چند نکته: اینکه چرا این ها اعدام ها و کشتار ها را از ۶۷ شروع میکنند و درمورد آن صحبت می کنند٬ سوال مهمی است.
این سوال که چرا از خرداد ۶۰ و ۲۸ مرداد ۵۹ و اعلام حکم جهاد به کردستان و اعدام های خلخالی در کردستان و انقلاب فرهنگی و به تیر بستن دانشجویانی که حاضر نبودند آزادی فعالیت سیاسی را تسلیم کنند٬ حرفی نمی زنند٬ پاسخ روشنی دارد. این ها همه دلیل سیاسی دارد.
اینکه چرا بخش اعظم اپوزیسیون درون و بیرون حکومت٬ تنها به نیروی مجاهد اشاره میکنند و کشتار از نیروهای مجاهد را اول و آخر تعرض به اپوزیسیون اعلام کرده اند٬ همه و همه دلیل سیاسی دارد.
دلیل اینکه تاریخ این سلسله از کشتار های رژیم را ٬ فقط از ۶۷ شروع میکنند ! از توده ای و اکثریتی تا منتظری تا مجاهد و مریم رجوی همه از این تاریخ شروع می کنند! به این دلیل است که این طیف هم خانواده بوده اند. از نظر جنبشی و سیاسی تا

قبل از این تاریخ ٬ یعنی تا قبل از سال ۶۷ ٬ از نظر سیاسی و جنبشی با هم در قدرت بودند. چاقو دسته خودش را نمی برد!
دلیل این است که این ها خودشان یا از نظر سیاسی یا از نظر عمل مستقیم٬ در فقره های قبلی که سرکوب انقلاب بود٬ شریک اند.
حزب توده پیرو خط امام٬ مجاهد شریک قدرت بود٬ و بردارد رجوی میخواست ریس جمهور ایران اسلامی شود.
مجاهد از قبل و بعد از انقلاب٬ هر چاپلوسی که لازم بود کرد که خمینی تاییدش کند. از نجف تا جماران ملاقات پشت ملاقات برای گرفتن تاییدیه به اندازه کافی ملی - اسلامی بودن خود و سازمانش٬ در راه رو ها در حرکت بود. خمینی قبول شان نکرد! راه شان نداد! شانس شریک شدن مجاهد در شکل دادن به جمهوری اسلامی ایران٬را ٬ نه مبارزات پرشور و انقلابی مجاهد٬ که مقاومت محکم خمینی٬ سوزاند و از بین برد. این ها به زور پس گردنی ارتجاع خمینی٬ به صف اپوزیسیون رانده شدند. نه انقلابی اند و نه آزادیخواه و نه بشر دوست. برادر رجوی و خواهر مریم٬ از جنس رفسنجانی و کروبی و منیره گرجی اند٬ با رنگ و لعاب رنگی تر!
رهبری حزب توده معرفی عناصر ضد انقلاب٬ به برادران اسلامی و کمیته ها٬ را وظیفه اعضا حزب«انقلابی» و ضد آمریکایی و خط امامی خود می دانست. رفیق کیانوری امید بسته بود که ولی فقیه ضدآمریکایی٬ به حزب اش در مجلس اقلا کرسی نمایندگی بدهد. تا به نمایندگی از طبقه کارگر بعنوان انسان طراز نوین٬ در مجلس نک و ناله کند و بعلاوه برای سپا و بسیج و امام٬ در مقابل کمونیست ها٬ هورا بکشد.
حزب مایویست و سه جهانی رنجبران٬ که ریس جمهورش بنی صدر بود ٬ از نظر سیاسی و جنبشی در قدرت شریک شد.
خزب توده میخواست سپاه به سلاح سنگین مجهز شود٬ در آن مرحله شریک قدرت بودند یا خود را با «حفظ مواضع»٬ در قدرت می دیدند.
هنگامی که پس از پایان جنگ٬ خمینی حساب خودی های نافرمان٬ از جنبس مجاهد و توده را میخواست برسد است٬ که این ها صدای اعتراض شان بلند میشود.
ادای احترام به قربانیان مجاهد و توده ای زندانی٬ اعتراض به این فقره از جنایات و حمام خون٬ نباید مانع از پرده برداشتن از ماهیت و جایگاه سیاسی و سازمانی این جریانات شود!
حمله به کردستان در ۲۸ مرداد ۵۹ و حکم جهاد خمینی٬ شروع حمله به دستآوردهای انقلاب مردمی بود که جمهوری اسلامی را نمی خواستند و انقلاب شان را نیمه تمام می دانستند.
خرداد شصت٬ بهانه مجاهد ٬ فرصت طلایی برای سرکوب انقلاب بود که یکی از مخوف ترین هلوکاست های اسلامی را براه انداختند.
