۱۸ دسامبر ۲۰۱۵ ٬ شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه سوریه را تصویب کرد. محور این قطعنامه٬ بیش از هرچیز توافق برسر کنار آمدن با اسد و میدان دادن به روسیه برای شرکت مستقیم در  «مدیریت بحران خاورمیانه»٬ است. محتوای «شترگاوپلنگ» این توافقات٬ تشکیل یک «دولت وحدت ملی» در سوریه متشکل از گروههای اپوزیسیون  و دولت بشار اسد است. بعلاوه و مهمتر٬  تعیین جایگاه جغرافیایی داعش در خاورمیانه٬  از دستآوردهای واقعی این توافقات است.

تشکیل «دولت وحدت ملی» در سوریه٬ متشکل از دستجات اپوزیسیون و دولت حاکم٬ و شکل گیری دولتی موزاییکی٬ قومی و مذهبی چون عراق٬ در حالیکه بشار اسد در قدرت است٬ توهم پوچی بیش نیست. دولت دست ساز و موزاییکی عراق٬ فقط و فقط میتوانست با «رژیم چنیج» ناتو و حذف فیزیکی صدام ممکن شود٬ نه علیرغم آن! این توافقات٬ تنها و تنها یک رکن عملی شدن دارد. آن هم تعیین جایگاه جغرافیایی داعش در خاورمیانه٬  توافق داخلی قدرت های بزرگ بر سر محدود کردن دامنه

ترکش عواقب تخریب خاورمیانه به غرب٬ چه در بعد پناهنگی و چه در بعد ترورهایی از نوع ترور پاریس٬ است. بر این بستر «خلاصی» دولت های غربی از کیس به بن بست رسیده و شکست خورد آنها در سوریه٬ آروزی پشت این توافقات است. سرنوشت سوریه نا معلوم است و تابع روندهای آینده در خاورمیانه. اما آنچه که معلوم است٬ واقعیات پشت این جدال ها و توافقات است.   

نه ائتلاف غرب٬ نه روسیه٬ نه قدرت های مرتجع منطقه ای چون ایران و سوریه٬ هرگز قصد پاک سازی خاورمیانه از داعش را نداشتند و ندارند. ویروس داعش٬ هرچند محصول مستقیم دخالت بشردوستانه میلیتاریستی دولت های غربی و متحدین منطقه ای آن است٬ اما برکتی در دامان هم والدین خود گذاشت و هم دولت های روسیه و نیروهای مرتجع منطقه ای٬ ایران و سوریه.  تا به بهانه جنگ با داعش٬  آتش جنگ قدرت در خاورمیانه را بین خود بیش از پیش دامن زنند! تا به بهانه جنگ با داعش٬ فشار اعتراض در داخل را برروی خود را کم کنند.  بالاخره پدیده داعش را٬ که میتواند دشمن مقطعی و متحد تاکیتکی هرکدام از آنها باشد٬ را به زندگی انسان قرن بیست و یک اضافه کنند.  

قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل٬  بیش از آنکه در مورد سوریه و مردم بازمانده از جهنم آن باشد٬ بیش از آنکه در مورد سرنوشت مردم خاورمیانه باشد٬ توافقی بر سر  تغییر توازن قوا میان قدرت های بزرگ جهانی است٬ به بهانه کیس سوریه.  بعلاوه و مهمتر٬  رسمیت دادن به حکومت داعش در جغرافیای بی صاحبی چون لیبی است! این توافق پاسخ بورژوازی جهانی و متحدین منطقه ای آنها٬  به شکست های قبلی در کیس سوریه و بعلاوه پاسخ به  تعرض داعش در کیس ترورهای پاریس٬ است. ترورهای پاریس برای مقابله با سازش غرب با بشار اسد بود!  بورژوازی جهانی آن را شنید!  محتوای توافقات امروز شورای امنیت٬ آتش بس و سازش با بشار اسد٬ عقب کشاندن داعش از سوریه٬  و  تعیین  رسمی یا عملی جغرافیای حکومتی دیگری برای داعش در خاورمیانه٬  است.  فعلا لیبی بدون صاحب در تسخیر دستجات جنایی قومی و قبیله ای٬ بهترین کاندید برای حاکمیت داعش است.   

عمق باطلاق سوریه و اقیانوس عظیم جنایاتی که تحت نام دخالت های بشردوستانه توسط ناتو و  انواع اپوزیسیون های دست ساز دولت های غربی در دو دهه قبل صورت گرفته است٬ تصویر به غایت وارونه ای از توافقات امروز در مورد سوریه٬ نیروهای درگیر در آن و نتایج احتمالی آن بدست میدهد.  

