "استراکچر" (structure) ماندنی برای طبقه کارگر ایران است. چنین چیزی اتقاق نمی افتد. تلاشهایی که میشود، بنظر من هرتلاشی که میشود، سندیکا و انجمن صنفی و . . تا آنجایی که غیردولتی است تلاشهای خیلی معتبری است. منتهی این توهم، که میشود در ایران انقلاب کرده، با کارگری که شورا درست کرده، شما میتوانید به مدل ترکیه حتی اتحادیه کارگری با یک ساختار قانونی درست کنید و یک هئیت مدیره بگذارید آنجا که بنشینند و جلسه بگیرند و تصمیم بگیرند، این توهم محض است!

تحمل نمی کند. سندیکا شرکت واحد را هم تحمل نمی کند. در نتیجه مشکل چی است، مشکل بنظر من نسخه غلطی است که برای ایران جواب نمی دهد. ما هم بدمان نمی آید، که اگر فرض کنید یک سندیکایی قانونی هم باشد و کارش را بکند. منتهی می ببنیم که چه به روزشان میآورند. این جا است که مسئله مجمع عمومی، که هم ممکن است و هم وسیع ترین توده ها را متشکل میکند، جواب است. مجمع عمومی که برای ایران سریع ترین جواب است، نمی توانند کاریش بکنند، نمی توانند هرروز همه پانصدتا کارگر را بگیرند، ممکن است یک جایی یک کارگری را دستگیر کنند ... ...

مظفر محمدی: چرا پانمی گیرد این جنبش؟ (جنبش مجمع عمومی)

ثریا شهابی: این جنبش (جنبش مجمع عمومی)، این طرف و آن طرف، نمونه های موفقی ازش داشته ایم. بنظر من دست بالا پیدا کردن یک گرایش متوهم است. دست بالا پیدا کردن یک گرایش بسیار بسیار متوهم است، از امکاناتی که طبقه کارگر دارد و الگو برداری غلط از جوامعی که برای ایران جواب نمی دهد.

ببینید الان وقتی شما تصویر ایران را نگاه میکنید، یک واقعیت متناقض را دارید. از یک طرف می بینید که حقوق کارگر را نمی دهند، قرارداد های موقت دارید، ماه به ماه حقوق کارگر را نمی دهند، و بعد هم شخصیت های کارگری و سندیکاهای فوق العاده میلیتانتی دارید که رهبر سندیکا را میگیرند و زبانش را قطع میکنند! در صورتی که با رهبر سندیکا در برزیل نمی توانند این کار را بکنند. در ایران نمیشود مثل برزیل سندیکا درست کرد. خوب، بعد میپرسند، که اگر طبقه کارگر ایران چنین محصولاتی بیرون میدهد، اگر میشود این کار ها را کرد، چرا نمی تواند حداقل تشکل خودش را داشته باشد. آنوقت این سوال میاید روی میز رهبران بخش رادیکال سوسیالیست طبقه کارگر، که الان وقت اش که بگوئند که این راه حل برای ایران کار نمی کند.

مظفر محمدی: میگویند که مجمع عمومی تشکل نیست. نمی شود هزار کارگر را هردفعه جمع کرد.

ثریا شهابی: میگویند، برای اینکه آن راه دیگر، سنت دارد. سنتی دارد، در تردیونیسم، در جنبش سندیکالیست در خارج کشور. و از نظر احزاب سیاسی در ایران هم، صاحب دارد. حرب توده از نظر سیاسی، اساسا مشوق این است. از نظر سیاسی دامن زدن به این توهم که همچون چیزی میشود، حزب توده در راس اش است.

مظفر محمدی: که سندیکا میشود درست کرد، در ایران ؟

ثریا شهابی: که جنبش سندیکایی در ایران میشود راه انداخت و رفت و برویم و قانونی اش بکنیم. شما نمی توانید قانونی اش کنید نمی توانید ساختار قانونی هیچ سلسله مراتب سازمانی را به جمهوری اسلامی تحمیل کنید.