این طیف از اپوزیسیون امروز ٬ از مجاهد تا توده و اصلاح طلب و ... با کشتار از کفار در کردستان و حکم جهاد خمینی و قتل عام های شصت مشکل ندارند!
چرا که ریس جمهورشان بنی صدر ٬ فرمان داد که پوتین ها را از پا در نیاورید تا کردستان را از ضدانقلاب پاک نکنید ٬ و حزب توده هم اعلام که هر حرکت علیه خط امام آمریکایی است و باید سرکوب شود! رنجبران هم که بدنبال لیبرال ها بود و پشت بنی صدر٬ نماینده خود را به قدرت رسانده بود. این طیف٬ سیاست آن روزشان گرفتن زیر بغل جمهوری اسلامی برای تحکیم قدرت جمهوری اسلامی ایران بود!
به این دلیل است که نسبت به جنایات و قربانیان قبل از ۶۷٬ کم لطف اند! این از عاطفه و بی عاطفه گی کسی نیست. منفعت سیاسی و منفعت طبقاتی روشنی پشت این اشتباه لپی تاریخی٬ خوابیده است.
واقعیت این است که:

حمهوری اسلامی با دو جناح وارد جنگ قدرت شد! جناح حزب حمهوری اسلامی که این اصولگرایان امروز اند به رهبری خمینی که حزب توده را با خود داشت٬ و حزب توده خط امامی بود ٬ و جناح لیبرال ها که بازرگان و بین صدر و که حزب رنجبران و مجاهد را با خود داشت. کل این پیکره ملی مذهبی هایی بودند که در مورد چگونگی شکل دادن به قدرت شان اختلاف نظر و اختلاف شیوه کار داشتند.
بهررو٬ بی لطفی این طیف به قربانیان حکم جهاد خمینی به کردستان و هلوکاست اسلامی خرداد شصت و بعد از ان٬ تماما علت سیاسی دارد ! این از فراموش کاری شان نیست. که این ها تاریخ قتل عام ها را از وقتی می گویند که خودشان از قدرت بیرون انداخته شدند.
باید این حقایق را به گوش علاقمندان به تاریخ شکل گیری ارتجاع اسلامی در ایران٬ رساند. باید از همه این جریانات خواست که تمام اسناد فعالیت شان در دوره انقلاب و ده سال اول آن را منتشر کنند.
جنبش ارتجاع اسلامی٬‌ با دو بال و دو جناح٬ وارد کسب قدرت شد و در تمام شکست و پیروزی هایشان هر دو جناح شریک اند.
اپوزیسیون مجاهد٬ جمهوری اسلامی مجاهدینی٬ همانقدر از جنبس خمینی است که اصلاح طلب و توده - اکثریت.
تاریخ شکل گیری جهموری اسلامی ایران٬ تاریخ به شکست کشاندن انقلاب ۵۷٬ توسط یک ضدانقلاب بورژا امپریالیستی است بنام جمهوری اسلامی ایران با هر دو جناح و همه شخصیت هایش.
این از مهمترین درس هایی است که هر محصل و دانشجوی آزاده ای٬ دست اول آن را ٬ نه از پشیمان شده ها و شکست خوردگان و معضوبین و بر مسند قدرت نشسته های دیروز و امروز٬ که باید دست اول از بازیگران آن تاریخ بیاموزد.
پیشمانی از قتل عام ۶۷٬ و اشک ریختن برای قربانیان آن قتل عام و حشیانه و ضد انسانی٬ که نه تنها مجاهد و توده که لشکری از آزادیخواهان و کمونیست های بازماند در زندان ها را هم قربانی کرد٬ نمی تواند حقیقت وجودی و ماهیت این جریانات سیاسی٬ مجاهد و توده و اکثریت و رنجبرانی و مایویست و سه جهانی٬ را پنهان کند.
کمونیست ها از روز اول با این ضدانقلاب بورژا امپریالیستی که برای شکست انقلاب خراطی شده بود و توسط خمینی به جلو صحنه رانده شده بود٬ سر جنگ داشتند و هالوکاست اسلامی با کمونیست کشی و کفار کشی در کردستان که سنگر کمونیست ها در دفاع از دستآوردهای انقلاب بود٬ شروع شد.
بدون آن هالوکاست٬ بدون آن کشتار ها٬ این ها قادر به نگهداشتن حتی یک صندلی در قدرت نبودند.
جانباختگان کمونیست٬ از این رو عزیز و فراموش ناشدنی اند. زیرا در راهی تا به آخر جنگیدند و در راهش جان باختند٬ که عزیز و فراموش نشدنی است.
زنده با کمونیسم
ثریا شهابی
مرداد ۱۳۹۵