در چنین شرایطی چه کسی میتوانست با دخالت نظامی هر نیرویی که بتواند افسار داعش را که گسیخته میرود و نکبت می آفریند کمی مهار کند٬ مخالفت کند. ورود روسیه در جنگ با داعش٬ همچون جنگ آمریکا با طالبان در روزهایی که طالبان در قدرت بود٬ نمی توانست مورد مخالفت هیچ نیروی آزادیخواهی قرار بگیرد که میخواست ماشین کشتار طالبان و داعش را کنترل و مهار کند.  

ما همچنان که جنگ آمریکا با طالبان را٬ با تاکید بر جنگ و نه بمباران هوایی٬ محکوم نکردیم٬ جنگ روسیه با داعش٬ و باز با تاکید بر جنگ و نه بمباران٬ را محکوم نکردیم و با آن مخالفت نکردیم. از این واقعیت که کسی نمی تواند جنگ روسیه با داعش را محکوم کند٬ همانگونه که نمی توانست جنگ آمریکا با طالبان را محکوم کند٬ ساختن  سرمایه و سرپناه سیاسی برای قلب واقعیاتی که پشت جدال با داعش خوابیده است٬ یعنی کاری که بخشی تحت نام چپ و ضدامپریالیستی گری میکنند٬ فریب کاری محض است.  رفتن پشت «پروژه های نجات بخش» این بار روسیه٬ و در پناه آن و خجولانه رفتن پشت سر حکومت ایران٬ به اندازه همان پروژه های نجات بخش ناتو٬ ارتجاعی است.    

ما در کیس ایران٬  محکم در مقابل تحریم اقتصادی و تهدید های حمله نظامی به ایران٬ خواهان پایان دادن فوری و  بدون قید و شرط به تحریم اقتصادی و تهدیدات نظامی و پایان دادن به  بهانه اتمی یعنی شکافی بودیم  که بیش از همه زندگی مردم ایران را به مخاطره می انداخت.

مستقل از وقوع یا عدم وقوع سناریو سیاه در ایران٬ شکاف غرب با ایران روند به گرسنگی کشاندن بیشتر میلیونها نفر از شهروندان و  تبدیل ایران به لیبی و عراق را در مقابل چشم همگان میگذاشت! ما علاوه بر این که خواهان قطع فوری و بدون قید و شرط تحریم ها و پایان دادن به فضای میلیتاریستی بر فراز سر ایران بودیم٬ در مقابل مذاکرات ایران و غرب مخالفت نکردیم و در عین حال هرگز محتوای تواققات را تایید نکردیم.

ما هرگز به دولت ایران و آمریکا برای تعیین سرنوشت مردم در خاورمیانه و تحکیم قدرت جمهوری اسلامی برفراز سر مردم ایران و عراق٬  چک سفید ندادیم. توافق با آتش بس فوری٬ برای بازکردن میدان عمل پیشروی خود است٬ نه تحکیم قدرت یکی از طرفین جدالی سرتاپا ارتجاعی و ضدبشری بر سرخود و یا بر سر بخشی از شهروندان در هرگوشه ای از جهان.

سناریو دولت های غربی برای تبدیل خاورمیانه به جغرافیایی قومی و مذهبی٬ با اضافه شدن داعش٬ عمیق تر و سیاه تر میشود. مستقل از ادعاهای امروز این و آن دولت غربی در مورد شکست شان در پروژه های عراق و لیبی و به اصطلاع تمایل به دولت های سکولار٬ روند جاری و اضافه شدن داعش بعنوان این بار ابزا دولت ترکیه در راستای منافع دولت آمریکا در کنار سایر دستجات شیعه و سنی و سلفی و ... ٬ عمق ریاکاری همه شان را نشان میدهد.

 بورژوازی جهانی و منطقه ای٬ منافع زمینی و مستقیمی در این تقسیم بندی قومی و مذهبی و تعمیق آن دارد. فی الحال آزادیخواهان قلابی و پلاستیکی چون فرخ نگهدار٬  در مسابقه سهم دستجات ارتجاعی قومی و مذهبی در خاورمیانه٬ و در کنار بورژوازی غرب٬  مبلغ کثیف دادن کشور و جغرافیایی به داعش شده است.  

