افغانستان جامعه فقیر با مردمی که به سختی شکم گرسنه شان را سیر میکنند، در منجلاب میلیتاریسم و تروریسم جهانی به سرنوشت دردناکی دچار شده است. دول غربی و همان کسانی که دوران جنگ سرد، طالبان را برسر مردم آن خراب کرده بودند، به بهانه جنگ با طالبان، این کشور را کیسه بوکس قلدری نظامی آمریکا و آزمایشگاه انتقام و نسق بگیری ابرقدرت مربوطه برای مهار افسار گسیخته اسلام سیاسی و برای ارعاب جهان، کردند. به بهانه جنگ با طالبان مردم غیر نظامی اش را از زمین و هوا به بمب و گلوله بستند.  

امروز بر سر این جغرافیای حاشیه ای و "بی صاحب"  شده بعد از جنگ سرد، جایی که چون عراق پس از ۱۱سپتامبر، قرعه "کانون شر" بودن و انهدام و تخریب، بنامش درآمد، فاجعه دیگری در پرواز است.

قریب یک دهه پس از بمباران افغانستان و تخریب و کشتار مردم غیرنظامی، بعد از "رژبم چینج" و جایگزینی طالبان، این باند گانگستر در قدرت، با باند دیگری از گانگسترهای جدید مرکب از رئسای قبایل و اقوام و مذاهب، پس از به ارمغان آوردن بساط "دمکراسی" و "انتخابات"، بعد از امن و آزاد اعلام کردن

افغانستان جدید و اخراج و بازپس فرستادن میلیونها فراری افغانستانی از کشور های مجاور، و از جمله از ایران، به "وطن آزاد شده"، معلوم شد که طبق ادعای نیروهای آمریکایی طالبان نه تنها تضعیف نشده است که تقویت شده است! و امروز امکان مذاکره با طالبان روی میز وزارت خارجه آمریکا است!

میگویند که امروز دیگر دوره سپردن قدرت به "خود ملت افغانستان" است! در این راستا با دشمن تسلیم نشده، یعنی طالبان، میتوان مذاکره کرد، آنها را در آینده حکومت افغانسان شریک کرد، و مردم افغانستان را در چنگال طالبان و انواع  گانگسترهای دیگر قومی و قبیله ای و مذهبی، و دول ارتجاعی همسایه چون ایران و پاکستان، باز به حال خود رها کرد!

 

مردم افغانستان و "آزمون تاریخی"

دول غربی، این فرشتگان دمکراسی و آزادسازی به شیوه افغانستان و عراق، رسالت خود را به سرانجام رسانده اند! امروز این وظیفه مردم افغانستان است که وظیفه تاریخی خود را انجام دهند، و نشان دهند که در مقابل بمبارانها و جایگزینی طالبان با گانگسترهای جدید، شایسته آن چند صد سرباز آمریکایی و بریتانیایی که به خاطر "آنها" جان خود را فدا کرده اند، هستند. دیگر نوبت مردم افغانستان است که نشان دهند که آیا لیافت آن میلیاردها دلاری که بنام آنها خرج نگاهداری نیروهای نظامی غرب شد، و بخشی از آن هم توسط حکومت جدید به جای تامین دارو و غذای مردم به تاراج رفت، را دارند یا ندارند!

در پس منجلابی از دروغ و ریا مهوع، چهره هولناک فاجعه دیگری در افغانستان خود را نشان میدهد. از خود حکام امروزشان بشنوید. معاون رئیس جمهوری افغانستان هشدار میدهد که:

اگر کمک غذایی به نیازمندان افغان نرسد، بیش از شش میلیون نفر در این کشور با خطر جدی گرسنگی رو به رو خواهند شد. و "ما هم اگر به جای همین مردم فقیری که شب و روز خانواده شان را مرگ تهدید می کند باشیم، برای نجات خود چه کار خواهیم کرد؟ یا در خدمت تروریسم قرار خواهیم گرفت، ولو به قربانی و انتحارش بینجامد، یا به روش نامشروع دیگری، که کشت خشخاش باشد، متوسل خواهیم شد."

حمله به افغانستان نه جنگی برای نابودی طالبان بود، نه برای نابودی اسلام سیاسی! این حمله نه در خدمت نجات مردم افغانستان بود و نه برای حقوق بشر! این اراجیف همان اندازه حقیقت دارد  که ادعای امروزشان در مورد ضرورت سپردن مملکت به مردم افغانستان. جنگ آمریکا با طالبان، بر سرقدرت و برای تغییر توازن قوای معینی، بود.  این حمله ای برای تغییر توازن قوا بین تروریسم و میلیتاریسم غرب بود با تروریسم اسلامی و ارعاب هر جنبش اعتراض مترقی، کارگری و سوسیالیستی در سطح جهان!

ادامه این وضع امروز بی مصرف، برای غرب پرهزینه و "نالازم" شده است. فرمول اعلام بی مصرفی افغانستان را پیدا کرده اند. رها کردن افغانستان با میلیونها گرسنه در خطر مرگ  در چنگال انواع باندهای قومی و مذهبی و تروریستی،  تحت عنوان "سپردن اداره جامعه بدست خودشان"!  و مدیای نوکر و جنبش های ناسیونالیستی در سراسر جهان، امروز نیرو و توپخانه این تغییر و تزریق این فرمول اند.

در این رابطه به مطلب منصور حکمت تحت عنوان "دنيا پس از ١١ سپتامبر- بخش چهارم: پس از افغانستان" رجوع کنید.

ثریا شهابی

۲۲ ژوئیه ۲۰۱۰