روزنامه کیهان، این ارگان رسمی جمهوری اسلامی، با  انتشار "بررسی رشد گروههای چپ مارکسیستی در دانشگاهها" مستقل از حاشیه نویسی های وزارت اطلاعات و پرونده سازی برای "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب - داب"، به قماری گردن گذاشته و "دسته گلی بر آب" داده است که دود آن به چشم همه جناحهای حاکمیت، از سبز و سیاه خواهد رفت. کیهان به منظور ایحاد رعب در دل رهبران سبز،  یعنی بخش رانده شده از بارگاه حکومت  و با نشان دادن دشمنان واقعی نظامش یعنی خطر چپ و کمونیسم در جامعه، خواسته است با یک تیر دو نشان بزند. هم بی پایه بودن امید جناح ناراضی داخلی خود  نسبت به "اصلاحات" را نشان دهد  و هم همسرنوشتی همه حافظین نظام، از موسوی و کروبی تا خامنه ای و احمدی نژاد، را خاطر نشان و این صف را "بیدار" کند، و هم به جنبش کمونیستی ایران اعلام جنگ دهد. 

کیهان در عین حال و مهمتر، با  این اقدام و انتشار "بررسی رشد گروهای چپ و مارکسیستی در دانشگاهها"، دشمنان واقعی نظام را، جنبشی که میتواند مرگ جمهوری اسلامی را سرآغاز یک زندگی انسانی برای همگان کند، در مقابل دوستان و دشمنان خود قرار داده است. تا به دوستانش، در پوزیسیون و اپوزیسیون،

فراخوان اتحاد و به دشمنانش "حکم جهاد" دهد! کیهان با این بررسی جنبش کمونیستی معاصر ایران را در مقابل جامعه گذاشت، جنبشی که به این و آن سازمان محدود نیست و در بطن جامعه و در اعتراض روزمره میلیونها نفر از مردم ایران نهفته است. جنبشی که نه با سرکوب دانشجویان چپ و کمونیست و تعرض به "داب"  محو شد،  و نه با عروج و نزول سبز تسلیم صف "انقلاب همگانی" آن شد. جمهوری اسلامی برای ایجاد اتحاد در صفوفش ناچار شد به وجود چپ و کمونیسم در جامعه ایران اعتراف کند و خطر آن را به صفوف خودش گوشزد کند. چپ و کمونیسمی که به کمتر از مطالباتی که بر پرچم های "منشور سرنگونی جمهوری اسلامی" و "بیانیه حقوق جهانشمول انسان" نقش بسته است، رضایت نداد و نمی دهد. پرچمی که  امروز کیهان هم در جنگش با آن، ناچارا "به خانه های مردم برده است"! جنبشی که ریشه در خواست هر جوان انقلابی خواهان تغییرات ریشه ای، در تقلاهای هر زن و دختری که بقا جمهوری اسلامی را در تناقض با زندگی انسانی خود میداند، در مطالبه اکثریت کارکنان جامعه که حتی یک روز با جمهوری اسلامی از بالا تا پائین سازش نکرده اند، و در اعتراض و مبارزه طبقه کارگری که میداند که خلاصی او از چنگال فقر و محرومیت تنها و تنها در گرو تحقق  مطالبات منشور سرنگونی و حقوق جهانشمول انسان است، دارد.  کمونسیم معاصر ایران امروز پرچم خود، صف خود و مطالبات خود را میشناسد. این دستآورد با هیچ سرکوب و زندان و بگیر و ببندی قابل بازپس گیری نیست.

کیهان با انتشار بررسی رشد گروهای چپ مارکسیستی در دانشگاهها"، نه فقط طیف در قدرت و در اپوزیسیون  ناراضی در حاکمیت، نه فقط طرفدران و  منتقدین قانون اساسی، که بخصوص باید  طیف دیگری را هم "بیدار" کرده باشد. طیفی که در حرف ادعای چپ و طرفداری از  طبقه کارگر و انقلاب و سرنگونی جمهوری اسلامی دارد. کسانی که در سالهای گذشته در مقابل کمونیسم معاصر جامعه ایران،  یا آن را انکار کردند و یا در مقابل آن و علیه آن صف بستند. کسانی که بنام طبقه کارگر و کمونیسم، تریبون رذیلانه ترین حملات وزارت اطلاعات و زندانبان به رهبران و فعالین و سخنگویان این چپ و کمونیسم در ایران بودند. امثال آذرین و مقدم و طرفداران خجول آنها، کارگر دوستان دروغین و پوشالی، کسانی که تحمل زخم حملات جمهوری اسلامی به کمونیسم معاصر ایران را با چاشنی تعرض پلیسی خود، هزاران بار دشوار تر کردند. آیا این صف، امروز میتوانند تراوشات دیروز خود را منتشر کند؟  اعترافات کیهان،  پرونده آلوده این صف را زیربغل آنها زد و آنها را تا اطلاع ثانوی مرخص کرد!

یکی دیگر از جریاناتی که کیهان موجبات بیداری آنها را فراهم کرده است. حزب کمونیست کارگری ایران است که بنحو غیرمترقبه ای،  در گرماگرم کمپین های مختلف برای جلب رضایت دولتهای غربی، فرانسه و آلمان و آمریکا برای نجات مردم ایران، و در بحبوحه انتشار سند بی محتوایی چون "مانیفست انقلاب ایران" برای تسخیر جنبش اعتراضی موسوی و کروبی، بیدار شده است. این حزب اخیرا سندی تحت عنوان "منشور جنبش انقلابی برای سرنگونی جمهوری اسلامی" صادر کرده است. این را می شد به فال نیک گرفت.  می شد به این فرصت طلبی به دیده مثبت نگریست. هرچه باشد از فرصت طلبی تبدیل انقلاب کارگری به انقلاب انسانی برای همتراز شدن با سبز، بهتر است. تعویض النگوی سبز با پرچم سرخ منشور سرنگونی و تلاش برای نزدیک کردن خود به کمونیسم معاصر ایران، می توانست برای هر کمونیستی جای خوشحالی باشد. اما تعویض مطالبه منشور کمونیسم معاصر ایران که برسر در آن نوشته شده است: " اعلام سرنگونی و انحلال جمهوری اسلامی" با مطالبه آقای موسوی و کروبی که عبارتست از: "خلع ید ولی فقیه، رئیس جمهور و كلیه مقامات دولتی از قدرت" ، زیرکی که نه، شوخی بیش نیست. کمونیسم معاصر ایران، طبقه کارگر، و نسل جوان مارکسیستها در ایران، را باید خام و ناآگاه دانست تا بتوان نسخه ای جعلی از پرچم آنها را بنام آنها برافراشت!

ثریا شهابی

٧ آوریل ٢٠١١