مقابله با این سناریون و سیری که در جریان است٬ و شکل دادن به یک خاورمیانه سکولار و غیرقومی و غیرمذهبی٬ تنها و تنها کار طبقه کارگر و کمونیست ها است. طبقه ای که کمترین منفعتی نه تنها در قومی و مذهبی کردن جغرافیای کار و زندگی اش ندارد٬ که بیش از همه از شکاف قومی و مذهبی در صفوف کشوری و منطقه ای و کشوری خود٬ آسیب می بیند.

از این رو٬ ریوس یک سیاست کمونیستی٬ ضمن عدم محکومیت و عدم مخالفت با افسار زدن داعش توسط هر نیرویی٬ از جمله روسیه٬ باید قویا مخالف محتوای توافقاتی باشد که مردمی را در لیبی یا هرگوشه دیگری رسما محکوم میکند که تحت حکومت داعش زندگی کننند. نباید اجازه داد به بهانه حل کیس سوریه٬ جانور داعش را هم به دستجات شیعه و سنتی و .. اضافه کنند و آن را  به داده ای در زندگی مردم جهان و خاورمیانه رسما یا عملا اضافه کنند.  

بعلاوه در مورد  آینده سوریه٬ و صف بندی های آن٬ باید حفظ دستآوردهای کوبانی و مخالفت با شکل گیری حکومت موزائیکی قومی  و مذهبی٬ و دفاع از بیشترین آزادی های سیاسی٬ در راس خواستهای هر نیروی آزادیخواه و مترقی  باشد. بهانه داعش و توافقات شورای امنیت٬ نباید موجب باز گذاشتن دست بشار اسد در سرکوب مردم باشد. بعلاوه دفاع از فراریان از سوریه٬ و حق پناهندگی برای هر کسی که از جنگ و نا امنی سیاسی یا اقتصادی میگریزد٬  همچناین یک رکن سیاست کمونیستی است.

 

حاشیه نشینان سرگردان

 

در این میان٬ در حالیکه دشمنان مردم و دشمنان طبقه کارگر صف بندی هایشان را تغییر میدهند و توازن قدرت میان آنها تغییر میکند٬ و بخصوص با اضافه شدن رسمی روسیه به فاکتورهای دخالت رسمی در خاورمیانه٬ حال و هوای بخشی از اپوزیسیون٬ به اصطلاح چپ حاشیه ای در ایران٬ تماشایی است. این طیف٬ که همیشه در رکاب یکی از نیروهای اصلی بورژوازی پا میزند٬ این بار با اعتماد به نفس شگفت انگیزی٬ کف بردهان٬  چنان از روسیه و «دخالت بشردوستانه» آن صحبت میکند٬ که در ذهن نمی گنجد!

فاکتورهایی که در دفاع از روسیه ردیف میشود٬ به روشنی قابل تعمیم به ایران و آقای روحانی است. این ارزش مصرف داخلی پدیده خم شدن از سمت ناتو و آمریکا به سمت روسیه و اسد٬ در میان بخشی در اپوزیسیون است. 

صحبت از اپوزیسیون بی افق و بی آینده ای است٬ که بنام چپ و کمونیسم و بنام منافع طبقه کارگر٬ بخشی طرفدار دخالت بشردوستانه آمریکا است و بخشی روسیه!  بخشی که دل در گرو رژیم  چینج ناتویی حکومت ایران داشت٬ افسرده میدان را خالی کرده است و جای خود را به بخشی که در کش و قوس پوتین٬ رفیق سرخ خودش را می بیند٬ داده است.

اگر جقجقه دمکراسی بازی دولت های غربی دل بخش اول را ربوده بود٬ کلمات قصار رفیق مائو و نوستالژی جهان دوقطبی آمریکا و شوروی٬  دل این یکی را برده است. خروار خروار نقل قول در مورد کدام امپریالیست است و کدام نیست٬ و اینکه روسیه نه امپریالیست که لقب شیک «دولت فدرال» را یدک می کشد٬  و آمریکا شیطان بزرگ است٬ تولید میشود که بگوید که این بار به روسیه و پروزه های «نجات سازی» روسیه دخیل ببنید.

دهها شخصیت سیاسی با یدک کشیدن عناوین دکتر و مهندس و محقق چپ گرا٬ امثال رئیس داناها و محیط ها ٬ شال و کلاه کرده اند تا به طبقه کارگر ایران و منطقه به قبولانند که طبق تئوری های صدرمائو٬ رفیق پوتین ناجی آنها است و یا در بدترین حالت در سلسله مراتب هیرارشی امپریالیستی٬ دشمن آنها نیست!   چرا که از نظر آنها روسیه امپریالیست و جهانخوار نیست یا از آمریکا کمتر جهانخوار است!  صدها صفحه عفونت نامه و لیچار به سمت  کمونیست هایی که با هیچ تئوری حاضر به رضایت به نقش «رهایی بخش» روسیه و هم پیمان تاکتیکی آن یعنی دولت اعتدال روحانی نیستند تولید میشود٬ تا به قبولانند که طبقه کارگر ایران٬ با «حفظ مواضع انتقادی»٬ با پوتین و روحانی هم منفعت است! 