الان من دلیل اش را میگویم چه است. شوراهای اسلامی یک سازمان سیاسی حاکمیت است در طبقه کارگر. سازمان کارگری نیست. مثل وزارت بهداشت است، انتخاب کارگر نیست. مثل وزارت دفاع است. انجمن های صنفی را مطرح کردند، تا بالاخره کارگر دست از سیاست بکشد! جمهوری اسلامی احتیاج داشت که کارگرهم، برای سیاست در میدان باشد! احتیاج داشت که ببردش جنگ! ببردش مراسم خمینی و ببردش فلان مراسم سیاسی! الان تلاش میکنند و میخواهند انجمن های صنفتی را، به اصطلاح آلترناتیو خودشان را، بعنوان یک تشکل غیرسیاسی بدهند! که این هم برایشان خطر است.
می پرسید که چرا مجمع عمومی جواب می دهد. من میگویم که مجمع عمومی تجربه ای است که کارگر ایرانی داشته است. در دروان انقلاب داشته است. نشسته اند تصمیم گرفته اند و اجرا کرده اند. الان وقت اش است که بخش کارگران رادیکال سوسیالیستی که، بنظر من گاها مشغول نوع دیگری از مبارزه اند و مشغول مبارزه ای اند که چپ حاشیه جامعه مشغول اش بود، بروند و تشکل هایی درست کنند که ممکن است.


سمينار جنبش کارگري - بخش دوم قسمت ٢
....

مظفر محمدی: نقطه قدرت مجمع عمومی این است که هر کارگری خودش را عضو آن می داند. فرض کنید اگر کسی بیاد جلو کارخانه و به من بگوید می خواهد با کسی صحبت کند و بپرسد نمایندۀ شما کیست می گویم من هستم. من جواب می دهم و اگر نتوانستم جواب بدهم می گویم که لطفأ به من وقت بدهید که با کسان دیگری مشورت کنم در نتیجه این نقطه قدرت مجمع عمومی است که هر کارگری خودش را عضو یک جمع خیلی بزرگ می داند و می داند که صاحب نظر است، صاحب فکر و تصمیم گیرنده است و امکان دخالت دارد. حالا اینکه تصمیم جمعی اشان خوب است یا بد است به جای خود باقیست. و نکتۀ دیگر اینکه در مجمع عمومی هم نماینده کسی نیست که در دوره معینی هر تصمیمی که بخواهد بگیرد. در واقع نماینده انتخاب می شود برای اینکه تصمیم جمعی کارگران را اجرا کند.ثریا شهابی نظر شما در این مورد چیست؟

ثریا شهابی: کوتاه میخواستم بگویم، رفقای دیگر هم اشاره کردند که خانه کارگر و شورای اسلامی، تشکل های کارگری نیستند. میخواستم بگویم رجوع به این ها ، مثل این است که شما می روید مسجد محل کوپن می گیرید و غذا می گیرید! کارگر به آن رجوع میکند برای اینکه در همه چیز را بسته اند. منتها در مورد مجمع عمومی، من هم میخواستم به چند نکته اشاره کنم.

ببینید مجمع عمومی وقتی است که کارگران جمع میشوند. هرکارگری به اعتبار اینکه در آن محل دارد کار میکند، عضو مجمع عمومی است. حق عضویت هم نمی دهد، ثبت نام هم نمی کند. رفقا اشاره کردند. میپرسند مجمع عمومی کجا است، میگوید دو شنبه تشکیل میشود. و در مورد معینی، من نماینده انتخاب میکنم که میرود در این مورد می نشیسند با شما (کارفرما) صحبت میکند و می آید به ما خبر میدهد و ما تصمیم میگیریم. نماینده تصمیم گرفتن نیست. به مدل پارلمانهای اروپایی نیست. میخواهم بگویم که مجمع عمومی خیلی خیلی واقعیت قابل مشاهده ای است.