روسیه یکی از بزرگترین قدرت های نظامی جهان است و یکی از نیروهای جهانی که در جهان چند قطبی٬ نقش و سهم بیشتری میخواهد. با این وجود فرض کنیم امپریالیست باشد یا نباشد. چه کسی گفته است که به خاطر امپریالیست بودن یا نبودن  طبقه کارگر باید برود پشت مثلا بوکوکرام و طالبان و داعش و ایران و ترکیه و عربستان و سوریه و عراق و  ... به این خاطر که طبق نقل قول های این شخصت های محترم این ها در زمره امپریالیست ها محسوب میشوند یا نمی شوند!  

امروز همه دستجات به اصطلاح غیرامپریالیست و بورژوازی های کوچکتر و منطقه ای تر  و محلی تر٬ همه جز لاینفکی از صف بندی های بورژوازی امپریالیستی اند. همان طور که ارتجاع اسلامی٬ آلترناتیو بورژوا امپریالیستی برای مقابله با انقلاب چپی ایران در مقابل خطر کمونیسم بود٬ امروز هم از داعش تا جبه النصر و شیعیان لبنان و  سلفی های عراق و ...همه و همه ٬ شعبات ارتجاع محلی است که ابزار حل و فصل تقابل های امپریالیستی است.

داعش محصول ناتو و ابزار مستقیم عربستان سعودی و ترکیه٬  همانقدر بورژوا امپریالیستی است که ارتجاع اسلامی ایران در دوران انقلاب ایران بود.  این واقعیت را  خانم کلینتون به آن اعتراف میکند که از ارتجاع اسلامی تا داعش فرزندان آنها برای مقابله با دخالت از پایین یا برای رقابت با رقبای بین المللی بوده است.

تبدیل امپریالیسم به آنچه که خمینی و ارتجاع اسلامی٬ مائو و چپ سنتی ایران می فهمد٬ تبدیل آن به شیطان بزرگ و جهانخوار و ... نه یک تئوری مارکسیستی٬ که پرچم ناسیونالیستی طبقه ای است که در رقابت با سرمایه بزرگ٬ احساس حقارت خود را بیان میکند.

خرده بورژا ناراضی از وسعت کسب و کارش٬ و در دنباله روی از بورژوزای خودی و ملی که رقبای بزرگ را عامل کسادی سودهی بیشتر خود میداند٬ امپریالیسم را به کشور و جغرافیا و سران دولتی و هیرارشی قدرت های مخرب و کمتر مخرب٬ تخفیف میدهد! تا منافع مشترک اش با طبقه حاکم در کشورهای متروپل را بپوشاند و از چشم طبقه کارگر پنهان کند.  تا بقبولاند که در چهارچوب کشوری٬ کارگر و سرمایه هم منفعت اند و منفعت مشترک دارند.

جهان چند قطبی موجود٬ جهان تماما قدرت های امپریالیستی است! قدرت های اقتصادی که در سراسر کره خاکی٬ از عقب مانده ترین نقطه تا پیشرفته ترین آن٬  تحت مناسبات کار و سرمایه امپریالیستی٬  در متمرکز ترین٬ قطبی ترین٬ و فشرده ترین شکل آن٬ سازمان یافته است. بورژوازی هیچ کشوری٬ خارج از مناسابت امپریالیتسی کار و سرمایه حاکم بر جهان٬ اگر دیروز امکان بقا داشت٬ در قرن بیست و یک امکان بقا ندارد. از این رو بورژوازی خوب و بد٬ ملی و غیرملی٬ سرمایه خوب و بد٬ نداریم. تقسیم جهانی حوزه های تولید و تصرف فوق سود و حوزه های تولید کار ارزان٬ به پایان رسیده است. برای مثال از «رفیق» پوتین تا خانم کلینتون بر سر حفط کار ارزان ایران توافق پایه ای دارند. و برای حفط کار ارزان٬ حفظ دستگاه اختناق الزامی است٬ و کسی با آن٬ تا جایی که فشار پایین آنها را ناچار به موضع گیری نکرده باشد٬ مشکلی ندارند. نگاه کنید به درجه اختناق حکومت رفیق شان٬ روحانی! صحبت بر سر تغییر توازن قوا میان نیروهای موجود است٬ نه پروژه های رهایی بخش بورژوازی های «غیرامپریالیستی» یا ملی هیچ کشوری!  

این استدال چپ سنتی دوران انقلاب ایران است که با تولید خروارها نقل قول و انتشار صدها کتاب از کلاسیک های مارکسیسم در مورد امپریالیسم٬  به خاطر «غیرامپریالست» دانستن  بورژوازی خودی و ارتجاع اسلامی٬ تماما پشت سر خمینی صف بست! به این بهانه که جناب نماینده «خرده بورژازی سنتی» و «ضد امپریالسیت» است٬ رهبری او را بر فراز سر خود عملا با حفظ پاره ای انتقاد ها٬ پذیرفت. قریب چهل سال وقت داشت که محصول توجیهات  استالینستی مذاهب رهایی بخش و اراجیف مائویستی «تضاد عمده و غیرعمده»٬  برای ساختن با این و آن بورژوزی غیرخودی یاخودی را به نام مارکسیسم تجربه کند.

این تروشات عقب مانده٬ شرق زده و جهان سومی٬ ترواشات فکری خرده بورژوا ناراضی٬ برای رفتن زیر عبای این و آن بورژوازی محلی یا بین المللی٬ امروز در ایران در میان طبقه کارگر  و کمونیست ها خریداری ندارد.

 جمهوری اسلامی نمایش کاملی از محصولات آن نوع «ضدامپریالیستی» گری را در مقابل نسل جوان و طبقه کارگر ایران گذاشته است.

 نوع اول اپوزیسیون چپ طرفدار ناتو و پرو بورژوازی غرب٬ برای فریب طبقه کارگر٬ از اقبال بیشتری برخوردار بود. به دو دلیل اصلی: یکی اینکه بورژوازی ایران٬ امال و آرزوهای رشد و شکوفایی خود را٬ توهم باشد یا واقعیت٬ از الگوی غرب میگیرد٬ نه شرق! و فاکتور دیگری٬ تجربه حکومتی جمهوری اسلامی ایران است که بنام «دشمنی با غرب» ماشین اختناق و سرکوب و استثمارش را قریب چهل سال روغن کاری کرده است.

چپ سنتی ضدامپریالیست طرفدار روسیه٬ از منظر دو طبقه اصلی ایران٬ بورژوازی و طبقه کارگر٬ روی اسب بازنده شرط بندی کرده است.  حکمت و ارزش مصرف این ضدامپریالیست گری٬ برای کشاندن طبقه کارگر به سازش با بورژوازی خودی متحد روسیه است. تا به بهانه تقویت کمپ ضدامپریالیستی در  جهان٬ بار دیگر بساط عوام فریبی خود را گرم نگاه دارند.   

طبقه کارگر ایران در چهره پوتین٬ حکومت بورژوایی  را می بیند که منافع زمینی٬ اقتصادی٬ نظامی و سیاسی آن٬ در مقال منافع طبقه کارگر ایران و منطقه  است. طبقه کارگر و کمونیسم٬ بین بد و بدتر انتخاب نمی کند. شرایط را درک میکند ٬ چشم در چشمان واقعیات می دوزد٬ خود فریبی و عوام فریبی نمی کند٬ و در دل هر شرایط جدیدی راه پیشروی خود را معلوم میکند. امپریالیست و غیرامپریالیست خواندن روسیه برای رفتن زیر عبای روحانی٬ فراخوان طبقه کارگر به سازش با  بورژوازی خودی٬  دروغ و فریبی بیش نیست.

همه میدانند خاصیت تئوری های ضدامپریالیستی طرفداری از روسیه٬ دعوت برای شرکت در انتخابات و ساختن با «دولت اعتدال» است. سازمان پرافتخار فدائیان اکثریت٬ فی الحال سوت آن را به صدا در آورده اند! اکثریت پس از اعلام خروارها افشاگری از حاکمیت٬ اخیرا طی بیانیه ای  اعلام کرده است که در انتخابات مجلس شرکت میکند. محصولات برجام و شورای امنیت٬ به بار نشسته است! مبارک شان باشد!

کمک کیند که همه این طیف روشنفکر ابن الوفت بی مایه٬ این حاشیه نشینان سرگردان٬ به زیر پرچم پرافتخار اکثریت٬ و سنت تاریخی حزب توده٬  متحد و متشکل شوند. طبقه کارگر و کمونیسم در ایران٬ این سنت را خوب می شناسد.  

ثریا شهابی 

۲۱ دسامبر ۲۰۱۵