مخالفین مجمع عمومی، گاها این را تبدیل میکنند به یک پدیده موهومی. در صورتیکه شما بروید و توی یک کارخانه ای، به شما میگویند که این دفتر مدیریت است که این ها می نشینند و تصمیم میگیرند که ما (کارگران) را چطوری سرکیسه کنند. و این هم دفتر ما (کارگران) است! ما دوشبنه ها گوشه کارخانه مان جمع میشویم، و در مورد همه چیز حرف میزنیم. دوشنبه ساعت ...، سعی میکنیم که جز ساعت کارمان باشد. اگر زورمان برسد. زورمان نرسد، از ده دقیقه وقت نهار میزنیم. همیشه ما جمعی حرف میزنیم که کارخانه چه خبره، چطوری میشود، و یک وقتی هم تصمیم میگیریم اعتصاب میکنیم و یک وقتی هم تصمیم میگیریم برای بیکارها کاری میکنیم.

خیلی تصویر ملموسی است. و این اتفاق در انقلاب ایران افتاد. مجامع عمومی اینطوری تشکیل شد. نه اجازه خواست ، نه ثبت خواست و نه هیچ چیزی. در عین حال میخواستم تاکیدی هم روی این بکنم که، ببینید جنبش مطالباتی طبقه کارگر در ایران سیاسی است. جنبش مطالباتی غیر سیاسی نداریم. سندیکا اگر در غرب میتواند غیرسیاسی باشد، در ایران هیچ تشکلی، هیچ تشکل مطالباتی و هیچ جنبش مطالباتی نیست که تبدیل نشود به یک مسئله سیاسی.

مظفر محمدی: تبدیل میکنند، والا سیاسی نیست بنظر من.

ثریا شهابی: میشود. برای همین است که شورای اسلامی میخواهند. برای همین است که خانه کارگر میخواهند و نمی توانند آنها را کنار بگذارند. یکی این را میخواستم بگویم، و یکی دیگر اینکه مبارزه طبقه کارگر علنی است. تشکیلات مخفی مطالباتی و صنفی، جزو سنت این سازمانهای چپ حاشیه ای است که ربطی به طبقه کارگر ندارند. نمیشود شما بروید و سندیکای مخفی درست کنی.


مظفر محمدی: فعال کارگری نگوید من وابسته به این حزب هستم و احزاب هم مستقم یا غیر مستقیم نگویند فلان تشکل به حزب من وابسته است. در این میان امنیت چقدر مهم است؟

....
مظفر محمدی: ثریا شهابی نظر شما چیست؟

ثریا شهابی: ببینید، اگر مسئله امنیت را بگذاریم کنار، یک جایی هست که رابطه با احزاب، بخصوص رابطه با احزاب معینی را جنایی میکنند. شما اگر عضو حزب موتلفه باشید و کارت عضویت در حزب موتلفه در تشکل کارگری در جیب ات باشد، کاری بهت ندارند. اما اگر کارت عضویت حزب حکمتیست داشته باشی، خوب میگیرند و اعدام ات میکنند. ما این را بگذاریم کنار و فرض کنیم که مسئل امنیت نیست.

رفقا هم اشاره کردند یک حزب کمونیست، یا یک حزب دمکراتیک، خودش حق دارد برود و یک نهاد کارگری برای خودش درست کند. آن نهاد برای همان اهدافی که برایش تعریف شده است، درست شده است. در نتیحه دخالت سازمانی در اینجا معنایی ندارد. سازمان حزبی اش نیست. سازمان جانبی حزب اش است. فرض کیند نهادی برای حمایت از درختان درست کرده است. خوب، این نهاد را شما نمی توانید فردا بروید و بکنید نهاد کار دیگری!

مجمع عمومی دست اش باز است برای هرچیزی. شما مجمع عمومی نمی گذارید فقط حقوق صنفی کارگر خودم را پی بگیرد. چون فردا، یک خانواده کارگری میآید و میگوید که بابا جان خانواده ما همه بیکار شده اند و ممکن است مجمع عمومی کارخانه بزرگ شما صندوق بگذارد و پول جمع کند! یا برای خانواده کارگری کارخانه بغل دست اش، کاری بکند! یا فرض کنید بگوید نمی روم جنگ! سیاست دولت این است که بروم جنگ، من نمی روم! بعد عده ای به او بگویند که "نرفتن ات به جنگ" خط یک حزبی است!

این حربه استفاده های یک جریانی است، که میگوید عضویت در حزب راست، عضویت در احزاب بورژوایی و عضویت در هزار و یک جریان دیگر، مسئله نیست. اما آنجایی که سیاست قرار است، طبقه کارگر را به سمت دیگری که بنیادهای نظام را به خطر میاندازد بکشاند، باید برای آن محدودیت ایجاد کرد.

مدل سوسیال دمکراسی غرب، رابطه حزب لیبر و اتحادیه ها، را رفیق امان توضیح داد. ببینید سوسیال دمکراسی مشکل اش این بنود که اتحادیه های کارگری را زائده خودش کرد. دست بالا پیدا کردن یک گرایش رفرمیستی است. گرایش کمونیستی اگر بود خوب میرفت و انقلاب کارگری میکرد. یا از طریق احزابی، که روزی ممکن است بروند در دعوایی در سطح جامعه دخالت کنند، خوب میرفت و کار دیگری میکرد.

یک حزب کارگری که اتحادیه های وسیعی کارگری در انگلیس و فرانسه پشت اش است، به حمله به عراق بگوید، نه؟ بد است؟ و بگویند که ما کار را میخوابانیم؟ بد است؟ کما اینکه بعضی از اتحادیه های کارگری این کار را کردند. بگوید که ما بنادر را میخوابانیم و نمی خواهیم از اینجا بمب ارسال شود! این هم سیاست است و سیاست یک حزبی میتواند باشد.

میخواهم بگویم که استقلال سازمانی، به این معنی که (سازمان کارگری) یک نهاد غیر حزبی است، و سوخت و ساز خودش را دارد، درست است. ولی آن استقلال سیاسی که بیشتر پشت این بحث است، در واقع یک محدودیت هایی را میخواهد تحمیل کند بر نوعی از سیاست، که به اصطلاح خلاف منافع کل سرمایه است.

....

سمينار جنبش کارگري - بخش سوم قسمت ١
.....

مظفر محمدی: قبل از اینکه به این بپردازیم که حزب کمونیستی کارگران چکونه حزبی است، شما زمینه های اینکه در طبقه کارگر این حزب بوجود بیاید را چه جوری می بینید؟ از ثریا شهابی می پرسم و این را هم اضافه کنم که آذر مدرسی معتقد است که کمونیسم یک گرایش قوی است در طبقه کارگر، طبقه کارگر انقلابی را پشت سر گذاشته و سیاسی است در نتیجه زمینه های بیشتری برای تشکیل حزب کمونیست کارگری وجود دارد.

ثریا شهابی: من موافق ام با این حکم. فکر میکنم که نه فقط کمونیسم در جنبش کارگری ایران قوی است بلکه بنظرمن تحزب گریز نیست. ببینید شما الان فقط با یک مشاهده میتونید ببینید که رهبران کارگری که برای مطالبات کارگری پا به میدان گذاشته اند، برای هر مطالبه شان با این مواجه میشوند که وزارت اطلاعات و رئیس جمهور و ... با آنها طرف میشود. بیشتر از هرکسی، در "این در زدن و آن در زدن" رهبران کارگری، نیاز به یک حزب را می بینید. رهبر سندیکالیست اش، مجبور میشود برود عضو "شورای ایرانیان" شود. برای اینکه میخواهد در ابعاد عظیم برای پیشروی اش، در امر همان سندیکالیش، در ابعاد عظیم پاسخ های بزرگ به مسائل سیاسی جامعه بدهد.

رهبران کارگری دیگرش در زندان، فقط برای مطالبات رفاهی کار نمی کنند. برای همان مطالبات رفاهی شان مجبورند با کل حاکمیت طرف شوند. طبقه کارگر ایران برای کمترین پیشروی، تمام دم و دستگاه بورژوازی، دولت اش و تمام ساختار سیاسی اش را در مقابل خود می بیند. و همین امروز، مستقل از اینکه ما بخواهیم یا نخواهیم، چون یک حزب سیاسی ظاهر میشوند. این تحرکات، این طبقه کارگر، به حزب کمونیستی